بخش ۳۷ - غزل در بیان مذهب نوخاستگان
مرد باید که دل دژم نکند
زندگی صرف رنج و غم نکند
از کم و کیف کارهای جهان
یکسر مو ز کیف کم نکند
در ره نفع خود کند خدمت
خدمت خلق یک قلم نکند
ور قسم خورد و توبه کرد ز می
تکیه بر توبه و قسم نکند
گر ستم کرد بر کسی، چه زیان
بر خود و عشق خود ستم نکند
جز به پیش صراحی و ساقی
پیش کس پشت خویش خم نکند
زندگی حرب و حرب هم خدعهاست
مرد دانا ز خدعه رم نکند
حرف جزء هواست، مرد قوی
اعتنایی به مدح و ذم نکند
خلق گر کند نیم و نیم غنم
گرگ دلسوزی از غنم نکند
وقت راز و نیاز، قبلهٔ خویش
جز یکی نازنینصنم نکند
تا توان بود خوش، جفا نکشد
تا توان گفت لا، نعم نکند
جز به شکرلبان درم ندهد
جز به مهطلعتان کرم نکند
با رفیقی کزو امیدی نیست
نه رفاقت که یاد هم نکند
عقلا گفتهاند پیش از ما
نم شود هرکسی که نم نکند
آن سفرکرده چون ز راه رسید
قصهٔ او به سمع شاه رسید
چند جاسوسش از پس افکندند
بیدرنگش به محبس افکندند
پس شش مه سؤال و استنطاق
نیمهجان، نیمه کور و نیمهچلاق
آخر کارش به ضرب و شتم کشید
پس به دیوانسرای حرب کشید
شد به دیوان حرب مظلمهاش
کرد آن محکمه محاکمهاش
چون نبد مدرکی جز آن مکتوب
اختر هستیش نکرد غروب
لیک شد خلع از شئون نظام
بعد از آن حبس شد سهسال تمام
چون به محبس نشست بیچاره
گشت جویا ز جفت آواره
داد پیغام تا مگر یارش
آید آنجا ز بهر دیدارش
رهن بنهد ز خانه اسبابی
بهر او نانی آرد و آبی
رفت مردی و ماجرا پرسید
خانه را از نگار خالی دید
گشت لختی از اینور و آنور
کرد پرسش از این در و آن در
عاقبت قصه را به دست آورد
بهر بیچاره سر شکست آورد
مرد باور نکرد مطلب را
وان حکایات نامرتب را
بستن را چنین تسلی داد
وینچنین نزد خویش فتوی داد
کاین سخنها همه گزاف بود
کاهل از کارها معاف بود
یا نرفت از پی رسالت من
یا ندادند رخصت رفتن
خفت بر ژنده بالش و بستر
ساخت با نان و آش قصر قجر
بخش ۳۶ - جعل نامه و گرفتار ساختن مرد بیگناه: نامهای ساخت پس به خط رفیقبخش ۳۸ - داستان مرد حکیم: داشت همسایهای به حبس مقیم
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مرد باید که دل دژم نکند
زندگی صرف رنج و غم نکند
هوش مصنوعی: مرد باید قلبش را از ناامیدی پر کند و نباید زندگیاش فقط پر از رنج و غم باشد.
از کم و کیف کارهای جهان
یکسر مو ز کیف کم نکند
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که در انجام کارهای دنیا، هیچ چیزی از ارزش و اهمیت کار کم نمیشود، حتی اگر تغییرات کوچک یا ظاهری به نظر برسند. تمام جزئیات و جنبههای کار، به نوعی به ارزش کلی آن میافزایند و هیچ کدام بیاهمیت نیستند.
در ره نفع خود کند خدمت
خدمت خلق یک قلم نکند
هوش مصنوعی: در راه منفعت خود، به دیگران کمک میکند، اما هیچ کاری از روی محبت یا خدمت واقعی انجام نمیدهد.
ور قسم خورد و توبه کرد ز می
تکیه بر توبه و قسم نکند
هوش مصنوعی: اگر سوگند یاد کند و از نوشیدن شراب توبه کند، اما بر توبه و سوگند خود تکیه نکند، ارزشی نخواهد داشت.
گر ستم کرد بر کسی، چه زیان
بر خود و عشق خود ستم نکند
هوش مصنوعی: اگر کسی به دیگری ستم کند، این کار ضرری به خود او و عشقش نمیزند.
جز به پیش صراحی و ساقی
پیش کس پشت خویش خم نکند
هوش مصنوعی: تنها در حضور بادهریز و ساقی است که انسان نباید به کسی پشت کند و خود را از دیگران دور سازد.
زندگی حرب و حرب هم خدعهاست
مرد دانا ز خدعه رم نکند
هوش مصنوعی: زندگی جنگ و فریب است و مرد دانا نباید از فریب فرار کند.
حرف جزء هواست، مرد قوی
اعتنایی به مدح و ذم نکند
هوش مصنوعی: کسی که قوی و محکم است، به ستایش یا نکوهش دیگران اهمیتی نمیدهد؛ او به حرفهای بیاساس و سطحی توجه نمیکند.
خلق گر کند نیم و نیم غنم
گرگ دلسوزی از غنم نکند
هوش مصنوعی: اگر مردم درباره چیزی نیمهنیمه صحبت کنند یا تقلبی برگزینند، در این صورت اگر گرگ به خاطر محبت و دلسوزی به گوسفند نگاه کند، هیچ فایدهای ندارد.
وقت راز و نیاز، قبلهٔ خویش
جز یکی نازنینصنم نکند
هوش مصنوعی: در زمان دعا و طلب، دل هیچکس جز یک معشوق نازنین را نمیسازد.
