بخش ۲۴ - در وصف باغچهٔ بهار و شرح حال او در خانه
موسم نوبهار خانهٔ من
هست از انبوه گل یکی گلشن
شده نه سال تا در این خانه
خوب یا بد گزیدهام لانه
هست یک میل دورتر ازشهر
لاجرم دارد از نظافت بهر
مگس آنجاکمست وآب فزون
تابش ماه و آفتاب فزون
غرش و هایهوی وهمهمه نیست
گرد و دود وخروشو دمدمهنیست
هرگل طرفهای که دیدستم
یا به نزدکسی شنیدستم
جابجا کشته و زده پیوند
به طریقی که ذوق کرده پسند
هرکجا بود میوهٔ خوشخوار
کشته درباغ وآمدست به بار
تخم گل خواسته ز راه دراز
کشته و هر طرف نشانده پیاز
طرحهایی نوا نو افکنده
هریکی را به لونی آکنده
گلبنان را نموده پیرایش
تاکها را بداده پرکاوش
زلف شمشاد را به شانه زده
رسته در رسته صاف و راست چده
چون در اسفند برکشد جمره
نفس آشکار سوم ره
مهرمه مبلغی هزینه کند
هر طرف نوگلی خزینه کند
پخش گردد خزبنهها در باغ
این بود شغل من زمان فراغ
ز اول مهر تا بن اسفند
تن سپارم به جهد و رنج وگزند
تا به فصل بهار و وقت فراغ
چند روزی کنم نظارهٔ باغ
چهر آن کودکان زیبا را
بینم و نو کنم تماشا را
مردمان را هوس بسی به سر است
هوس من بدین دو مختصراست
که نشینم به باغ برلب آب
گه به گل بنگرم، گهی به کتاب
شاخ گل ساغر شراب منست
یار من دفتر وکتاب من است
لیکن امسال از پس شش ماه
حاصل رنج بنده گشت تباه
تا به امروز از آخر اسفند
هستم اینجا به خون دل پابند
هم نه پیدا که چند خواهم بود
تا به کی پایبند خواهم بود
من چنین بسته چند مانم چند؟
زار و دلخسته چند مانم چند!؟
بخش ۲۳ - در وظیفهشناسی: رسم مکتب بود که استادتبخش ۲۵ - حبس شدن بهار بار دیگر: دشمن بنده بود «درکهی»
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
موسم نوبهار خانهٔ من
هست از انبوه گل یکی گلشن
هوش مصنوعی: فصل بهار است و خانهٔ من پر از گلهای زیباست، به طوری که یک باغچهی کوچک را تشکیل میدهد.
شده نه سال تا در این خانه
خوب یا بد گزیدهام لانه
هوش مصنوعی: مدت نه سال است که در این خانه زندگی میکنم، چه خوب باشد و چه بد، مثل پرندهای که لانهای پیدا کرده است.
هست یک میل دورتر ازشهر
لاجرم دارد از نظافت بهر
هوش مصنوعی: یک تمایل وجود دارد که از شهر دورتر است، بنابراین ناچار است از پاکیزگی و نظافت برخوردار باشد.
مگس آنجاکمست وآب فزون
تابش ماه و آفتاب فزون
هوش مصنوعی: مگس در جایی پرواز میکند که آب و نور ماه و آفتاب بیشتر است.
غرش و هایهوی وهمهمه نیست
گرد و دود وخروشو دمدمهنیست
هوش مصنوعی: سر و صدا و هیاهو نیست، غبار و دودی هم وجود ندارد، همه چیز آرام و بیسر و صداست.
هرگل طرفهای که دیدستم
یا به نزدکسی شنیدستم
هوش مصنوعی: هر گل زیبایی که مشاهده کردهام یا دربارهاش از کسی شنیدهام، مرا تحت تأثیر قرار داده است.
جابجا کشته و زده پیوند
به طریقی که ذوق کرده پسند
هوش مصنوعی: در این بیت به زیبایی و هنرمندی اشاره شده که در آن، کسی با مهارت و سلیقه، افراد را در موقعیتهای مختلف قرار میدهد و به نوعی آنها را به هم مرتبط میکند. این کار، نشان از ذوق و هوش هنری دارد که در ایجاد این پیوندها به کار میرود.
هرکجا بود میوهٔ خوشخوار
کشته درباغ وآمدست به بار
هوش مصنوعی: هر جا میوهٔ لذتبخش و خوشمزهای وجود دارد، درخت آن در باغ بوده و با توجه به شرایط مناسب بار آورده است.
