گنجور

بخش ۴۱ - داستان مهندسی که گنج‌خانه ساخت

ظالمی داشت زر برون ز حساب
شب‌ نمی‌شد ز بیم‌ دزد به‌ خواب
با چنان مال و ثروت هنگفت
خواست گنجینه‌ای کند بنهفت
تا سویش دزد راهبر نشود
هیچ کس را از آن خبر نشود
پس پژوهنده شد ز معماری
خواست مردی امین و دین‌داری
که به تدبیر گنج‌خانه ی خویش
راز با وی گذارد اندر پیش
نیک‌مردان شهر و دینداران
اوستادان کار و معماران
چون ز مقصود شه شدند آگاه
رخ نهفتند یک یک از در شاه
خشمگین شد ملک ازآن رفتار
دادشان گوشمال‌ها بسیار
برخی از قهر او شدند زبون
برخی از شهر او شدند برون
زان میان طامعی اسیر هوا
تازه کاری جسور و بی‌پروا
محنت همگنان غنیمت جست
گفت من سازم این طلسم درست
گشت نزدیک شاه و یافت قبول
کار بگرفت پیش‌، مرد فضول
شه بر او خواند آفرین بسیار
دست و بالش فراخ کرد به کار
همه را دور ساخت از در شاه
گشت خود پیشکار و یاور شاه
گشت معروف نزد همکاران
نیز محسود شد بر یاران
از کفایت بلند شد شأنش
گشت اکفی الکفات عنوانش
اوستادان شهر خوار و نفور
همه در بی‌کفایتی مشهور
قرب ده سال برد سعی به کار
تا که شد گنج‌خانه‌ها طیار
گنج‌ها در نهان گذارده شد
گشت یک چار و چار چارده شد
بست سیصد طلسم بر هر گنج
برد از هر دری هزاران رنج
قفل‌ها در بلند و پست نهاد
رمزها درگشاد و بست نهاد
خود به تنها ز فرط عیاری
هیچ کس را نداده همکاری
گشت محرم در آن نهانخانه
ایمن از چشم خویش و بیگانه
کار از پیش برد و کرد تمام
غافل از حیله‌بازی ایام
مرد ظالم چو گنج ساخته دید
زبر لب بر سفاهتش خندید
در یکی زان طلسم‌هاش انداخت
کار ابله در آن طلسم بساخت
مرد ناآزموده در آن بند
این سخن می‌سرود و جان می‌کند
آن که با شیر شرزه آمیزد
خون خود را به رایگان ریزد
هرکه با ظالمان بود کارش
حق بدیشان کند گرفتارش
از بزرگان انگلیس تنی
رانده در زیر تیغ‌، خوش سخنی
«‌وای آن کس که در بسیط جهان
تکیه سازد به قول پادشهان‌»
ای که داری خبر ز سر ملوک
سزد ار خویش را بسازی سوک
شاه شیر است‌، نزد شیر مرو
ور روی سوی او دلیر مرو