تا توان بود خوش، جفا نکشد
تا توان گفت لا، نعم نکند
هوش مصنوعی: تا وقتی که قدرت و توان داریم، باید خوشحال باشیم و به کسی ظلم نکنیم. همچنین تا زمانی که میتوانیم باید به گفتن "نه" و "بله" بپردازیم.
جز به شکرلبان درم ندهد
جز به مهطلعتان کرم نکند
هوش مصنوعی: فقط افرادی با لبان شکرین یا زیبا توجه و محبت خاصی نشان میدهند و به دیگران کمک میکنند.
با رفیقی کزو امیدی نیست
نه رفاقت که یاد هم نکند
هوش مصنوعی: رفیقی که هیچ امیدی از او ندارم، نه فقط دوستی نیست، بلکه حتی یاد من را هم نمیکند.
عقلا گفتهاند پیش از ما
نم شود هرکسی که نم نکند
هوش مصنوعی: عقلاء بیان کردهاند که هیچکس نمیتواند در آغاز کارها موفق شود، مگر اینکه تلاش و کوشش لازم را انجام دهد.
آن سفرکرده چون ز راه رسید
قصهٔ او به سمع شاه رسید
هوش مصنوعی: هنگامی که آن مسافر بازگشت، داستان او به گوش شاه رسید.
چند جاسوسش از پس افکندند
بیدرنگش به محبس افکندند
هوش مصنوعی: چند نفر به سرعت او را گرفتار کردند و به زندان انداختند.
پس شش مه سؤال و استنطاق
نیمهجان، نیمه کور و نیمهچلاق
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به حالتی اشاره میکند که فردی در وضعیت بسیار نامناسبی قرار دارد، بهطوری که هم از لحاظ جسمی ناتوان است و هم از نظر روحی دچار مشکل و تردید. او از دیگران میخواهد که به جای سوال و پرسش، او را درک کنند و نگذارند که به این حالت ادامه دهد. این وضعیت به نوعی بیرمق بودن و ناتوانی وی را نشان میدهد.
آخر کارش به ضرب و شتم کشید
پس به دیوانسرای حرب کشید
هوش مصنوعی: در نهایت، کار او به زد و خورد ختم شد و به دادگاه نظامی منتقل شد.
شد به دیوان حرب مظلمهاش
کرد آن محکمه محاکمهاش
هوش مصنوعی: در دادگاه جنگ، ظلم او را به حساب آورد و به محاکمهاش کشاند.
چون نبد مدرکی جز آن مکتوب
اختر هستیش نکرد غروب
هوش مصنوعی: زمانی که مدرکی جز آن نوشته ستارهای وجود نداشت، غروب او هیچ تأثیری نداشت.
لیک شد خلع از شئون نظام
بعد از آن حبس شد سهسال تمام
هوش مصنوعی: اما پس از گذشت سه سال کامل از حبس، دیگر امنیت و نظم جلوی خود را از دست داد.
چون به محبس نشست بیچاره
گشت جویا ز جفت آواره
هوش مصنوعی: وقتی او به زندان رفت، احساس تنهایی و بیچارگی کرد و به جستجوی همسرش که دور افتاده بود، پرداخت.
داد پیغام تا مگر یارش
آید آنجا ز بهر دیدارش
هوش مصنوعی: خبر را فرستاد تا شاید یارش به آنجا بیاید و او را ببیند.
رهن بنهد ز خانه اسبابی
بهر او نانی آرد و آبی
هوش مصنوعی: آن شخص با فراهم کردن وسایل و تدارکات، خانه را به راه میاندازد تا برای او نان و آب بیاورد.
رفت مردی و ماجرا پرسید
خانه را از نگار خالی دید
هوش مصنوعی: مردی به سفر رفت و وقتی از ماجرا سوال کرد، متوجه شد که خانه از محبوبش خالی است.
گشت لختی از اینور و آنور
کرد پرسش از این در و آن در
هوش مصنوعی: مدتی از اینجا و آنجا دیدن کرد و از درهای مختلف سوالاتش را مطرح کرد.
عاقبت قصه را به دست آورد
بهر بیچاره سر شکست آورد
هوش مصنوعی: در نهایت داستان به نتیجهای رسید که برای آن شخص بیچاره، شکست و آسیب به همراه داشت.
مرد باور نکرد مطلب را
وان حکایات نامرتب را
هوش مصنوعی: مرد به سخنان و داستانهای نامنظم اعتقاد نداشت و آنها را قبول نکرد.
بستن را چنین تسلی داد
وینچنین نزد خویش فتوی داد
هوش مصنوعی: او به کسی که در حال بستن کار یا ارتباطی بود، تسلی و دلداری داد و به خود گفت که این عمل درست و بجا است.
کاین سخنها همه گزاف بود
کاهل از کارها معاف بود
هوش مصنوعی: این گفتهها بیمحتوا و بیفایده هستند، چون افراد تنبل از انجام کارها معاف و معذور هستند.
یا نرفت از پی رسالت من
یا ندادند رخصت رفتن
هوش مصنوعی: یا او از دنبال کردن رسالت من نرفت، یا اجازه رفتن را به من ندادند.
خفت بر ژنده بالش و بستر
ساخت با نان و آش قصر قجر
هوش مصنوعی: شخصی برای خود مکانی راحت و آسوده فراهم کرده است، حتی اگر این مکان ساده و بیارزش باشد، و این در حالی است که او با غذاهای معمولی مثل نان و آش زندگی را میگذراند.