گنجور

شمارهٔ ۳۹ - برف

ابری به خروش آمد چون قلزم مواج
بر روی زمین بیخت هزاران ورق عاج
گویا فلک امروز بریزد به سر خلق
پس ماندهٔ آن شیر برنج شب معراج
حلاج شدست ابر و زند برف چو پنبه
لرزان من ازین حادثه چون خایهٔ حلاج
گویی که یکی سید، مندیل عوض کرد
زان برف فراوان که نشسته به سر کاج

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ابری به خروش آمد چون قلزم مواج
بر روی زمین بیخت هزاران ورق عاج
هوش مصنوعی: ابری مثل دریا که به طغیان آمده، بر زمین بارید و هزاران تکه از برف را به همراه آورد.
گویا فلک امروز بریزد به سر خلق
پس ماندهٔ آن شیر برنج شب معراج
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد امروز آسمان بر سر مردم ریخته است، گویا بازمانده‌ای از شیر برنج شب معراج به آن‌ها رسیده است.
حلاج شدست ابر و زند برف چو پنبه
لرزان من ازین حادثه چون خایهٔ حلاج
هوش مصنوعی: ابرها به شکل حلاج درآمده‌اند و برف مانند پنبه در حال لرزش است. من از این اتفاق مانند حال و روز حلاج، در تردید و ناآرامی هستم.
گویی که یکی سید، مندیل عوض کرد
زان برف فراوان که نشسته به سر کاج
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که شخصی مانند یک سید، دستمالش را به دلیل برف زیادی که بر روی درخت نشسته، عوض کرده است.

خوانش ها

شمارهٔ ۳۹ - برف به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1394/08/13 00:11
احمد آذرکمان

( برفِ نوبار )
می گَم کدوم سیاهیه که بتونه از پسِ تضادِ با سپیدیِ برفِ نوبار بر بیاد ؟
انگار سال ها پیش بود یا شایدم دیروز ، درست یادم نیست فقط یادم هست که یه تابلو دیدم که همه یِ هدفِ نقاشش در اُوُردنِ کُنتِراستِ یه پیشاب ِ زرد رنگ بود روی سپیدی یه برفِ نوباری که ضرب الاجلی اتفاق افتاده بود . ولی چرا ذهنم تا حالا نقش اون تابلو رو تو خودش انبار کرده نمی دونم.
شاید اگه ندونم هم بهتره . چیزی که از این پرسش مهم تره به نظرم اینه که بگم الان دوست دارم از خودم بپرسم برف نوبار از کدوم صفتِ خدا سرچشمه گرفته و می گیره ؟
نه این هم مهم نیست فقط باید حالا توی این دقیقه به خودم اجازه بِدَمِ که خاطره هامو تَر کُنم و ذهنم رو چند ورق بزنم جلو و برسم به جایی که از مَلَک الشُعرایِ بهار بپرسم به تن گنبد گیتی _ دماوند _ یه برف نازک و تورتوری بیش تر می آد یا یه برف ضخیم و قَطور ؟
دلم نمی خواد به تَهِ ذهنم برسم ولی نمی دونم چرا حس می کنم تَهِ ذهنم یه روز یِه برف نوبار بی مقدمه می آد و شرم گاهِ خورشید رو تا اَبد می پوشونه ولی این فقط یه حسه یه قضیه یِ ریاضی نیست که بتونم اثباتش کُنم .
عجله نَکُن چیزی نگذشته از برف نوباری که از صدای احمد شاملو بیرون اومده ، برف نوبهاری که باید خیلی سنگین بباره تا از پس اون تُنِ صدایِ عظیم الجثه بر بیاد .
چی فکر می کنی بین برفِ صبح یا برفِ شب ، امتیاز رو به کدومش می دی ؟ ولش کُن برفِ پالتویِ خیالت رو جلو آتیشی که با اشیای بیهوده گرم و روشنه بتِکون .
" احمد آذرکمان _ بیستم آبان "

1397/08/28 10:10
احمد آذرکمان ۰۴۹۰۳۰۰۶۶۹.a@gmail.com

برفِ کنارِ دَر
سوراخِ پیشاب . 『؟』
نوع نگاه از درون به بیرون است .
ما در این هایکو با دو روزن سر و کار داریم که به ترتیب گشوده می شوند . روزنی که ابتدا از گشوده شدن در به وجود آمده است ، و بعد هم سوراخ پیشاب . و البته احتیاج به دفع پیشاب باعث گشوده شدن هر دو روزن شده است .
گویا برف کنار در ، مانع خروج آن آدم شده ولی مانع خروج احتیاجات وی نشده .
چیزی که پایان بخش این نگاهِ کوتاه است سیالیت ادرار و رفع احتیاج آدمی است بر تکه های سرد و یخیِ برف و رقص بخارهایی که روی هوا در حال محو شدن است بی آن که رد پایی از آن آدم روی برف نقش ببندد . بلکه آن احتیاج آدمی بود که روی تکه های برف نقش بست . نقشی که دیر یا زود ظاهر خود را خواهد باخت ، یا با بارش نُوتر برف و یا با آب شدن کامل برف .
احمد آذرکمان ـ 6 آبان 97

1397/08/28 19:10
۸

آذر کمان گرامی
به گنبذ گیتی همان تن پوشی می آید که بر تن دارد
هزاران هزار سالها
و، روزی که برف نو بار شرمگاه خورشید را بپوشاند خود ابد است
و برف بام و شام هردو سپید اند نگاه ما ست که دیگر گون می بیندشان.
و تندرست و شادکام بوید.