گنجور

بخش ۴۸ - حکایت محمود غزنوی

شد چو محمود غزنوی سوی ری
مردم ری شدند تابع وی
شهر بی‌جنگ وکینه شد تسلیم
زان که بودند مردمان حکیم
لیک شه دارها بپا فرمود
بر حکیمان ری جفا فرمود
بر در ری دویست دار افراشت
کرد بر دار هرکه نامی داشت
وز حکیمان و از خردمندان
کرد خلقی عظیم در زندان
همه در قلعه‌ها هلاک شدند
خاک بودند و باز خاک شدند
«‌فرخی‌» فتح ری به‌نظم آورد
در رهش فرش تهنیت گسترد
وز سخن‌های «‌فرخی‌» پیداست
کاین جفاهای بی‌عدد زکجاست
مردم رازی و عراقی را
بجز اقلیم شرق باقی را
قرمطیشان گهی نهاده لقب
گاه بی‌دین وگاه بد مذهب
همه را خوانده مستحق دمار
لایق تیغ تیز و درخور دار
بد در آن سال مرگ زاینده
میر غزنی عظیم نالنده
مرض سل گرفته حلقومش
کرده از خورد و خفت محرومش
با چنان دردهای بی‌درمان
داد بر قتل عالمی فرمان
درد خود را ز کینه درمان یافت
پس به ‌غزنی رسید و فرمان یافت
داشت در سینه کین دیرینه
دیر پاید چوکهنه شد کینه
خواست زان قتل عام، قرب خدای
وای ازین قربه الی الله وای
کینهٔ زردهشتی و شمنی
شد مبدل به شیعی و سنی
«‌سه سبدگل‌» کتاب بودا بود
زآن زردشتیان «‌اوستا» بود
«‌سه سبد گل‌» میان ناصبیان
گشت بوبکر و عمّر و عثمان
نیز نزدیک شیعه شد، حیدر
بدل زردهشت پیغمبر
همچو زردشت کز خراسان‌خاست
کار شیعی شد از خراسان راست
بود بومسلم خراسانی
یکی از شیعیان ایرانی
چون که بد شیعه احمد سفاح
کرد خون بنی‌امیه مباح
مام مامون هم از خراسان بود
از دهاقین گوزکانان بود
خون مامون به سوی مام کشید
در خراسان‌، از آن مقام گزید
در خراسان چو بود شیعه فزون
شد هوادار شیعیان مأمون
جانشین ساخت پور موسی را
کرد رایج شعار خضرا را
از خراسانیان حمایت یافت
جای بر مسند خلافت یافت
چون‌ به ‌شاهی‌ رسید و گشت قوی
کرد تروبج مذهب علوی
باز چون مهد شیعه گشت عراق
کیش سنت به شرق کرد اشراق
سر بسر مردمان آن اقلیم
همچو زردشتیان عهد قدیم
که گزیدند از لجاج و خری
«‌سبد گل‌» به سرو کاشمری
متعصب شدند در سنت
جسته از قتل شیعیان جنت
غارت شیعیان ایران را
بنهاده لقب جهاد و غزا
لیک افغان چراست تلخ و ترش
کی برادر شود برادرکش‌؟‌!
