شمارهٔ ۸۸ - تربت سیدالشهدا(ع)
حبذا خاک روانبخش و زهی تربت پاک
که از او خاک ز افلاک فزون یافته فر
آشناتر به دل خلق که دانش در دل
پاکتر در نظر مرد که بینش به نظر
درد را کاین شد درمان چه زیان و چه گزند
رنج را کاین شد دارو چه مقام و چه خطر
گنج اسرار خدائیست همانا که خدای
کرده گنجور وی این خواجهٔ پاکیزه سیر
نایبالتولیه کزگوهر او فخر بود
آلثابت را چونان که صدف را زگهر
شه دین و شه دنیاش دو فرخ پدرند
آفرین بر پسری کش پدرند این دو پدر
چند از اینپیش که بگشود «وهابی» ز ستم
دست بیداد در این خاک که خاکش بر سر
خواست بر باد همی دادن این خاک ولی
آب خود برد و به خود خیرهبرافروخت شرر
گرچه بیداد بسی کرد ولی کیفر یافت
نیک در یابد بیدادگران را کیفر
سید پاکنسب ثابت چون دیدکه خصم
این چنین برد به سربا پسرپیغمبر
به میان آمد و بربست میان تا بگشود
ره زوار و بیاراست ز نوساز دگر
زان سپس مشتی بگرفت از آن تربت پاک
که بود داروی بیمار و شفای مضطر
گفتاز ایندوده نبایستبرونرفتاین خاک
کابروئی است که چون او نتوان یافت دگر
به بر خویشتن این خاک بدارید نهان
که زپنهانی پیداست چنین آب خضر
هم ازآن روز سر سلسله ومهتر قوم
بسته در خدمت این تربت پاکندکمر
وندران سلسله میبود همی تا به کنون
وزکنون نیز بماناد همی تا محشر
هله این فخر نیاکان پی این نادره گنج
ساخت گنجینهای از سیم بدین زینت و فر
خازن او است بهین دخت عمادالدوله
اشرفالسلطنه عزت ملک نیک اختر
آن ملکزادهٔ آزاده که بر درگه او
به شب و روز ببوسند زمین شمس وقمر
فلک عزت و حشمت نه چنو یافته ماه
شجر عصمت و عفت نه چنو دیده ثمر
باد آن خازن وگنجینه وگنجور بهجای
تاکه از آب نشان باشد و از خاک اثر
زد رقم از پی تاربخ فنون کلک بهار
نایبالتولیه آورده در این گنج، گهر
شمارهٔ ۸۷ - جواب تبریک شوریده به فرمانفرما: قطعهٔ شعر ز شوریده شنیدم که در آنشمارهٔ ۸۹ - تسلیت: خواجهٔ فرخ سیر محمد دانش
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حبذا خاک روانبخش و زهی تربت پاک
که از او خاک ز افلاک فزون یافته فر
هوش مصنوعی: چه خوب است خاکی که روح را زنده میکند و چه خوشبو است تربت پاکی که از آن خاک، برتر از آسمانها به وجود آمده است.
آشناتر به دل خلق که دانش در دل
پاکتر در نظر مرد که بینش به نظر
هوش مصنوعی: افراد وقتی به دل دیگران نزدیکتر میشوند که دانش و آگاهی در دل آنان خالص و پاک باشد. همچنین، در نظر مردان، بینش و درک عمیقتر از ظواهر اهمیت دارد.
درد را کاین شد درمان چه زیان و چه گزند
رنج را کاین شد دارو چه مقام و چه خطر
هوش مصنوعی: درد و رنجی که من تجربه میکنم، اگر درمانی برای آن وجود دارد، چه کمکی به من میکند و چه آسیبهایی ممکن است به همراه داشته باشد؟ اگر برای این رنجها دارویی هست، پس آیا ارزش و خطرهای آن را در نظر گرفتهام؟
گنج اسرار خدائیست همانا که خدای
کرده گنجور وی این خواجهٔ پاکیزه سیر
هوش مصنوعی: گنجینهای از رازهای الهی وجود دارد که خداوند آن را در دل این مرد شایسته و پاک قرار داده است.
نایبالتولیه کزگوهر او فخر بود
آلثابت را چونان که صدف را زگهر
هوش مصنوعی: نایبالتولیه به عنوان کسی که از خود ارزش و شکوه دارد، مانند مروارید برای صدف به حساب میآید.
شه دین و شه دنیاش دو فرخ پدرند
آفرین بر پسری کش پدرند این دو پدر
هوش مصنوعی: ریاست دینی و دنیوی او، هر دو از پدرانی خوشبخت سرچشمه میگیرند. بهخاطر پسری که از این دو پدر بزرگ و ارزشمند است، باید ستایش کرد.
