بخش ۴۴ - آمدن سرمایهداری و رفتن دین
تا که سرمایه یافت آزادی
شد تجارت اساس آبادی
پادشاهان و صاحبان نفوذ
جمله گشتندکشته یا مأخوذ
مبتذل گشت اصل و عرق و نژاد
بی اثرماند خلق وخوی ونهاد
سیم و سرمایه شد به عالم چیر
گشت سرمایهدارگرد و دلیر
دین که همکاسهٔ سیاست بود
قوّت بازوی ریاست بود
از سیاست به قهر گشت جدا
ماند دین خالص از برای خدا
مقتدر شد چو گشت همپایه
صنعت و علم و کار و سرمایه
شرکت علم و سیم و صنعت و کار
برد آب اعاظم و اخیار
ز انقلابات مدهش خونین
عامه برد آبروی دولت و دین
اسقفان در تکاپو افتادن
پادشاهان به زانو افتادند
گشت آزاد فکر و اندیشه
قلم ونطق وحرفت وپیشه
پیش از این علم خاص ملا بود
زندگی بستهٔ کلیسا بود
کرد ازین انقلابهای درشت
عامه بر مردم کلیسا پشت
علمها ز انحصار بیرون شد
زندگی زان حصار بیرون شد
پردهها بود بر سر هرکار
پرده درگشت خامهٔ سحار
نقل الحاد وکفر بیبزه گشت
زندگانی جدید و بامزه گشت
از میان رفت عصر اشرافی
راه سرمایهدار شد صافی
دانشوفضلوهوشو عرقو نژاد
پیش زر ناف بر زمین بنهاد
هرکه زر داشت شد شریف و عزیز
وآن که بیچیز بود شد ناچیز
هنر و علم و حیلت و تزوبر
دولت و دین و شاه ومیر و وزپر
شده هریک عبید سرمایه
بندهٔ زرخرید سرمایه
کشت مرسل یکی بزرگ رسول
معجز او نگاهداری پول
سه اقانیم روشنش به جهان
هست عقل و تمدن و وجدان
سپه او گروه کارگران
ملک گیرد بدین سپاه گران
سر ز خاور به نیمروز افراخت
باختر برد و بر خراسان تاخت
عالم از یمن این بزرگ استاد
گشت خالی ز دین و اصل و نژاد
بر ضعیفان درازدستی ازوست
ماده و مادهپرستی ازوست
مردمی رخت بست و همدردی
غیرت و عفت و جوانمردی
زر مهیا نمود و چید بساط
تا کند عیش و نوش و رقص و نشاط
هیچش از عیش و کیف رادع نیست
به زن و مرد خوبش قانع نیست
بسته ی وهم وبندهٔ عصب است
خود سراپای شهوت و غضب است
کارفرما ز پرخوری رنجور
کارگر شد گرسنه جانب گور
چند سرمایهدار بیوجدان
در جهان گشته صاحب فرمان
یکدو قارون به تخت بخت مقیم
ربخته خون صد هزار کلیم
الغرض این اساس خودبینی
اصل وجدانکشی و بیدینی
می کشدکار را به جای دگر
آید از نایها نوای دگر
کارگر شد سپاه صاحبکار
سپهی لخت و خسته و بیمار
لاجرم متحد شوند همه
کار را مستعد شوند همه
چون فقیران شوند با هم یار
مالداران شوند بی کس و کار
بود دین تسلیتفزای فقیر
مانع خشم جانگزای فقیر
تا شریعتمدار در همه کار
بود همدست عمدهٔ التجار
مینمودند کُرکُری همگی
تا بدین حد نبود بیمزگی
حاجی داغ کرده پیشانی
پیرو سنت مسلمانی
توشه بردی برای پیری چند
دست بگرفتی ازفقیری چند
گهی از صدق مسجدی میساخت
گاه حمام وقف میپرداخت
تا به مسجد کند نماز، فقیر
خواهد از مومنان نیاز، فقیر
پس شود همعنان همخوابه
هر سحر رایگان به گرمابه
سیر بودند منعم و بیچیز
مرد درونش لات بود وتمیز
لیکن امروز مرد دولتمند
غالباً ملحدیست بیمانند
نه ز وَجه حرام دارد دست
نه به نفع وطن بود پابست
نه بهعنوان خمس و مال امام
به کسی میکند جوی اکرام
تا بدانجا برد مروت را
که خورد مالیات دولت را
همچو موش است رهزن خانه
یا که دلال مال بیگانه
می کند از تجملات فرنگ
شهر را پر متاع رنگارنگ
گر بپرسی که چیست آئینت
یا چه باشد بهراستی دینت
گویدت هست دین من وجدان
لیک وجدان کجا و این حیوان
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا که سرمایه یافت آزادی
شد تجارت اساس آبادی
هوش مصنوعی: زمانی که فردی توان مالی به دست میآورد، به او اجازه میدهد که از آزادی بیشتری برخوردار شود و در این راه، کسب و کارش میتواند به پایهای برای پیشرفت و آبادانی جامعه تبدیل شود.