در زمان ملوک ترکستان
بودی این کینه را مگر عنوان
بخت بد بین که قوم افغانی
کآمدند از نژاد ایرانی
مردم غزنه و تخارستان
وآن گروه نجیب پارس‌زبان
قتل شیعی ثواب دانستند
قتل کردند تا توانستند
آنچه محمود غزنوی در ری
کرد بیداد و گفته شد در وی
میر محمود غلجه بدتر از آن
کرد با مردمان اصفاهان
وین عجب‌تر که فاضلی نحریر
کرده تاربخ قوم را تحریر
گفته در سالنامهٔ کابل
ماجرای هجوم قوم مغل
نام آن را درست بنهادست
ظلم و وحشیگری قلمدادست
لیک‌ از آن ‌پس‌ به صفحه‌ای معدود
کرده تمجید از اشرف و محمود
هرکه محمود غزنوی دارد
کی به محمود غلجه روی آرد
میرکز هرج و مرج گشت امیر
میریش‌ را بسی‌ بزرگ مگیر
میرکش پیشه قتل و وبرانیست
آفت مزرع مسلمانیست
میر گردنکش کله‌بردار
سرش بر نیزه باد و تن بر دار
میر باید جهان کند آباد
وطن از میر، تازه باید و شاد
میرکآمد وسیلهٔ تدمیر
او چه میری است؟ مرده باد آن میر
پسر ویس را بتی دانند
میر محمود غازیش خوانند
حیف باشد سفیه سودایی
قهرمان نژاد آریایی
هرکه را شیر هندخوار بود
با سک غلجه‌اش چه کار بود
وان که را هست احمد ابدال
چه تفاخر به اشرف محتال
وان که‌راچون «‌وزیرفتح‌‌»‌سریست‌
ننگ باشد گرش سر دگریست
وان که دارد سوار چون ایوب‌
مدح دزدان کند نباشد خوب
بتر از جمله آن سفیه عنود
که رساند نژادشان به یهود
قوم افغان یهود خو نبود
این خطا قابل عفو نبود
نبود جز جهود نسل جهود
سامی و آربان به هم که شنود
نیست اندر زبان پختانی‌
اثری از لسان عبرانی
نیست جز نام تنگهٔ خیبر
از یهودی در آن حدود اثر
حیف باشد نژاد مزدایی
نسبت خود کند به یهوایی
جاهلانی که صاحب غرضند
زمره فی قلوبهم مرضند
این اباطیل ناروا سازند
تا ملل را ز هم جدا سازند
عالمانند دایهٔ کشور
از جهالت وقایع کشور
دایه گر طفل را کند اغوا
هست مسئول نزد بار خدا
نه همین دایگی نمی‌دانند
حق همسایگی نمی‌دانند
تا قلم هست درکف جهال
نشود کم ز دهر جنگ و جدال
گشت این بهر جاهلان اسباب
عالم و دین و علم کشت خراب
به صفاهان فتادم از زندان
گفتم این شعرها در اصفاهان

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شد چو محمود غزنوی سوی ری
مردم ری شدند تابع وی
هوش مصنوعی: وقتی محمود غزنوی به ری رفت، مردم آنجا از او پیروی کردند.
شهر بی‌جنگ وکینه شد تسلیم
زان که بودند مردمان حکیم
هوش مصنوعی: شهر به خاطر وجود مردمان حکیم، بدون جنگ و کینه تسلیم شد.
لیک شه دارها بپا فرمود
بر حکیمان ری جفا فرمود
هوش مصنوعی: اما پادشاه دستور داد که دارها (دار زدن) برای حکیمان برپا شود و بر آن‌ها ظلمی روا داشت.
بر در ری دویست دار افراشت
کرد بر دار هرکه نامی داشت
هوش مصنوعی: در دروازه ری دویست دار آویزان کردند و بر روی هر کدام از آن‌ها، نام کسی نوشته شده بود که به نوعی معروف بود.
وز حکیمان و از خردمندان
کرد خلقی عظیم در زندان
هوش مصنوعی: از حکیمان و خردمندان، انسان‌های بزرگی در بند هستند.
همه در قلعه‌ها هلاک شدند
خاک بودند و باز خاک شدند
هوش مصنوعی: همه در دژها نابود شدند، زیرا از خاک بودند و دوباره به خاک بازگشتند.
«‌فرخی‌» فتح ری به‌نظم آورد
در رهش فرش تهنیت گسترد
هوش مصنوعی: «فرخی» در سرودش به پیروزی و فتح ری اشاره می‌کند و می‌گوید که در مسیر این پیروزی، فرش‌های تهنیتی گسترده شده است. این تصویر زیبایی از جشن و شادمانی به خاطر دستیابی به موفقیت است.
وز سخن‌های «‌فرخی‌» پیداست
کاین جفاهای بی‌عدد زکجاست
هوش مصنوعی: از سخنان فرخی مشخص می‌شود که این بی‌عده ظلم‌ها و جفاها از کجا نشأت می‌گیرد.
