گنجور

شمارهٔ ۵۳ - تاریخ وفات «‌مستغنی‌» دانشمند افغان

آه کامسال آسمان در خطهٔ افغان زمین
بر رخ روشندلان باب فغان مفتوح کرد
پادشاهی دادگستر را به تیر ظالمی
کشت و قلب عالمی را زین عزا مجروح کرد
در عزای شاه غازی بود دل‌ها داغدار
مرگ «‌مستغنی‌» ز نو آن داغ را مقروح کرد
شهسواری از ادب گم شد که با تیغ زبان
پیشتاز جهل را از پشت زین مطروح کرد
هست مستغنی‌، علی‌رغم فلک‌، باقی به‌دهر
در فنایش چرخ باری حرکتی مذبوح کرد
گرچه از گرداب هستی رست مستغنی ولیک
اشک چشم دوستان را رشک سیل نوح کرد
عاقبت‌، چون مادح پیغمبر و اصحاب بود
مدح‌خوانان روح او عزم در ممدوح کرد
در عزایش گرچه کلکم قطعهٔ مجمل سرود
در فراغش لیک روحم ندبهٔ مشروح کرد
بهر تاریخ وفاتش زد رقم کلک بهار
عاقبت «‌مستغنی‌» بی «‌دل‌» وداع «‌روح‌» کرد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آه کامسال آسمان در خطهٔ افغان زمین
بر رخ روشندلان باب فغان مفتوح کرد
هوش مصنوعی: آسمان در سرزمین افغان اندوه و غم را بر چهره‌های روشن و بشاش گشوده است و ناله‌ای بلند را سر داده است.
پادشاهی دادگستر را به تیر ظالمی
کشت و قلب عالمی را زین عزا مجروح کرد
هوش مصنوعی: پادشاهی که به حق و عدالت حکم می‌رانید، به دست تیر ظالمی کشته شد و این حادثه قلب مردم را به شدت غمگین و آزرده کرد.
در عزای شاه غازی بود دل‌ها داغدار
مرگ «‌مستغنی‌» ز نو آن داغ را مقروح کرد
هوش مصنوعی: در سوگ شاه غازی قلب‌ها از مرگ «مستغنی» اندوهگین بودند و دوباره آن ناراحتی را تازه کردند.
شهسواری از ادب گم شد که با تیغ زبان
پیشتاز جهل را از پشت زین مطروح کرد
هوش مصنوعی: یک شاهزاده با ادب از بین رفت، زیرا با سخن خود جهل را به عقب راند و آن را از مسند خود پایین کشید.
هست مستغنی‌، علی‌رغم فلک‌، باقی به‌دهر
در فنایش چرخ باری حرکتی مذبوح کرد
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که کسی وجود دارد که بی‌نیاز از هر چیزی است، در حالی که سیاره‌ها و زمان به مسیر خود ادامه می‌دهند، و در این میان، گویی حرکتی بی‌فایده و نحیف در حرکت زندگی وجود دارد.
گرچه از گرداب هستی رست مستغنی ولیک
اشک چشم دوستان را رشک سیل نوح کرد
هوش مصنوعی: هرچند که تو از دریاچه تنگناها و مشکلات زندگی نجات یافته‌ای و بی‌نیاز به نظر می‌رسی، اما اشک‌های دوستانت به اندازه‌ای زیاد و غم‌انگیز است که می‌تواند حسادت سیل نوح را برانگیزد.
عاقبت‌، چون مادح پیغمبر و اصحاب بود
مدح‌خوانان روح او عزم در ممدوح کرد
هوش مصنوعی: در نهایت، به‌خاطر اینکه او ستاینده پیامبر و یارانش بود، روح او به ستایش و تمجید از ویژگی‌های ممدوح مشتاق شد.
در عزایش گرچه کلکم قطعهٔ مجمل سرود
در فراغش لیک روحم ندبهٔ مشروح کرد
هوش مصنوعی: در مراسم عزاداری او، با اینکه همه شما سرودهایی کوتاه و مختصر می‌خوانید، اما روح من نوحه‌ای طولانی و عمیق می‌سراید.
بهر تاریخ وفاتش زد رقم کلک بهار
عاقبت «‌مستغنی‌» بی «‌دل‌» وداع «‌روح‌» کرد
هوش مصنوعی: در تاریخ درگذشتش، بهار رقم خورد و در نهایت «مستغنی» بدون دلش وداعی با «روح» انجام داد.

خوانش ها

شمارهٔ ۵۳ - تاریخ وفات «‌مستغنی‌» دانشمند افغان به خوانش عندلیب