پادشاهان و صاحبان نفوذ
جمله گشتندکشته یا مأخوذ
هوش مصنوعی: پادشاهان و کسانی که قدرت و نفوذ داشتند، یا کشته شدند یا به اسارت درآمدند.
مبتذل گشت اصل و عرق و نژاد
بی اثرماند خلق وخوی ونهاد
هوش مصنوعی: اصل و نژاد و نسب انسانها دیگر ارزشی ندارد و فقط ویژگیها و رفتارهایشان اهمیت پیدا کرده است.
سیم و سرمایه شد به عالم چیر
گشت سرمایهدارگرد و دلیر
هوش مصنوعی: در دنیای امروز، ثروت و قدرت به افراد باهوش و دلیر تعلق دارد و کسانی که دارای سرمایه هستند، توانستهاند به موفقیتهای بزرگ دست یابند.
دین که همکاسهٔ سیاست بود
قوّت بازوی ریاست بود
هوش مصنوعی: دین و سیاست در کنار یکدیگر عمل میکنند و دین به عنوان نیرویی برای تقویت قدرت و رهبری در جامعه به حساب میآید.
از سیاست به قهر گشت جدا
ماند دین خالص از برای خدا
هوش مصنوعی: به خاطر سیاست، دین خالص و ناب برای خدا دچار مشکلات و دوری شده است.
مقتدر شد چو گشت همپایه
صنعت و علم و کار و سرمایه
هوش مصنوعی: زمانی که فرد به توانمندی و قدرت رسید، همزمان با پیشرفت در زمینههای دانش، مهارت، کار و سرمایهگذاری به موفقیت دست یافت.
شرکت علم و سیم و صنعت و کار
برد آب اعاظم و اخیار
هوش مصنوعی: این بیت به همکاری علم، فناوری، صنعت و استفاده بهینه از آب اشاره دارد و اهمیت این عناصر را در پیشرفت و بهبود زندگی انسانی نشان میدهد. همچنین به نقش افراد برجسته و نیکوکار در این زمینهها اشاره میکند.
ز انقلابات مدهش خونین
عامه برد آبروی دولت و دین
هوش مصنوعی: به خاطر حوادث شگفتانگیز و خونین مردم، اعتبار دولت و دین تحت تاثیر قرار گرفته است.
اسقفان در تکاپو افتادن
پادشاهان به زانو افتادند
هوش مصنوعی: مقامات مذهبی مشغول تلاش و کوشش شدند و در نتیجه، پادشاهان زانو زدند و تسلیم شدند.
گشت آزاد فکر و اندیشه
قلم ونطق وحرفت وپیشه
هوش مصنوعی: اندیشه و تفکر آزاد و مستقل است و در این زمینه، قلم و زبان نیز به آزادانه بیان کردن افکار و عقاید کمک میکنند. انسانها باید در بیان و عمل خود آزاد باشند و بتوانند به راحتی خود را ابراز کنند.