مردم رازی و عراقی را
بجز اقلیم شرق باقی را
هوش مصنوعی: مردم رازی و عراقی را به جز کسانی که در شرق زندگی می‌کنند، به حساب نیاورید.
قرمطیشان گهی نهاده لقب
گاه بی‌دین وگاه بد مذهب
هوش مصنوعی: قرمطی‌ها گاهی به‌عنوان افرادی بی‌دین و گاهی به‌عنوان کسانی با مذهب نادرست شناخته شده‌اند.
همه را خوانده مستحق دمار
لایق تیغ تیز و درخور دار
هوش مصنوعی: همه افراد بر اساس رفتار و کارهای خود باید به سرنوشت شان برسند و سزاوار مجازات یا پاداشی هستند که با اعمالشان تناسب دارد.
بد در آن سال مرگ زاینده
میر غزنی عظیم نالنده
هوش مصنوعی: در آن سال ناخوش، مرگ زاینده‌ی بزرگ‌ترین شاعر غزنی، به شدت احساس شد.
مرض سل گرفته حلقومش
کرده از خورد و خفت محرومش
هوش مصنوعی: بسته به بیماری، او در خوردن و خوابیدن ناتوان شده و به شدت از لذت‌های زندگی محروم مانده است.
با چنان دردهای بی‌درمان
داد بر قتل عالمی فرمان
هوش مصنوعی: با چنین دردهای غیرقابل تحملی، فریاد می‌زنم که جهانی را به قتل برسانند.
درد خود را ز کینه درمان یافت
پس به ‌غزنی رسید و فرمان یافت
هوش مصنوعی: دردش را از حس دشمنی بهبود بخشید و سپس به غزنی رسید و مورد توجه و فرمان قرار گرفت.
داشت در سینه کین دیرینه
دیر پاید چوکهنه شد کینه
هوش مصنوعی: در دل کسی کینه‌ای قدیمی وجود دارد که به آسانی از بین نمی‌رود و با گذشت زمان کهنه‌تر می‌شود.
خواست زان قتل عام، قرب خدای
وای ازین قربه الی الله وای
هوش مصنوعی: از آن کشتار بزرگ، قربانی خداوند را خواستم؛ وای بر این قربانی که به سوی خداوند است، وای!
کینهٔ زردهشتی و شمنی
شد مبدل به شیعی و سنی
هوش مصنوعی: کینه و دشمنی‌های گذشته که میان مذهب‌های مختلف وجود داشت، به نزاع‌ها و تقسیمات جدیدی میان پیروان مذاهب شیعه و سنی تبدیل شده است.
«‌سه سبدگل‌» کتاب بودا بود
زآن زردشتیان «‌اوستا» بود
هوش مصنوعی: کتاب «سه سبدگل» متعلق به بودا بود و کتاب زرتشتیان «اوستا» نام دارد.
«‌سه سبد گل‌» میان ناصبیان
گشت بوبکر و عمّر و عثمان
هوش مصنوعی: سه سبد گل در میان دشمنان جمع شدند و نام‌های ابوبکر، عمر و عثمان بر سر زبان‌ها آمد.
نیز نزدیک شیعه شد، حیدر
بدل زردهشت پیغمبر
هوش مصنوعی: به زودی، حیدر به عنوان جانشین پیامبر در کنار شیعه قرار گرفت.
همچو زردشت کز خراسان‌خاست
کار شیعی شد از خراسان راست
هوش مصنوعی: مانند زردشت که از خراسان برآمد، کار شیعه نیز از خراسان آغاز شد.
بود بومسلم خراسانی
یکی از شیعیان ایرانی
هوش مصنوعی: یک خراسانی به نام بومسلم که از شیعیان ایرانی بود، وجود داشت.
چون که بد شیعه احمد سفاح
کرد خون بنی‌امیه مباح
هوش مصنوعی: زمانی که احمد سفاح بر سر کار آمد، او اجازه داد خون بنی‌امیه که به دلایل سیاسی و تاریخی مورد نفرت قرار داشت، مباح شود.
