بخش ۱۴ - در صفت محبس تأمینات
اندرین حجرهام پس از خور و خواب
نیست چیزی انیس غیرکتاب
مه اردیبهشت و لاله به باغ
من در اینجا چو لاله دل پر داغ
دستم آزاد و بسته است دلم
تن درست و شکسته است دلم
سوزد از تاب تب هماره تنم
گونی از آتش است پیرهنم
دهدم دردسر مدام عذاب
بس که بیگاه میپرم از خواب
چشمانداز من زگوشهٔ بام
نافشهر ری است و شارع عام
هایوهویی کهاندرینمأوی است
به خدا گر به محشرکبری است
پر الا لا وگیرودار و غلو
چون گه جنگ رستهٔ اردو
بانگ گردونههای آبفشان
میدهند از غریو رعدنشان
لیک رعدی که بیخ گوش بود
بام تا شام در خروش بود
دم بدم رعد و برق ولوله است
متصل در اطاق زلزله است
من که بودم انیس خاموشی
بود با خلوتم همآغوشی
از نسیمی که میوزید بدر
میپریدم ز خواب وقت سحر
دور از شهر و در میان گروه
خلوتی داشتم به دامن کوه
از ره کینه بخت وارون کار
بسترم را فکند در بازار
گفتهام در قصیدهای کم و بیش
شرح اینهایوهویرازین پیش
نوک خیابان وسیعترگشته
رفت و آمد سریعترگشته
گشت گوشم کر از ترنک ترنک
مغزم آشفت از این غریو و غرنک
روزی از روزهای فصل بهار
رعد و برقی عظیم بود به کار
هر زمان برق سخت جنبیدی
بر سر بامها غرنبیدی
گرچه بد برق و تندری نزدیک
گوش،بانگش نمیشنید ولیک
زان که گردونههای راهگذر
ره ببستی به غرش تندر
کرده در بیخ گوشم آماده
چرخ گردون هزار اراده
میرود خوابو میپرد هوشم
می کفدمغز و میدرد گوشم
بخش ۱۳ - تغییر زندان: نمرهٔ دو بُوَد چو نمرهٔ یَکبخش ۱۵ - داستان شبی از شب های جوانی: در جوانی چنان که میدانی
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اندرین حجرهام پس از خور و خواب
نیست چیزی انیس غیرکتاب
هوش مصنوعی: در این اتاق کوچک من، بعد از خوردن و خوابیدن، هیچ چیزی جز کتاب به عنوان دوست و همراه نیست.
مه اردیبهشت و لاله به باغ
من در اینجا چو لاله دل پر داغ
هوش مصنوعی: در ماه اردیبهشت، وقتی لالهها در باغ من شکفتهاند، قلب من نیز همچون لالهها پر از داغ و اندوه است.
دستم آزاد و بسته است دلم
تن درست و شکسته است دلم
هوش مصنوعی: دستهایم در موقعیتی آزاد هستند ولی هنوز به چیزهایی وابستهاند. قلبم به طور ظاهری سالم به نظر میرسد، اما در واقع در درونم شکسته و آسیبدیده است.
سوزد از تاب تب هماره تنم
گونی از آتش است پیرهنم
هوش مصنوعی: بدن من همیشه از شدت تب میسوزد، مانند گونیای که از آتش ساخته شده است، تنم را فرسوده کرده است.
دهدم دردسر مدام عذاب
بس که بیگاه میپرم از خواب
هوش مصنوعی: من همیشه در مشکل و دردسر هستم و به قدری به عذاب دچارم که گاهی در نیمه شب از خواب میپرم.
چشمانداز من زگوشهٔ بام
نافشهر ری است و شارع عام
هوش مصنوعی: چشمانداز من از گوشهٔ بام شهر ری و خیابانهای عمومی آن را میبینم.
هایوهویی کهاندرینمأوی است
به خدا گر به محشرکبری است
هوش مصنوعی: هیاهویی که در این مکان وجود دارد، اگر به حساب قیامت بزرگ گرفته شود، به خدا قسم!
