گنجور

بخش ۳۱ - نیرنگ رفیق طرار در دیدن روی زن یار

یار طرار از این به تنگ آمد
تیر تدبیر او به سنگ آمد
لاجرم ساخت با زنی بدکار
گفت هرجا، زن منست این یار
رفت با زن به خانهٔ آن مرد
رخ زن پیش مرد یکسو کرد
گفت‌: خانم به همره مادر
رفته بودند مدتی به سفر
تازه باز آمدند با شادی
سپری گشت عهد ناشادی
هست آزاد و با تمیز این زن
در برم همچو جان عزیز این زن
می‌رود بی‌حجاب از خانه
رخ نپوشید ز مرد بیگانه
چون که آزاد وتربیت شده است
همه جا می‌رویم دست به دست
هست این زن شریک زندگیم
بنده‌اش مفتخر به بندگیم
وان زن بی‌عفاف و پر حیله
یک قر و صد هزار غربیله
گفته هر روز راز با مردی
خفته هر شب کنار نامردی
خاست بر پای و طاق طاق کنان
نزد بانو شتافت خنده‌زنان
روی هم را زمهر بوسیدند
راز گفتند و راز پرسیدند
پس بلایه گرفت دست گلین‌
کش ز پرواره آورد پایین
دست خود راکشید کدبانو
به ادب گفتن با زن جادو
که ببخشید چرک و شوخگنم
همچنین چرگن است پیرهنم
زن بدکار گفت وای این چیست
از تو پاکیزه‌تر به عالم نیست
کفتگوشان چو گشت طولانی
خاست بر پای مرد وجدانی
نرمک آواز کرد خاتون را
هر دو رفتند و شوی ماند بجا

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یار طرار از این به تنگ آمد
تیر تدبیر او به سنگ آمد
هوش مصنوعی: دوست فریبکار از این وضعیت دلخور شد و نقشه‌اش به نتیجه نرسید.
لاجرم ساخت با زنی بدکار
گفت هرجا، زن منست این یار
هوش مصنوعی: بدون شک با زنی بدنام در ارتباط است و هر جا که برود، او را به عنوان همسر خود معرفی می‌کند.
رفت با زن به خانهٔ آن مرد
رخ زن پیش مرد یکسو کرد
هوش مصنوعی: آن زن با شوهرش به خانهٔ مرد دیگری رفت و در همان حال، زن صورتش را از او کنار کشید.
گفت‌: خانم به همره مادر
رفته بودند مدتی به سفر
هوش مصنوعی: او گفت که خانم به همراه مادرش به سفر رفته‌اند و مدتی در آنجا خواهند بود.
تازه باز آمدند با شادی
سپری گشت عهد ناشادی
هوش مصنوعی: پس از مدت‌ها غیبت، آنها با شادی و سرور برگشتند و زمانه‌ی سختی که گذرانده بودند به پایان رسید.
هست آزاد و با تمیز این زن
در برم همچو جان عزیز این زن
هوش مصنوعی: این زن که در کنارم است، آزاد و با شخصیت است و برای من از جان عزیزتر است.
می‌رود بی‌حجاب از خانه
رخ نپوشید ز مرد بیگانه
هوش مصنوعی: او بدون حجاب از خانه خارج می‌شود و چهره‌اش را از مردان بیگانه نمی‌پوشاند.
چون که آزاد وتربیت شده است
همه جا می‌رویم دست به دست
هوش مصنوعی: زمانی که فردی آزاد و با تربیت شده باشد، در هر جا که برود، همراه او دیگران نیز هستند و او را همراهی می‌کنند.
هست این زن شریک زندگیم
بنده‌اش مفتخر به بندگیم
هوش مصنوعی: این زن، همسر من است و من به خضوع و خدمتگزاری در برابر او افتخار می‌کنم.
وان زن بی‌عفاف و پر حیله
یک قر و صد هزار غربیله
هوش مصنوعی: آن زن بی‌عفاف و پر از حقه و نیرنگ، مانند جلوه‌های زیبا و شگفت‌انگیز است که از هر طرف جلب توجه می‌کند.
گفته هر روز راز با مردی
خفته هر شب کنار نامردی
هوش مصنوعی: هر روز با شخصی خوابیده حرف‌های پنهانی می‌زنم، در حالی که هر شب در کنار کسی بی‌وفا و نامرد هستم.
خاست بر پای و طاق طاق کنان
نزد بانو شتافت خنده‌زنان
هوش مصنوعی: او به پاخواست و با شادی و طراوت به سمت بانو رفت و در این راه خنده‌زنان بر افراز.
روی هم را زمهر بوسیدند
راز گفتند و راز پرسیدند
هوش مصنوعی: آن‌ها با عشق و محبت یکدیگر را بوسیدند، به گفتگوهای پنهانی پرداختند و از یکدیگر سوالات رازآلودی پرسیدند.
پس بلایه گرفت دست گلین‌
کش ز پرواره آورد پایین
هوش مصنوعی: دست گلین از بلای مشکلات پایین کشیده شد و از سختی‌های زندگی به راحتی و آرامش رسید.
دست خود راکشید کدبانو
به ادب گفتن با زن جادو
هوش مصنوعی: زن طباخ به نرمی دستش را کنار کشید و با احترام به زن جادوگر صحبت کرد.
که ببخشید چرک و شوخگنم
همچنین چرگن است پیرهنم
هوش مصنوعی: ببخشید که لباس من کثیف و چروک است و همچنین ظاهر من نیز بی‌نظم و نامرتب به نظر می‌رسد.
زن بدکار گفت وای این چیست
از تو پاکیزه‌تر به عالم نیست
هوش مصنوعی: زن بدکار با تأسف و حیرت گفت: «این چیست که در جهان از تو پاکیزه‌تر وجود ندارد؟»
کفتگوشان چو گشت طولانی
خاست بر پای مرد وجدانی
هوش مصنوعی: وقتی زمان زیادی گذشت و صحبت‌ها ادامه پیدا کرد، شخص مبتکر و آگاه از جا برخاست.
نرمک آواز کرد خاتون را
هر دو رفتند و شوی ماند بجا
هوش مصنوعی: آهسته زن شروع به خواندن کرد و هر دو زن رفتند و تنها شوهر در آنجا ماند.