گنجور

بخش ۴۶ - حبس شدن مدیر ناهید در اتاق بهار

شب بدیدم در آن سرا تختی
پهلوی تخت‌، مرد بدبختی
گفتم این تازه کیست گشته پدید
گفت شخصی‌: مؤسس ناهید
روز دیگر ز تنگی مسکن
گشت ناهید همط‌ویلهٔ من
گفتمش‌: السلام رند دغا
توکجا این حساب‌ها زکجا
گر کسی گوهر مدیحی سفت
گه گهی هم حقیقتی می‌گفت
توکه پا تا به سر مدیح شدی
صاحب منطق فصیح شدی
پهلوی را به عرش بنشاندی
هم خدا هم پیمبرش خواندی
خوب تشخیص داده بودی تو
پا به قرص ایستاده بودی تو
با تو آخر چرا چنین کردند
چوب قهرت درآستین کردند
گفت من نیز چون تو حیرانم
سبب حبس خود نمی‌دانم
نامه‌ام بود مدتی توقیف
تا برفت ازمیان بزرگ حریف
چون که تیمورتاش گشت نگون
ماه من آمد از محاق برون
نشرکردم شماره‌ای سه چهار
سر به‌سر مدح شاه دولتیار
باز هم تر شد از قضا درِ من
به وبال اوفتاد اختر من
در شمیران خزیده بودم من
پای منقل لمیده بودم من
می‌نمودم حساب آینده
کلکم گشت ناگهان کنده
گشته با ما شریک زندانی
یک نفر نایب خراسانی
گرچه خود نایب پلیس است او
با من این روزها انیس است او
زن روسی گرفته در مشهد
مورد سوء‌ظن شدست و حسد
اینک او را به ری کشاندستند
وندرین حجره‌اش نشاندستند
کار او شاهنامه است و دعا
آن برای خود این برای خدا
چون خراسانی و پدردار است
بر دلم حشر او نه دشخوار است
هرکه از مردم خراسانست
دارمش دوست گرچه افغانست
زان که افغانی و تخاری‌زاد
همه ایرانی‌اند و پاک نژاد
دین جدا کردمان ز یکدیگر
لعن حق باد بر نفاق بشر