پر الا لا وگیرودار و غلو
چون گه جنگ رستهٔ اردو
هوش مصنوعی: در زمانهایی که جنگ و درگیری وجود دارد، پرچم و نمادها به وضوح دیده میشوند و اوضاع پر از هیاهو و غوغا است.
بانگ گردونههای آبفشان
میدهند از غریو رعدنشان
هوش مصنوعی: صدای چرخش چرخهای آبفشان به گوش میرسد و همچون صدای رعد و برق به شکل بلندی و قوت خود را نمایان میکند.
لیک رعدی که بیخ گوش بود
بام تا شام در خروش بود
هوش مصنوعی: اما رعدی که در نزدیکی میزند، از صبح تا شب به شدت در حال صدا و وزوز است.
دم بدم رعد و برق ولوله است
متصل در اطاق زلزله است
هوش مصنوعی: هر لحظه صدای رعد و برق و tumult وجود دارد، که پیوسته در اتاق زلزلهای حس میشود.
من که بودم انیس خاموشی
بود با خلوتم همآغوشی
هوش مصنوعی: من کسی بودم که در تنهاییام دمی آرامش و سکوت را حس میکردم و با این تنهایی به خوبی انس میگرفتم.
از نسیمی که میوزید بدر
میپریدم ز خواب وقت سحر
هوش مصنوعی: وقتی که نسیمی در حال وزیدن بود، در وقت صبح از خواب بیدار میشدم و از آنجا خارج میشدم.
دور از شهر و در میان گروه
خلوتی داشتم به دامن کوه
هوش مصنوعی: در مکانی دور از شهر و در محاصره گروهی از افراد، در دامن کوه نشسته بودم و به آرامش خود مشغول بودم.
از ره کینه بخت وارون کار
بسترم را فکند در بازار
هوش مصنوعی: به خاطر کینهای که در دل دارم، روزگار بدی برایم فراهم کرده و زندگیم را به بازار آشفتهای انداخته است.
گفتهام در قصیدهای کم و بیش
شرح اینهایوهویرازین پیش
هوش مصنوعی: در یک شعر کوتاه یا بلند به نوعی درباره این مباحث اسرارآمیز توضیح دادهام.
نوک خیابان وسیعترگشته
رفت و آمد سریعترگشته
هوش مصنوعی: نوک خیابان بزرگتر شده و ترافیک سریعتر شده است.
گشت گوشم کر از ترنک ترنک
مغزم آشفت از این غریو و غرنک
هوش مصنوعی: گوشم از صدای بلند و ناهنجار پر شده و افکارم به هم ریخته و سردرگم شده است.
روزی از روزهای فصل بهار
رعد و برقی عظیم بود به کار
هوش مصنوعی: در یکی از روزهای بهار، رعد و برقی شدید به وقوع پیوست.
هر زمان برق سخت جنبیدی
بر سر بامها غرنبیدی
هوش مصنوعی: هر بار که جرقهای ناگهانی در آسمان ظاهر میشود، صدای رعدی نیز به دنبال آن میآید.
گرچه بد برق و تندری نزدیک
گوش،بانگش نمیشنید ولیک
هوش مصنوعی: هرچند رعد و برق و تندر نزدیک من باشد و صدایش را نشنوم، اما...
زان که گردونههای راهگذر
ره ببستی به غرش تندر
هوش مصنوعی: چون که چرخهای مسیر عبور را مسدود کردی، رعد و برق به صدا درآمد.
کرده در بیخ گوشم آماده
چرخ گردون هزار اراده
هوش مصنوعی: در نزدیکی من، سرنوشت و تقدیر با هزاران خواسته و آرزو در حال چرخش و حرکت است.
میرود خوابو میپرد هوشم
می کفدمغز و میدرد گوشم
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به تجربهای اشاره میکند که در آن، خواب از چشمانش میرود و هوش و حواسش تحت تأثیر قرار میگیرد. او احساس میکند که مغزش در حال روشن شدن است و گوشش نیز درد میکند، شاید به دلیل فکر کردن یا تفکر در مورد مسائل مختلف. این وضعیت نشاندهندهی اضطراب یا ناراحتی روحی است.