مام مامون هم از خراسان بود
از دهاقین گوزکانان بود
هوش مصنوعی: مامون، که از خراسان بود، به مردان کشاورز و کشاورزان زاده‌ی گوزکان نسبت داشت.
خون مامون به سوی مام کشید
در خراسان‌، از آن مقام گزید
هوش مصنوعی: خون مامون به طرف مام در خراسان روانه شد و او از آن جایگاه بگذشت.
در خراسان چو بود شیعه فزون
شد هوادار شیعیان مأمون
هوش مصنوعی: در خراسان، با افزایش تعداد شیعیان، حمایت از شیعه‌ها در زمان مأمون بیشتر شد.
جانشین ساخت پور موسی را
کرد رایج شعار خضرا را
هوش مصنوعی: شخصی که جانشین پسر موسی شد، به تدریج نشان و علامت سبز را رایج کرد.
از خراسانیان حمایت یافت
جای بر مسند خلافت یافت
هوش مصنوعی: خراسانیان از او حمایت کردند و به این ترتیب بر جایگاه خلافت تکیه زد.
چون‌ به ‌شاهی‌ رسید و گشت قوی
کرد تروبج مذهب علوی
هوش مصنوعی: وقتی که به مقام شاهی رسید و قدرتش افزایش یافت، تصمیم گرفت تا به مذهب علوی پایبند بماند.
باز چون مهد شیعه گشت عراق
کیش سنت به شرق کرد اشراق
هوش مصنوعی: زمانی که عراق به مهد شیعه تبدیل شد، کیش سنت به شرق درخشید.
سر بسر مردمان آن اقلیم
همچو زردشتیان عهد قدیم
هوش مصنوعی: مردم آن منطقه مانند زردشتیان در زمان‌های قدیم هستند، به طور کلی و در همه ابعاد.
که گزیدند از لجاج و خری
«‌سبد گل‌» به سرو کاشمری
هوش مصنوعی: از روی لجبازی و سرسختی، دسته‌ای گل را به درخت سرو کاشمری رساندند.
متعصب شدند در سنت
جسته از قتل شیعیان جنت
هوش مصنوعی: دشمنان بر روی سنت‌ها پافشاری کردند و به خاطر کشتن شیعیان به بهشت امیدوار شدند.
غارت شیعیان ایران را
بنهاده لقب جهاد و غزا
هوش مصنوعی: در این متن، اشاره به این است که عملیاتی که علیه شیعیان ایران انجام می‌شود، به‌عنوان جهاد و مبارزه معرفی می‌گردد. به نوعی، این عمل‌ها در زیر پوشش مفهوم جهاد و جنگ قرار می‌گیرند، در حالی که در حقیقت، هدف اصلی تخریب و آسیب رساندن به شیعیان است.
لیک افغان چراست تلخ و ترش
کی برادر شود برادرکش‌؟‌!
هوش مصنوعی: اما چرا افغانی‌ها با یکدیگر در تلخی و تندخویی سخن می‌گویند؟ چگونه ممکن است که برادر، برادر خود را بکشد؟
در زمان ملوک ترکستان
بودی این کینه را مگر عنوان
هوش مصنوعی: در زمان حکومت ملوک ترکستان، آیا این کینه و خصومت تنها به خاطر یک عنوان و مقام است؟
بخت بد بین که قوم افغانی
کآمدند از نژاد ایرانی
هوش مصنوعی: بخت بدی وجود دارد که مردم افغان از نسل ایرانی‌ها آمده‌اند.
مردم غزنه و تخارستان
وآن گروه نجیب پارس‌زبان
هوش مصنوعی: مردم غزنه و تخارستان و آن دسته از افراد با اصالت که به زبان پارسی صحبت می‌کنند.
قتل شیعی ثواب دانستند
قتل کردند تا توانستند
هوش مصنوعی: آن‌ها قتل شیعه را کار نیک و ثوابی می‌دانستند و تا جایی که توانستند، دست به کشتن آن‌ها زدند.