پیش از این علم خاص ملا بود
زندگی بستهٔ کلیسا بود
هوش مصنوعی: قبل از این، دانش ویژهای در دست ملا بود و زندگی به شکل محدودی تحت سلطه کلیسا قرار داشت.
کرد ازین انقلابهای درشت
عامه بر مردم کلیسا پشت
هوش مصنوعی: به خاطر تحولات بزرگ و تغییرات اجتماعی، مردم از کلیسا فاصله گرفتند و به آن پشت کردند.
علمها ز انحصار بیرون شد
زندگی زان حصار بیرون شد
هوش مصنوعی: علم و دانش دیگر مختص عدهای خاص نیست و همه به آن دسترسی دارند. به همین خاطر، زندگی انسانها از محدودیتها و قید و بندهای گذشته آزاد شده است.
پردهها بود بر سر هرکار
پرده درگشت خامهٔ سحار
هوش مصنوعی: پردهها بر روی هر کار وجود داشتند و در این میان، دست خط صبحگاهی نمایان شد.
نقل الحاد وکفر بیبزه گشت
زندگانی جدید و بامزه گشت
هوش مصنوعی: زندگی جدید با بیانهای نو و جالب، از بیاعتقادی و الحاد پر شده است.
از میان رفت عصر اشرافی
راه سرمایهدار شد صافی
هوش مصنوعی: زمان دوران اشرافیت به پایان رسیده و اکنون زمان تسلط سرمایهداران بر جامعه فرا رسیده است.
دانشوفضلوهوشو عرقو نژاد
پیش زر ناف بر زمین بنهاد
هوش مصنوعی: علم، فضیلت، ذکاوت، تلاش و اصالت، همگی در برابر ثروت و پول ارزشی ندارند و به زمین گذاشته میشوند.
هرکه زر داشت شد شریف و عزیز
وآن که بیچیز بود شد ناچیز
هوش مصنوعی: هر کسی که پول و ثروت داشت، مورد احترام و ارادت قرار گرفت، اما کسی که چیزی نداشت، به حاشیه رفت و بیارزش شد.
هنر و علم و حیلت و تزوبر
دولت و دین و شاه ومیر و وزپر
هوش مصنوعی: این بیت به موضوعات مختلفی اشاره دارد که شامل هنر و علم، زیرکی و فریب، و همچنین قدرتهای سیاسی و مذهبی مانند دولت، دین، شاه و وزیران است. به طور کلی میتوان گفت که این جمله به تأثیر و اهمیت این موارد در زندگی اجتماعی و سیاسی اشاره میکند.
شده هریک عبید سرمایه
بندهٔ زرخرید سرمایه
هوش مصنوعی: هر یک از عبید به نوعی سرمایهدار و مالک سرمایه شدهاند.
کشت مرسل یکی بزرگ رسول
معجز او نگاهداری پول
هوش مصنوعی: کشت مرسل، یکی از پیامبران بزرگ است که معجزاتش را به نمایش گذاشت و ثروتش را حفظ کرد.
سه اقانیم روشنش به جهان
هست عقل و تمدن و وجدان
هوش مصنوعی: سه اصل روشن و مهم که در این جهان بهکار میآیند، عبارتند از عقل، تمدن و وجدان.
سپه او گروه کارگران
ملک گیرد بدین سپاه گران
هوش مصنوعی: سپه (نیروهای نظامی) او از میان کارگران کشور به وجود میآید و این گروه بزرگ به کمک او میآید.
سر ز خاور به نیمروز افراخت
باختر برد و بر خراسان تاخت
هوش مصنوعی: خورشید از سمت شرق به اوج خود رسیده و نورش به سمت غرب گسترده شده و بر سرزمین خراسان تابیده است.
عالم از یمن این بزرگ استاد
گشت خالی ز دین و اصل و نژاد
هوش مصنوعی: حضور این بزرگ استاد باعث شد که جهان خالی از دین و اصول و نژاد شود.
بر ضعیفان درازدستی ازوست
ماده و مادهپرستی ازوست
هوش مصنوعی: قدرت و تسلط بر ضعیفان نتیجهی مادهگرایی و توجه به دنیای مادی است.