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ظالمی داشت زر برون ز حساب
شب‌ نمی‌شد ز بیم‌ دزد به‌ خواب
هوش مصنوعی: یک ظالمی بود که بایستی زر و مال خود را حساب کند، اما به خاطر ترس از دزدان، شب‌ها خوابش نمی‌برد.
با چنان مال و ثروت هنگفت
خواست گنجینه‌ای کند بنهفت
هوش مصنوعی: او با آن مال و ثروت فراوان خواست که گنجینه‌ای بسازد و مخفی کند.
تا سویش دزد راهبر نشود
هیچ کس را از آن خبر نشود
هوش مصنوعی: تا زمانی که راهنمایی برای رسیدن به او وجود ندارد، هیچ کس از مسیر آن آگاه نخواهد شد.
پس پژوهنده شد ز معماری
خواست مردی امین و دین‌داری
هوش مصنوعی: پس محقق به دنبال معمار رفت و از او خواست مردی را پیدا کند که هم مورد اعتماد باشد و هم دیندار.
که به تدبیر گنج‌خانه ی خویش
راز با وی گذارد اندر پیش
هوش مصنوعی: کسی که با تدبیر و فکر خود، رازهایش را با او در میان می‌گذارد و به او اعتماد دارد.
نیک‌مردان شهر و دینداران
اوستادان کار و معماران
هوش مصنوعی: مردان خوب و دیندار شهر، استادان حرفه و سازندگان هستند.
چون ز مقصود شه شدند آگاه
رخ نهفتند یک یک از در شاه
هوش مصنوعی: وقتی که پادشاه از نیات آنان باخبر شد، هر یک به آرامی و به طور پنهانی از درب خارج شدند.
خشمگین شد ملک ازآن رفتار
دادشان گوشمال‌ها بسیار
هوش مصنوعی: ملک از رفتار آنها خشمگین شد و آنها را به شدت تنبیه کرد.
برخی از قهر او شدند زبون
برخی از شهر او شدند برون
هوش مصنوعی: عده‌ای از شدت غضب او به ذلت افتادند و عده‌ای دیگر از شهر او بیرون رانده شدند.
زان میان طامعی اسیر هوا
تازه کاری جسور و بی‌پروا
هوش مصنوعی: در میان آن همه آرزو و اشتیاق، یک نفر وجود دارد که به خاطر خواسته‌هایش اسیر شده و با بی‌پروایی و شهامت، به سمت اهدافش می‌رود.
محنت همگنان غنیمت جست
گفت من سازم این طلسم درست
هوش مصنوعی: مشکلات و دشواری‌های دیگران را فرصتی برای خود می‌دانم و می‌گویم که من این مسئله را به درستی حل خواهم کرد.
گشت نزدیک شاه و یافت قبول
کار بگرفت پیش‌، مرد فضول
هوش مصنوعی: مرد فضولی به شاه نزدیک شد و از او رضایت و قبولیت برای انجام کارش را گرفت و به دنبال آن کار را شروع کرد.
شه بر او خواند آفرین بسیار
دست و بالش فراخ کرد به کار
هوش مصنوعی: سلطان به او بسیار احترام گذاشت و با محبت و لطف، امکانات زیادی را برای او فراهم کرد تا بتواند به خوبی عمل کند.
همه را دور ساخت از در شاه
گشت خود پیشکار و یاور شاه
هوش مصنوعی: همه را از دربار شاه دور کرد و خودش به عنوان پیشکار و همراه او برگزیده شد.
گشت معروف نزد همکاران
نیز محسود شد بر یاران
هوش مصنوعی: سروصدای خوبی که در میان همکاران داشت، باعث حسادت دیگران نسبت به دوستانش شد.
از کفایت بلند شد شأنش
گشت اکفی الکفات عنوانش
هوش مصنوعی: شخصی که به اندازه کافی و بیشتر از نیازهای خود دارد، مقام و منزلت او نیز بالاتر می‌رود و به عنوان فردی برجسته شناخته می‌شود.
اوستادان شهر خوار و نفور
همه در بی‌کفایتی مشهور
هوش مصنوعی: استادان شهر به خاطر بی‌کفایتی‌شان مورد بی‌احترامی و نفرت قرار دارند.
قرب ده سال برد سعی به کار
تا که شد گنج‌خانه‌ها طیار
هوش مصنوعی: کسی به مدت ده سال تلاش کرد تا موفق به ساختن گنجینه‌های بزرگ شود.
گنج‌ها در نهان گذارده شد
گشت یک چار و چار چارده شد
هوش مصنوعی: گنج‌ها در پنهان نگهداری شده‌اند و حالا به گونه‌ای است که تبدیل به معما و پیچیدگی شده‌اند.
بست سیصد طلسم بر هر گنج
برد از هر دری هزاران رنج
هوش مصنوعی: سیصد طلسم بر هر گنج بسته شده است و از هر در که بخواهی، هزاران دشواری بر سر راهت قرار دارد.
قفل‌ها در بلند و پست نهاد
رمزها درگشاد و بست نهاد
هوش مصنوعی: قفل‌ها در جای بلند و کوتاه قرار دارند، رمزها را باز کرده و قفل‌ها را بسته‌اند.
خود به تنها ز فرط عیاری
هیچ کس را نداده همکاری
هوش مصنوعی: به خاطر نبوغ و مهارت زیاد خود، هیچ‌کس را قادر به کمک نمی‌دانم.
گشت محرم در آن نهانخانه
ایمن از چشم خویش و بیگانه
هوش مصنوعی: در آن مکان پنهان، هر کس از نگاه خود و دیگران محفوظ است و در امن و امان قرار دارد.
کار از پیش برد و کرد تمام
غافل از حیله‌بازی ایام
هوش مصنوعی: او کارش را به خوبی انجام داد و همه چیز را به اتمام رساند، در حالی که از نیرنگ‌های روزگار غافل بود.
مرد ظالم چو گنج ساخته دید
زبر لب بر سفاهتش خندید
هوش مصنوعی: مرد ظالم وقتی که گنجی جمع‌آوری کرد، بر نادانی و حماقت خودش لبخند زد.
در یکی زان طلسم‌هاش انداخت
کار ابله در آن طلسم بساخت
هوش مصنوعی: در یکی از آن جادوها، کار نادان به جادوگری افتاد و با آن جادو، چیزی ساخت.
مرد ناآزموده در آن بند
این سخن می‌سرود و جان می‌کند
هوش مصنوعی: مردی که تجربه کافی ندارد، در آن شرایط خاص این حرف‌ها را می‌زد و برای رسیدن به هدفش تلاش می‌کرد.
آن که با شیر شرزه آمیزد
خون خود را به رایگان ریزد
هوش مصنوعی: کسی که با خطر و چالش‌های بزرگ روبرو شود، باید عواقب آن را بپذیرد و ممکن است متحمل هزینه‌های سنگینی شود.
هرکه با ظالمان بود کارش
حق بدیشان کند گرفتارش
هوش مصنوعی: هرکسی که با ستمگران رابطه برقرار کند، در نهایت خودش گرفتار آن‌ها خواهد شد و کارش به ناحق به آن‌ها می‌رسد.
از بزرگان انگلیس تنی
رانده در زیر تیغ‌، خوش سخنی
هوش مصنوعی: شخصی از میان بزرگان انگلستان به خاطر سخنان دلنشین و شیرینش، تحت فشار و انتقاد قرار گرفته است.
«‌وای آن کس که در بسیط جهان
تکیه سازد به قول پادشهان‌»
هوش مصنوعی: آه بر آن کسی که در گیتی به سخنان پادشاهان تکیه کند و به آنها اعتماد نماید.
ای که داری خبر ز سر ملوک
سزد ار خویش را بسازی سوک
هوش مصنوعی: ای کسی که از حال پادشاهان باخبری، خوب است که خود را از بی‌خودی و سرگردانی دور نگه‌داری و به خودسازی مشغول شوی.
شاه شیر است‌، نزد شیر مرو
ور روی سوی او دلیر مرو
هوش مصنوعی: پادشاه همانند شیر است، پس نزد او نرو، و اگر به سمت او روی، شجاعانه نزدیک نشو.