آنچه محمود غزنوی در ری
کرد بیداد و گفته شد در وی
هوش مصنوعی: محمود غزنوی در ری کارهایی انجام داد که نادرست و ظالمانه بود و اخبار آن به زبان‌ها افتاد و درباره‌اش سخن گفتند.
میر محمود غلجه بدتر از آن
کرد با مردمان اصفاهان
هوش مصنوعی: میر محمود غلجه با مردم اصفهان بدتر از آنچه تصور می‌شد، رفتار کرد.
وین عجب‌تر که فاضلی نحریر
کرده تاربخ قوم را تحریر
هوش مصنوعی: جالب است که فردی دانشمند و زبردست، تاریخ یک قوم را به قلم آورده است.
گفته در سالنامهٔ کابل
ماجرای هجوم قوم مغل
هوش مصنوعی: در سالنامه کابل، داستان هجوم قوم مغل روایت شده است.
نام آن را درست بنهادست
ظلم و وحشیگری قلمدادست
هوش مصنوعی: این نام به درستی بر ظلم و بی‌رحمی گذاشته شده است.
لیک‌ از آن ‌پس‌ به صفحه‌ای معدود
کرده تمجید از اشرف و محمود
هوش مصنوعی: اما پس از آن، در صفحه‌ای محدود، از اشرف و محمود ستایش کرده‌ام.
هرکه محمود غزنوی دارد
کی به محمود غلجه روی آرد
هوش مصنوعی: هر کسی که به مقامی بلند و محترم مثل محمود غزنوی دست یافته است، هرگز نمی‌تواند به فردی با مقام پایین‌تر، مانند محمود غلجه، روی بیاورد.
میرکز هرج و مرج گشت امیر
میریش‌ را بسی‌ بزرگ مگیر
هوش مصنوعی: فلان شخص، که به عنوان امیر شناخته می‌شود، در میان هرج و مرج و بی‌نظمی قدرت کمتری دارد، پس نباید خیلی به مقام او اهمیت داد یا او را بزرگ شمرد.
میرکش پیشه قتل و وبرانیست
آفت مزرع مسلمانیست
هوش مصنوعی: کشاورزی که کارش کشت و زراعت است، در دنیای ما به عنوان یک آسیب برای دین و ایمان شناخته می‌شود.
میر گردنکش کله‌بردار
سرش بر نیزه باد و تن بر دار
هوش مصنوعی: سرکرده و فرمانده‌ای که به ظلم و ستم معروف است، باید منتظر عاقبت سختی باشد؛ زیرا او که سرش بر نیزه است و تنش بر دار، نتیجه ظلم‌هایش را خواهد دید.
میر باید جهان کند آباد
وطن از میر، تازه باید و شاد
هوش مصنوعی: رئیس باید برای کشور خود تلاش کند و آن را شکوفا و شاداب نماید.
میرکآمد وسیلهٔ تدمیر
او چه میری است؟ مرده باد آن میر
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شخصی به عنوان فرمانده یا رهبری معرفی می‌شود که باعث ویرانی و نابودی می‌گردد. در واقع، سوالی می‌شود که چگونه می‌تواند چنین فردی را به عنوان رهبر شناخت، و در نهایت با ابراز تنفر از او، درخواست می‌کند که آن شخص از بین برود. در کل، این ابراز نارضایتی از رهبری است که به جای هدایت مثبت، به تباهی می‌انجامد.
پسر ویس را بتی دانند
میر محمود غازیش خوانند
هوش مصنوعی: پسر ویس را به عنوان یک بت می‌شناسند و او را میر محمود غازیش می‌نامند.
حیف باشد سفیه سودایی
قهرمان نژاد آریایی
هوش مصنوعی: نابخردی است که فردی نادان بخواهد به قهرمانی نژاد آریایی بپردازد.
هرکه را شیر هندخوار بود
با سک غلجه‌اش چه کار بود
هوش مصنوعی: هر کسی که با شیر هندی زندگی کند، با صدای آرام سک بر او چه تاثیری خواهد داشت؟
وان که را هست احمد ابدال
چه تفاخر به اشرف محتال
هوش مصنوعی: کسی که احمد (پیامبر اسلام) همراه اوست، چه نیازی به فخر کردن به اشراف فریبنده دارد؟
وان که‌راچون «‌وزیرفتح‌‌»‌سریست‌
ننگ باشد گرش سر دگریست
هوش مصنوعی: هر کسی که مانند "وزیر فتح" دارای مقام و جایگاه بالایی است، اگر سرش به سمت دیگری برود، این عمل برای او ننگ و عیب به حساب می‌آید.
