گنجور

شمارهٔ ۶۶ - بهار و تیمورتاش‌

صدر اعظم حضرت تیمورتاش
بشنود یک نکته از این مستمند
حق‌ صحبت‌ هست‌ حقی‌ معتبر
بود می‌باید بدین حق پای‌بند
بنده‌ را با خواجه حق صحبت است
صحبتی دیرینه و بی‌زرق و فند
دوست در سختی بباید پایمرد
واندر این معنی روایاتی است چند
خود تو دانی بوده‌ام در این دو سال
پایکوب انزوا و حبس و بند
گه به چنگ شحنگانی دیوخوی
گه اسیر ناکسانی خودپسند
جاهلان خشنود و من مانده غمی
ناکسان بر کار و من مانده نژند
ورنه بر هنجار بودم پیش از این
یافتم زین انزوا و بند پند
فکر من دعوی آزادی گذاشت
کلک‌ من شمشیر حریت فکند
مردی و آزادگی در طبع من
چون‌ زنان افکند بر رخ روی‌بند
مرگ و پیری همچو گرگ گرسنه
می‌زند هر دم به رویم زهرخند
محنت و تیمار مشتی کودکان
بر دلم پیکان زهرآگین فکند
روزگارم دست استغنا ببست
آسمانم ریشهٔ مردی بکند
قصه کوته‌، بین چه گوید بنت کعب
قطعه‌ای چون همت صوفی بلند:
«‌عاشقی خواهی که تا پایان بری
بس که بپسندید باید ناپسند
زشت باید دید و انگارید خوب
زهر باید خورد و انگارید قند
توسنی کردم ندانستم همی
کز کشیدن سخت‌تر گردد کمند»

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صدر اعظم حضرت تیمورتاش
بشنود یک نکته از این مستمند
هوش مصنوعی: وزیر اعظم تیمورتاش می‌شنود یک نکته از این فرد نیازمند.
حق‌ صحبت‌ هست‌ حقی‌ معتبر
بود می‌باید بدین حق پای‌بند
هوش مصنوعی: صحبت از حقوقی معتبر و صحیح است که باید به آن پایبند باشیم.
بنده‌ را با خواجه حق صحبت است
صحبتی دیرینه و بی‌زرق و فند
هوش مصنوعی: بنده با خداوند صحبت و ارتباطی عمیق و قدیمی دارد، که بدون هیچ‌گونه تظاهر و نمایش است.
دوست در سختی بباید پایمرد
واندر این معنی روایاتی است چند
هوش مصنوعی: دوست واقعی باید در زمان‌های دشوار پایدار و محکم باشد و درباره این موضوع احادیث و روایت‌های زیادی وجود دارد.
خود تو دانی بوده‌ام در این دو سال
پایکوب انزوا و حبس و بند
هوش مصنوعی: خودت می‌دانی که در این دو سال درگیر تنهایی و محدودیت‌ها بوده‌ام.
گه به چنگ شحنگانی دیوخوی
گه اسیر ناکسانی خودپسند
هوش مصنوعی: گاهی اوقات در دام افرادی بی‌احساس و بدذات گرفتار می‌شویم و گاهی دیگر در اختیار کسانی خودپسند و مغرور قرار می‌گیریم.
جاهلان خشنود و من مانده غمی
ناکسان بر کار و من مانده نژند
هوش مصنوعی: جاهلان از اوضاع راضی و خوشحال هستند، اما من در غم و اندوهی عمیق به خاطر نادانی و بی‌توجهی دیگران مانده‌ام.
ورنه بر هنجار بودم پیش از این
یافتم زین انزوا و بند پند
هوش مصنوعی: اگرچه پیش از این به هنجار و نرمی رفتار بودم، اما از این تنهایی و محدودیت درس‌هایی آموختم.
فکر من دعوی آزادی گذاشت
کلک‌ من شمشیر حریت فکند
هوش مصنوعی: فکر من ادعای آزادی را مطرح کرد و زیرکانه به نمایش گذاشت. حرکتی که به آزادی اشاره داشت و به دنبال جلب توجه بود.
مردی و آزادگی در طبع من
چون‌ زنان افکند بر رخ روی‌بند
هوش مصنوعی: من به ذات خود مرد و آزاد زندگی می‌کنم، اما این ویژگی‌ها به اندازه زینتی برای من هستند که بر روی صورت زنان می‌نشیند.
مرگ و پیری همچو گرگ گرسنه
می‌زند هر دم به رویم زهرخند
هوش مصنوعی: مرگ و پیری همچون گرگ گرسنه‌ای هستند که هر لحظه با نیشخند به من نزدیک می‌شوند و مرا تهدید می‌کنند.
محنت و تیمار مشتی کودکان
بر دلم پیکان زهرآگین فکند
هوش مصنوعی: درد و رنج گروهی از کودکان مانند تیر زهرآگینی بر دل من فرود آمد.
روزگارم دست استغنا ببست
آسمانم ریشهٔ مردی بکند
هوش مصنوعی: روزگار به من اجازه نمی‌دهد تا به استقلال و خودکفایی برسم. مشکلات زندگی مانند طوفانی بودند که ریشه‌های قوت و مردانگی‌ام را از بین بردند.
قصه کوته‌، بین چه گوید بنت کعب
قطعه‌ای چون همت صوفی بلند:
هوش مصنوعی: داستان کوتاه است و نمی‌توان به راحتی از آن نتیجه‌گیری کرد. مانند یک قطعه شعر که با عزم و اراده صوفی به اوج می‌رسد.
«‌عاشقی خواهی که تا پایان بری
بس که بپسندید باید ناپسند
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی عاشقانه‌ای را تا پایان ادامه دهی، باید قبول کنی که گاهی باید چیزهایی را که دوست نداری بپذیری.
زشت باید دید و انگارید خوب
زهر باید خورد و انگارید قند
هوش مصنوعی: باید به چیزهای زشت و ناخوشایند به چشم خوبی نگاه کرد و همچنین در مواجهه با تلخی‌ها و دشواری‌ها، باید توانایی دیدن جنبه‌های مثبت و شیرینی آن‌ها را داشته باشیم.
توسنی کردم ندانستم همی
کز کشیدن سخت‌تر گردد کمند»
هوش مصنوعی: من تلاشی کردم اما نمی‌دانستم که با شدت بیشتر به مشکلات خود می‌افزایم.

خوانش ها

شمارهٔ ۶۶ - بهار و تیمورتاش‌ به خوانش عندلیب