بخش ۳۶ - جعل نامه و گرفتار ساختن مرد بیگناه
نامهای ساخت پس به خط رفیق
به سوی خویش کای رفیق شفیق
دلم از نوکری به تنگ آمد
شیشهٔ طاقتم به سنگ آمد
خلق یکسر فقیر و درویشند
همه در فکر چارهٔ خویشند
یکطرف مالیات قند و شکر
یک طرف مالیاتهای دگر
بدتر از این نظام اجباری
کرده ترویج شغل بیکاری
بجز از چند تن امیر و وزیر
باقی خلق مفلسند و فقیر
ما چنین، شه چنان، وزیر چنان
کشوری موکنان و مویه کنان
من بر آنم که فتنه آغازم
با چنین دولتی دغل بازم
کردهام شیخ و شاب را تحریک
شده اجرای نقشهام نزدیک
که گروهی بههم شریک شوبم
همه در سلک بلشوبک شویم
زد ببایست در نخستین دم
این اساس پلید را بر هم
تو به تهران بجوی یاران را
حزبسازان و خفیه کاران را
من هم اینک ز راه میآیم
سرکش وکینهخواه میآیم
من به شورشگری زبان دادم
زن خود را طلاق از آن دادم
چون می انقلاب نوشیدم
از زن و بچه چشم پوشیدم
به تو بس اعتماد دارم من
اعتمادی زیاد دارم من
چون بهخوبی ترا شناختهام
راز خود با تو فاش ساختهام
باد بر اهل دل درود و سلام
ختم شد والسلام خیر ختام
هشت در پاکتی از آن پاکات
کش فرستاده بود این اوقات
رفت و آن نامه را به صد تلبیس
داشتش عرضه بر رئیس پلیس
گفت سوزد بدین رفیق دلم
نتوانم که دل از او گسلم
بایدش اندکی نصیحت کرد
نه که رسوایی و فضیحت کرد
زان که هرچند فتنهساز بود
با منش دوستی دراز بود
من نوشتم بدو نصایح چند
لیک ترسم ز من نگیرد پند
گرچه بر کار دوست پرده نکوست
لیک دولت مهمتر است از دوست
من وطن خواهم و فدائی شاه
دشمن بلشویک نامه سیاه
لیک مستدعیم کزین ابواب
نشود مطلع کسی ز احباب
گر بدانند اصل مطلب چیست
وندرین کشف جرم، عامل کیست
ذکر من ورد خاص و عام شود
زندگانی به من حرام شود
طمعی نیست بنده را از کس
قصد من هست خدمت شه و بس
وین جوان مخلص شفیق منست
همه دانندکاو رفیق منست
لیک دزدیدهاند هوشش را
جهل بستست چشم و گوشش را
بایدش پند داد و گوش کشید
لیک جرم نکرده را بخشید
گر نهان ماند این حکایتها
کرد خواهم به شاه خدمتها
رفت و آسود مرد وجدانکار
تار بگرفت و خواند این اشعار
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نامهای ساخت پس به خط رفیق
به سوی خویش کای رفیق شفیق
هوش مصنوعی: نامهای تهیه کرد و با خط دوستش آن را به سوی خود فرستاد، ای دوست عزیز.
دلم از نوکری به تنگ آمد
شیشهٔ طاقتم به سنگ آمد
هوش مصنوعی: دل من از خدمت و زیر دست بودن خسته و ناامید شده است و صبرم به شدت کم شده است.
خلق یکسر فقیر و درویشند
همه در فکر چارهٔ خویشند
هوش مصنوعی: تمام مردم فقیر و نیازمند هستند و هرکدام به دنبال پیدا کردن راهی برای حل مشکلات خود میباشند.
یکطرف مالیات قند و شکر
یک طرف مالیاتهای دگر
هوش مصنوعی: در یک سو مالیات بر قند و شکر وجود دارد و در سو دیگر مالیاتهای مختلف دیگری وجود دارند.
بدتر از این نظام اجباری
کرده ترویج شغل بیکاری
هوش مصنوعی: این نظام از روی اجبار باعث شده است که بیکاری به عنوان یک شغل رواج پیدا کند، و این وضعیت بدتر از هر چیز دیگری است.
بجز از چند تن امیر و وزیر
باقی خلق مفلسند و فقیر
هوش مصنوعی: جز چند نفر از امیران و وزیران، باقی افراد در تنگدستی و فقر به سر میبرند.
ما چنین، شه چنان، وزیر چنان
کشوری موکنان و مویه کنان
هوش مصنوعی: ما اینگونه هستیم، پادشاه آنگونه و وزیر نیز به همین شکل، کشوری را به وجود آوردهایم که در آن همواره ناله و گریه برپا است.
من بر آنم که فتنه آغازم
با چنین دولتی دغل بازم
هوش مصنوعی: من قصد دارم که در برابر چنین دولتی که نیرنگباز است، خیزش و شورشی را شروع کنم.
کردهام شیخ و شاب را تحریک
شده اجرای نقشهام نزدیک
هوش مصنوعی: من شیخ و جوان را به تحرک واداشتهام و به زودی نقشهام را به اجرا در میآورم.
که گروهی بههم شریک شوبم
همه در سلک بلشوبک شویم
هوش مصنوعی: من دوست دارم که با گروهی از آدمها همفکر و هم احساس شوم، تا همه با هم در یک مسیر و بهسوی یک هدف مشترک حرکت کنیم.