تخم گل خواسته ز راه دراز
کشته و هر طرف نشانده پیاز
هوش مصنوعی: به طرز شگفتانگیزی، تخم گل که بهدقت کاشته شده، پس از یک سفر طولانی، به سرزمینهای مختلفی در کنار پیازها رسیده و در تمام آنجاها نشان و نشانههایی از خود به جای گذاشته است.
طرحهایی نوا نو افکنده
هریکی را به لونی آکنده
هوش مصنوعی: هر کسی به نوعی خاص و منحصر به فردی در این دنیا به نمایش درآمده و جلوهای از خود را به نمایش میگذارد.
گلبنان را نموده پیرایش
تاکها را بداده پرکاوش
هوش مصنوعی: سرزمین لبنان را زیبا و آراسته کردهاند و باغهای انگور را به خوبی رسیدگی و مراقبت کردهاند.
زلف شمشاد را به شانه زده
رسته در رسته صاف و راست چده
هوش مصنوعی: زلفهای زیبا و نرم مانند شمشاد، با دقت و ظرافت شانه شدهاند و در کنار یکدیگر به شکل منظم و صاف قرار گرفتهاند.
چون در اسفند برکشد جمره
نفس آشکار سوم ره
هوش مصنوعی: زمانی که در ماه اسفند، آتش نفس روشن میشود، در مسیر سوم نمایان میشود.
مهرمه مبلغی هزینه کند
هر طرف نوگلی خزینه کند
هوش مصنوعی: عشق باعث میشود که انسان برای هر چیز زیبا و تازهای هزینه کند و سرمایهگذاری کند.
پخش گردد خزبنهها در باغ
این بود شغل من زمان فراغ
هوش مصنوعی: در زمان آزادی و آسایش من، وظیفهام این بود که خزانهها را در باغ پراکنده کنم.
ز اول مهر تا بن اسفند
تن سپارم به جهد و رنج وگزند
هوش مصنوعی: از شروع مهر تا پایان اسفند، تمام تلاش و زحتم را صرف میکنم و به هر سختی و مشقتی تن میدهم.
تا به فصل بهار و وقت فراغ
چند روزی کنم نظارهٔ باغ
هوش مصنوعی: میخواهم چند روز به تماشای باغ بگذرانم، تا زمان بهار و وقتی که فارغ هستم.
چهر آن کودکان زیبا را
بینم و نو کنم تماشا را
هوش مصنوعی: من چهرههای زیبا و معصوم آن کودکان را مینگرم و لحظههایم را با دیدن آنها تجدید میکنم.
مردمان را هوس بسی به سر است
هوس من بدین دو مختصراست
هوش مصنوعی: مردم خواستهها و آرزوهای زیادی دارند، اما آرزوی من تنها به همین دو چیز خلاصه میشود.
که نشینم به باغ برلب آب
گه به گل بنگرم، گهی به کتاب
هوش مصنوعی: من در باغی نشستهام کنار آب، گاهی به گلها نگاه میکنم و گاهی به کتابم.
شاخ گل ساغر شراب منست
یار من دفتر وکتاب من است
هوش مصنوعی: شاخ گل نماد زیبایی و جذابیت است و شراب نمادی از شادی و زندگی است. یار من مانند دفتر و کتابی است که داستانها و لحظههای مهم زندگیام را در خود نگه میدارد.
لیکن امسال از پس شش ماه
حاصل رنج بنده گشت تباه
هوش مصنوعی: اما امسال، بعد از گذشت شش ماه، نتیجه تلاشهای من به هدر رفت.
تا به امروز از آخر اسفند
هستم اینجا به خون دل پابند
هوش مصنوعی: تا امروز که آخر اسفند است، من اینجا ماندهام و با دلی پر از غم و اندوه به زندگی ادامه میدهم.
هم نه پیدا که چند خواهم بود
تا به کی پایبند خواهم بود
هوش مصنوعی: نمیدانم چه مدت دیگر در این حالت خواهم بود و تا چه زمانی به این وضعیت پابند خواهم ماند.
من چنین بسته چند مانم چند؟
زار و دلخسته چند مانم چند!؟
هوش مصنوعی: چقدر دیگر باید در این حالت غمگین و دلbroken بمانم؟ چقدر باید به این وضعیت ادامه دهم؟