مردمی رخت بست و همدردی
غیرت و عفت و جوانمردی
هوش مصنوعی: مردمی از صحنه خارج شدند که با خود عواطفی چون همدردی، غیرت، عفت و جوانمردی را به همراه داشتند.
زر مهیا نمود و چید بساط
تا کند عیش و نوش و رقص و نشاط
هوش مصنوعی: او طلا و جواهر آماده کرد و سفرهای پهن کرد تا به شادی و خوشی و رقص و سرور بپردازد.
هیچش از عیش و کیف رادع نیست
به زن و مرد خوبش قانع نیست
هوش مصنوعی: هیچ چیز او را از لذت و خوشی باز نمیدارد و هرگز از وجود زن و مرد خوب راضی نمیشود.
بسته ی وهم وبندهٔ عصب است
خود سراپای شهوت و غضب است
هوش مصنوعی: انسان به خاطر تصورات و تصورات اشتباهش، در بند احساسات و عواطفی چون شهوت و خشم قرار دارد.
کارفرما ز پرخوری رنجور
کارگر شد گرسنه جانب گور
هوش مصنوعی: کارفرما به خاطر زیادهروی در خرج کردن و اسراف دچار مشکل و سختی شده است، در حالی که کارگر به دلیل گرسنگی و فقر، در شرایط نامناسبی قرار دارد و به سمت مرگ پیش میرود.
چند سرمایهدار بیوجدان
در جهان گشته صاحب فرمان
هوش مصنوعی: تعدادی از ثروتمندانی که بیاحساس و بیعاطفهاند، در دنیا به مقام و قدرت دست یافتهاند.
یکدو قارون به تخت بخت مقیم
ربخته خون صد هزار کلیم
هوش مصنوعی: در این مصرع، سخن از افرادی است که با ثروت و قدرت به اوج رسیدهاند، مانند قارون، که در حال حاضر در مقام و جایگاه خود پایدارند، اما در عوض، بهای سنگینی برای این موقعیت پرداختهاند، بهطور خاص به قیمت خون صدها نفر از افرادی که ظالمانه مورد ظلم قرار گرفتهاند. در نهایت، میتوان گفت این بیانگر هزینهای است که برای رسیدن به قدرت و ثروت باید داد.
الغرض این اساس خودبینی
اصل وجدانکشی و بیدینی
هوش مصنوعی: خلاصه اینکه، این نوع خودمحوری و خودخواهی، ریشه اصلی نابودی وجدان و عدم دیانت است.
می کشدکار را به جای دگر
آید از نایها نوای دگر
هوش مصنوعی: کارها به سمتی پیش میروند که در مکانی دیگر، صدا و نوعی دیگر از موسیقی به گوش میرسد.
کارگر شد سپاه صاحبکار
سپهی لخت و خسته و بیمار
هوش مصنوعی: کارگران به سختی و با حالتی خسته و بیمار در خدمت صاحبکاران قرار گرفتند، در حالی که رزمندگان هستند و برای جنگ آمادهاند.
لاجرم متحد شوند همه
کار را مستعد شوند همه
هوش مصنوعی: پس ناچار همه با هم جمع میشوند و آماده انجام کار خواهند شد.
چون فقیران شوند با هم یار
مالداران شوند بی کس و کار
هوش مصنوعی: وقتی افراد فقیر با هم متحد شوند، به مانند ثروتمندان و مالداران که همیشه تنها هستند، بدون کمک و پشتیبانی باقی میمانند.
بود دین تسلیتفزای فقیر
مانع خشم جانگزای فقیر
هوش مصنوعی: دین، دلخوشی و آرامشبخش فقرایی است که مانع از خشم و درد آنها میشود.
تا شریعتمدار در همه کار
بود همدست عمدهٔ التجار
هوش مصنوعی: تا زمانی که مسئولیتهای دینی و قانونی به همکاران اصلی بازرگانان سپرده شده است، همه چیز به درستی پیش میرود.