زد ببایست در نخستین دم
این اساس پلید را بر هم
هوش مصنوعی: در آغاز کار، باید این بنیاد نادرست را از هم بپاشی.
تو به تهران بجوی یاران را
حزبسازان و خفیه کاران را
هوش مصنوعی: به تهران برو و دوستانی که برای تشکیل حزب تلاش میکنند و کسانی که به صورت مخفیانه فعالیت میکنند را پیدا کن.
من هم اینک ز راه میآیم
سرکش وکینهخواه میآیم
هوش مصنوعی: من اکنون از راه میرسم، با روحیهای سرکش و پر از کینه.
من به شورشگری زبان دادم
زن خود را طلاق از آن دادم
هوش مصنوعی: من به خاطر شورش و قیام، زنی را که داشتم طلاق دادم.
چون می انقلاب نوشیدم
از زن و بچه چشم پوشیدم
هوش مصنوعی: وقتی که از شراب مست شدم، از زن و بچهام چشم پوشیدم و به آنها بیاعتنا شدم.
به تو بس اعتماد دارم من
اعتمادی زیاد دارم من
هوش مصنوعی: من به تو خیلی اعتماد دارم و بهت اطمینان زیادی دارم.
چون بهخوبی ترا شناختهام
راز خود با تو فاش ساختهام
هوش مصنوعی: زیرا تو را بهخوبی میشناسم، من رازهای خود را با تو در میان گذاشتهام.
باد بر اهل دل درود و سلام
ختم شد والسلام خیر ختام
هوش مصنوعی: باد به سوی اهل دل سلام و درودی فرستاد و این پایان کار است، که بهترین پایان نیز به شمار میآید.
هشت در پاکتی از آن پاکات
کش فرستاده بود این اوقات
هوش مصنوعی: در این زمان، هشت عدد در پاکتی که از آن پاکتها بود، ارسال شده بود.
رفت و آن نامه را به صد تلبیس
داشتش عرضه بر رئیس پلیس
هوش مصنوعی: او رفت و آن نامه را به شیوهای فریبنده به رئیس پلیس ارائه داد.
گفت سوزد بدین رفیق دلم
نتوانم که دل از او گسلم
هوش مصنوعی: گفتن که دلباختهام و نمیتوانم از این دوستی دل بکنم زیرا ناراحتی شاید مرا بسوزاند.
بایدش اندکی نصیحت کرد
نه که رسوایی و فضیحت کرد
هوش مصنوعی: برای او باید کمی راهنمایی و نصیحت کرد، نه اینکه باعث شرمندگی و آبرو ریزی او شد.
زان که هرچند فتنهساز بود
با منش دوستی دراز بود
هوش مصنوعی: چونچه هرگز نقشههای شورشی داشته باشد، اما در دل دوستی عمیق دارد.
من نوشتم بدو نصایح چند
لیک ترسم ز من نگیرد پند
هوش مصنوعی: من چندین نصیحت برای او نوشتم، اما میترسم که او از من پندی نگیرد.
گرچه بر کار دوست پرده نکوست
لیک دولت مهمتر است از دوست
هوش مصنوعی: هرچند در مورد کارهای دوستان خوب حرف زده میشود، اما داشتن ثروت و توانگری از دوستی مهمتر است.
من وطن خواهم و فدائی شاه
دشمن بلشویک نامه سیاه
هوش مصنوعی: من آرزوی وطن دارم و برای حمایت از شاه، در برابر دشمن بلشویکها میجنگم.
لیک مستدعیم کزین ابواب
نشود مطلع کسی ز احباب
هوش مصنوعی: اما درخواست میکنم که از این درها هیچکس از دوستان آگاه نشود.
گر بدانند اصل مطلب چیست
وندرین کشف جرم، عامل کیست
هوش مصنوعی: اگر بدانند که حقیقت ماجرا چیست و در این کشف جرم، علت و دلیل آن چه کسی است، به طور حتم وضع فرق خواهد کرد.
ذکر من ورد خاص و عام شود
زندگانی به من حرام شود
هوش مصنوعی: وقتی که یاد و ذکر من برای عموم و خاصان میشود، زندگی برای من سخت و غیرممکن میشود.
طمعی نیست بنده را از کس
قصد من هست خدمت شه و بس
هوش مصنوعی: بنده هیچ خواستهای از دیگران ندارد، تنها هدف من خدمت به پادشاه است و بس.
وین جوان مخلص شفیق منست
همه دانندکاو رفیق منست
هوش مصنوعی: این جوان وفادار و دوست نزدیک من است و همه میدانند که او رفیق من است.
لیک دزدیدهاند هوشش را
جهل بستست چشم و گوشش را
هوش مصنوعی: اما آنچه باید گفت این است که حواس و توانایی درک او به دلیل نادانی و جهل، به سرقت رفته و چشم و گوش او را بسته است.
بایدش پند داد و گوش کشید
لیک جرم نکرده را بخشید
هوش مصنوعی: باید او را نصیحت کرد و به او توجه نشان داد، اما باید در نظر داشت که خطای نکرده را نباید مجازات کرد.
گر نهان ماند این حکایتها
کرد خواهم به شاه خدمتها
هوش مصنوعی: اگر این داستانها پنهان باقی بمانند، من خدمتهایی به شاه انجام خواهم داد.
رفت و آسود مرد وجدانکار
تار بگرفت و خواند این اشعار
هوش مصنوعی: مردی که وجدانِ سلیم داشت، رفت و آسوده خاطر شد و پس از آن تارش را برداشت و این اشعار را خواند.