چند از اینپیش که بگشود «وهابی» ز ستم
دست بیداد در این خاک که خاکش بر سر
هوش مصنوعی: مدت زیادی نیست که شخصی به نام «وهابی» برای مقابله با ظلم و ستم، دست به کار شده است. در این سرزمین، که خاک آن بر سر مردم است، ناعدالتیها و ستمگریها حاکم شده است.
خواست بر باد همی دادن این خاک ولی
آب خود برد و به خود خیرهبرافروخت شرر
هوش مصنوعی: او میخواست که این سرزمین را به باد بدهد، اما آب خود را برداشت و آتش عشقش را به خود روشن کرد.
گرچه بیداد بسی کرد ولی کیفر یافت
نیک در یابد بیدادگران را کیفر
هوش مصنوعی: با اینکه ظلم و ستم زیادی شده، اما مجازات خوب و مناسب به دست میآید. در نهایت، ستمگران نیز مجازات خود را خواهند دید.
سید پاکنسب ثابت چون دیدکه خصم
این چنین برد به سربا پسرپیغمبر
هوش مصنوعی: سید که از نسل پاک و معصوم است، وقتی دید که دشمن به اینگونه به پسر پیامبر آسیب میزند، ثابت و پایدار ماند.
به میان آمد و بربست میان تا بگشود
ره زوار و بیاراست ز نوساز دگر
هوش مصنوعی: او به میان مردم آمد و کارها را سامان داد تا راهی برای زوار باز کند و زیباییهایی از نو بیافریند.
زان سپس مشتی بگرفت از آن تربت پاک
که بود داروی بیمار و شفای مضطر
هوش مصنوعی: پس از آن، با دست خود مقداری از آن خاک مقدس را برداشت که درمانگر بیمار و نجاتدهنده دردمندان بود.
گفتاز ایندوده نبایستبرونرفتاین خاک
کابروئی است که چون او نتوان یافت دگر
هوش مصنوعی: گفت نباید از این دود و غبار خارج شد، زیرا این زمین مانند او را نمیتوان در جایی دیگر پیدا کرد.
به بر خویشتن این خاک بدارید نهان
که زپنهانی پیداست چنین آب خضر
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که باید خود را از زشتیها و ناپاکیها دور نگه داریم و درون خود را به خوبی و پاکی بیاراییم، زیرا به ظاهر و باطن ما از هم پنهان نیست و آنچه در دل داریم، به وضوح در زندگیمان نمایان میشود.
هم ازآن روز سر سلسله ومهتر قوم
بسته در خدمت این تربت پاکندکمر
هوش مصنوعی: از آن روزی که سرپرست و بزرگ قوم انتخاب شدهام، همواره در خدمت این خاک مقدس هستم و به آن افتخار میکنم.
وندران سلسله میبود همی تا به کنون
وزکنون نیز بماناد همی تا محشر
هوش مصنوعی: در این بیت به این معنا اشاره شده است که سلسلهای از امور و وقایع وجود دارد که تا به حال ادامه داشته و از این پس نیز ادامه خواهد یافت، تا زمان قیامت.
هله این فخر نیاکان پی این نادره گنج
ساخت گنجینهای از سیم بدین زینت و فر
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که نیاکان ما به خاطر افتخار و عظمت خود، گنجینهای از نقره و زینت ساختهاند. این نشاندهنده ارزش و زیبایی چیزهایی است که آنها خلق کردهاند.
خازن او است بهین دخت عمادالدوله
اشرفالسلطنه عزت ملک نیک اختر
هوش مصنوعی: او دختر عمادالدوله است و دارای ویژگیهای برجسته و ارزشمندی است که نشاندهنده مقام و عظمت اوست.
آن ملکزادهٔ آزاده که بر درگه او
به شب و روز ببوسند زمین شمس وقمر
هوش مصنوعی: آن فرزند نجیب و آزاد که شب و روز بر درگاه او زمین را میبوسند، مانند خورشید و ماه ارزشمند است.
فلک عزت و حشمت نه چنو یافته ماه
شجر عصمت و عفت نه چنو دیده ثمر
هوش مصنوعی: آسمانِ عظمت و بزرگی، مانند ماهی که از درختِ پاکی و پاکدامنی میروید، چنین میوهای را درک نکرده است.
باد آن خازن وگنجینه وگنجور بهجای
تاکه از آب نشان باشد و از خاک اثر
هوش مصنوعی: باد به مثابه یک خزانه و گنجی است که از طریق آن میتوان نشانههای آب و آثار خاک را شناخت، بهجای اینکه فقط به ظاهر درختان و تاکها تکیه کنیم.
زد رقم از پی تاربخ فنون کلک بهار
نایبالتولیه آورده در این گنج، گهر
هوش مصنوعی: در این متن، به تصریح اشاره شده که هنرهای برجسته و زیبای بهار مانند جواهراتی ارزشمند در یک گنجینه جمعآوری شدهاند. به نوعی، به زیبایی و لطافت بهار اشاره شده و این فرآیند به شکل هنری و قابل تحسینی وصف شده است.