وان که دارد سوار چون ایوب‌
مدح دزدان کند نباشد خوب
هوش مصنوعی: کسی که مثل ایوب سوار است و کار بدی مثل تمجید از دزدان انجام می‌دهد، شایستۀ ستایش نیست.
بتر از جمله آن سفیه عنود
که رساند نژادشان به یهود
هوش مصنوعی: بدتر از همه‌ی آن افراد نادان لجوج، آن‌هایی هستند که نژاد و اصل و نسب خود را به یهود نسبت می‌دهند.
قوم افغان یهود خو نبود
این خطا قابل عفو نبود
هوش مصنوعی: مردم افغان به هیچ وجه یهودی نیستند و این اشتباه نمی‌تواند مورد بخشش قرار گیرد.
نبود جز جهود نسل جهود
سامی و آربان به هم که شنود
هوش مصنوعی: تنها گروهی که در این خطوط به آن اشاره شده، نسل یهودیان است که در میان آنها همچنین اشاره‌ای به قوم سامی و آربانی وجود دارد که با هم در ارتباطند.
نیست اندر زبان پختانی‌
اثری از لسان عبرانی
هوش مصنوعی: در زبان کسانی که به خوبی سخن می‌گویند، نشانی از زبان عبری پیدا نمی‌شود.
نیست جز نام تنگهٔ خیبر
از یهودی در آن حدود اثر
هوش مصنوعی: در این ناحیه تنها نام تنگه خیبر از یهودیان باقی مانده و نشانی از آنها نیست.
حیف باشد نژاد مزدایی
نسبت خود کند به یهوایی
هوش مصنوعی: نژاد مزدایی نباید نسبت خود را به یهودیت خراب کند.
جاهلانی که صاحب غرضند
زمره فی قلوبهم مرضند
هوش مصنوعی: افرادی که نادان هستند و هدف خاصی را دنبال می‌کنند، در دل‌هایشان بیماری وجود دارد.
این اباطیل ناروا سازند
تا ملل را ز هم جدا سازند
هوش مصنوعی: این حرف‌های بی‌اساس و نادرست ساخته می‌شود تا ملت‌ها را از یکدیگر جدا کند.
عالمانند دایهٔ کشور
از جهالت وقایع کشور
هوش مصنوعی: علمای کشور مانند دایه‌ای هستند که از نادانی وقایع و مسائل کشور مراقبت و آنها را به تفسیر می‌کشند.
دایه گر طفل را کند اغوا
هست مسئول نزد بار خدا
هوش مصنوعی: اگر پرستار کودک او را فریب دهد، در برابر خدا باید پاسخگو باشد.
نه همین دایگی نمی‌دانند
حق همسایگی نمی‌دانند
هوش مصنوعی: نه تنها در نقش پرستاری توجهی به دیگران ندارند، بلکه حقوق همسایگان را نیز نمی‌شناسند.
تا قلم هست درکف جهال
نشود کم ز دهر جنگ و جدال
هوش مصنوعی: تا زمانی که قلم در دست اهل دانش و هنر باشد، درگیری‌ها و مشکلات دنیا کمتر نخواهد شد.
گشت این بهر جاهلان اسباب
عالم و دین و علم کشت خراب
هوش مصنوعی: این جهت باعث شده که برای جاهلان، دنیا و دین و علم به ویرانی کشیده شود.
به صفاهان فتادم از زندان
گفتم این شعرها در اصفاهان
هوش مصنوعی: من به صفاهان رسیدم و از زندان آزاد شدم و گفتم این شعرها از اصفهان هستند.

حاشیه ها

1401/04/01 15:07
جهن یزداد

شادروان بهار   چه خوب افغان را ستایش کرده