مینمودند کُرکُری همگی
تا بدین حد نبود بیمزگی
هوش مصنوعی: همه به صورت ظاهری خود را شاد و خوشحال نشان میدادند، اما در واقعیت اینقدر بیروح و بیمزه نبودند.
حاجی داغ کرده پیشانی
پیرو سنت مسلمانی
هوش مصنوعی: حاجی با افتخار و ارادت، نشاندهنده پیروی از اصول و سنتهای اسلامی است.
توشه بردی برای پیری چند
دست بگرفتی ازفقیری چند
هوش مصنوعی: برخی از افراد در جوانی و در دوران شکوفایی زندگی، تلاش میکنند تا برای دوران پیری خود پسانداز کنند و از آنجا که زندگی ناعادلانه است، ممکن است در این راه با کسانی که در شرایط دشواری به سر میبرند، ارتباط برقرار کنند و به آنها کمک کنند.
گهی از صدق مسجدی میساخت
گاه حمام وقف میپرداخت
هوش مصنوعی: گاهی بهخاطر صداقت و ایمان، مسجدی میساخت و زمانی دیگر به تأمین هزینههای حمام عمومی میپرداخت.
تا به مسجد کند نماز، فقیر
خواهد از مومنان نیاز، فقیر
هوش مصنوعی: فقیر برای انجام نماز در مسجد از مومنان کمک و نیاز دارد.
پس شود همعنان همخوابه
هر سحر رایگان به گرمابه
هوش مصنوعی: پس در هر صبح، مانند همسرانی که با هم هستند، به رایگان به حمام میروند و از نعمتهای آن بهرهمند میشوند.
سیر بودند منعم و بیچیز
مرد درونش لات بود وتمیز
هوش مصنوعی: افراد مرفه و خوشگذران در زندگیاند، اما درونی خالی و بیارزش دارند، در حالی که مردان ساده و بیچیز ممکن است در دلشان شریف و پاکدامن باشند.
لیکن امروز مرد دولتمند
غالباً ملحدیست بیمانند
هوش مصنوعی: اما امروزه بسیاری از افراد ثروتمند به نوعی خدا باور نیستند و به آفرینش و معانی معنوی اعتقادی ندارند.
نه ز وَجه حرام دارد دست
نه به نفع وطن بود پابست
هوش مصنوعی: نه به خاطر چیزهای نادرست دست به کاری میزنم و نه برای منافع وطن در جای خود ثابت میمانم.
نه بهعنوان خمس و مال امام
به کسی میکند جوی اکرام
هوش مصنوعی: به کسی بهخاطر احترام و بزرگواری در حق او، چیزی نمیبخشد مگر اینکه به عنوان سهم امام و خمس باشد.
تا بدانجا برد مروت را
که خورد مالیات دولت را
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که اخلاق و شرافت انسانی در جایی به اوج خود رسید که فرد حتی به هزینه صادقانه اداره کشور و پرداخت مالیات به دولت هم دست درازی میکند. به عبارت دیگر، شخصی به خاطر مروت و انسانیت خود به حدی پیش میرود که نسبت به حقوق دیگران بیتوجه میشود و به منافع خود اهمیت بیشتری میدهد.
همچو موش است رهزن خانه
یا که دلال مال بیگانه
هوش مصنوعی: او مانند موش است که در خانه دزدی میکند یا همچون واسطهای است که مال دیگران را به یغما میبرد.
می کند از تجملات فرنگ
شهر را پر متاع رنگارنگ
هوش مصنوعی: شهر را با تنوع و زیباییهای مختلف پر میکند و از زرق و برق فرهنگ غربی تاثیر میپذیرد.
گر بپرسی که چیست آئینت
یا چه باشد بهراستی دینت
هوش مصنوعی: اگر از من بپرسی که چه چیزی مرا به راه راست هدایت میکند یا دین واقعی من چیست،
گویدت هست دین من وجدان
لیک وجدان کجا و این حیوان
هوش مصنوعی: میگوید که دین من وجدان است، اما وجدان کجا و این انسان حيوانصفت کجاست؟