گنجور

شمارهٔ ۵۲ - غم وطن

نه هرکه درد دیار و غم وطن دارد
به‌ راستی خبر از درد و داغ من دارد
ز روزگار خرابم کسی شود آگاه
که خار در جگر و قفل بر دهن دارد
به‌حق‌ شام‌ غریبان نگاهدار ای زلف
دل مرا که پریشانی از وطن دارد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نه هرکه درد دیار و غم وطن دارد
به‌ راستی خبر از درد و داغ من دارد
هوش مصنوعی: هر کسی که دردی از محل زندگی و غم وطنش دارد، لزوماً به معنی این نیست که از درد و غم من هم آگاه است و برای آن اهمیت قائل است.
ز روزگار خرابم کسی شود آگاه
که خار در جگر و قفل بر دهن دارد
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از حال بد من باخبر نیست، چرا که درد و رنج در دل دارم و نمی‌توانم حرفی از آن بزنم.
به‌حق‌ شام‌ غریبان نگاهدار ای زلف
دل مرا که پریشانی از وطن دارد
هوش مصنوعی: به حق شب‌هایی که غریبه‌ها در آن به سر می‌برند، ای زلف تو که دل مرا نگه‌داری، زیرا دل من به خاطر دوری از وطن پریشان است.

خوانش ها

شمارهٔ ۵۲ - غم وطن به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1403/04/12 22:07
ارشیا جوانمرد

مصرع اول بجای کلمه "خیر" باید واژه "خبر" باشد.