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شب بدیدم در آن سرا تختی
پهلوی تخت‌، مرد بدبختی
هوش مصنوعی: شبی را در آن مکان دیدم که تختی در کنار تخت دیگر وجود داشت، و آن مرد بدبخت و ناکام بود.
گفتم این تازه کیست گشته پدید
گفت شخصی‌: مؤسس ناهید
هوش مصنوعی: گفتم این تازه کیست که به وجود آمده است، گفت شخصی: مؤسس ناهید.
روز دیگر ز تنگی مسکن
گشت ناهید همط‌ویلهٔ من
هوش مصنوعی: در روز دیگری، به دلیل کمبود جا و تنگی مسکن، ناهید همسایه من شد.
گفتمش‌: السلام رند دغا
توکجا این حساب‌ها زکجا
هوش مصنوعی: به او گفتم: سلام، ای بازیگر فریبکار، این حساب و کتاب‌ها از کجا می‌آید؟
گر کسی گوهر مدیحی سفت
گه گهی هم حقیقتی می‌گفت
هوش مصنوعی: اگر کسی ستایشی از طلا را برگیرد، گاهی اوقات نیز حقیقتی را بیان می‌کند.
توکه پا تا به سر مدیح شدی
صاحب منطق فصیح شدی
هوش مصنوعی: تو که از سر تا پا در ستایش و مدح دیگران هستی، حالا صاحب بیانی شیوا و فصیح شده‌ای.
پهلوی را به عرش بنشاندی
هم خدا هم پیمبرش خواندی
هوش مصنوعی: شما به عظمت و مقام والو مقام پهلوی اشاره دارید و می‌گویید که او به مرتبه‌ای والا و بلند رسیده‌اند که همواره در کنار خدا و پیامبر قرار گرفته است.
خوب تشخیص داده بودی تو
پا به قرص ایستاده بودی تو
هوش مصنوعی: تو به خوبی درک کرده بودی و با اعتماد به نفس در موقعیت خود استوار ایستاده بودی.
با تو آخر چرا چنین کردند
چوب قهرت درآستین کردند
هوش مصنوعی: چرا با تو این‌گونه برخورد کردند و به خاطر خشم تو دست به کار شدند؟
گفت من نیز چون تو حیرانم
سبب حبس خود نمی‌دانم
هوش مصنوعی: او می‌گوید که من هم مثل تو گیج و سردرگم هستم و نمی‌دانم چرا در این وضعیت گرفتار شده‌ام.
نامه‌ام بود مدتی توقیف
تا برفت ازمیان بزرگ حریف
هوش مصنوعی: مدتی نامه‌ام در انتظار ماند تا این که رقیب بزرگ از میان رفت.
چون که تیمورتاش گشت نگون
ماه من آمد از محاق برون
هوش مصنوعی: زمانی که تیمورتاش به نابودی رسید، نور و روشنایی زندگی من دوباره به نمایش درآمد.
نشرکردم شماره‌ای سه چهار
سر به‌سر مدح شاه دولتیار
هوش مصنوعی: در این بیت، اشاره به انتشار یا نوشتن متنی است که در آن به ستایش و تمجید از یک پادشاه یا مشرب دولتی پرداخته شده است. این شماره یا متن، ظاهراً با دقت و توجه خاصی نوشته شده که نه تنها محتوا بلکه نحوه ارائه آن نیز اهمیت دارد. در کل، شاعر به نوعی ابراز و اعلام وفاداری و ارادت خود به فرمانروایی می‌کند که تأثیرات مثبت و معانی خاصی در جامعه دارد.
باز هم تر شد از قضا درِ من
به وبال اوفتاد اختر من
هوش مصنوعی: دوباره، به طور ناخواسته، سرنوشت من به مشکلات او دچار شد.
در شمیران خزیده بودم من
پای منقل لمیده بودم من
هوش مصنوعی: در منطقه شمیران نشسته بودم و کنار آتش در حال استراحت بودم.
می‌نمودم حساب آینده
کلکم گشت ناگهان کنده
هوش مصنوعی: من در نظر داشتم که آینده را برنامه‌ریزی کنم، اما ناگهان همه چیز تغییر کرد.
گشته با ما شریک زندانی
یک نفر نایب خراسانی
هوش مصنوعی: یکی از افراد نایب خراسانی، حالا شریک ما در زندان شده است.
گرچه خود نایب پلیس است او
با من این روزها انیس است او
هوش مصنوعی: با اینکه او به عنوان نماینده پلیس فعالیت می‌کند، اما در این روزها همراه و یاور من است.
زن روسی گرفته در مشهد
مورد سوء‌ظن شدست و حسد
هوش مصنوعی: زنی که از روسیه آمده در مشهد مورد تردید و حسادت قرار گرفته است.
اینک او را به ری کشاندستند
وندرین حجره‌اش نشاندستند
هوش مصنوعی: او را به شهر ری آوردند و در این اتاق نشاندند.
کار او شاهنامه است و دعا
آن برای خود این برای خدا
هوش مصنوعی: او در کار خود مانند شاهنامه‌ای است پر از داستان و عبرت، و دعاهایی که می‌کند، تنها برای خود نیست، بلکه برای رضایت و خدمت به خداوند است.
چون خراسانی و پدردار است
بر دلم حشر او نه دشخوار است
هوش مصنوعی: چون تو از خراسانی و پدرت در ذهنم زنده است، دیدار تو برایم دشوار نیست.
هرکه از مردم خراسانست
دارمش دوست گرچه افغانست
هوش مصنوعی: هر کس از مردم خراسان باشد، دوستش دارم حتی اگر افغان باشد.
زان که افغانی و تخاری‌زاد
همه ایرانی‌اند و پاک نژاد
هوش مصنوعی: زیرا که مردم افغانستان و تخارستان همگی از یک سرزمین و نژادی پاک و مشترک هستند.
دین جدا کردمان ز یکدیگر
لعن حق باد بر نفاق بشر
هوش مصنوعی: دین ما را از هم جدا کرده است، ای کاش حق بر نفاق انسان‌ها لعنت کند.