شمارهٔ ۳۴ - شوخچشم پاریسی
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حاشیه ها
«صحبت کردن» را باید، بدون قید جنس زن یا مرد، به معنی آمیزش جنسی گرفت و انصاف داد که، نسبت به بعضی زبانهای دیگر، بر زبان فارسی بار جنسیتی سبکتر سایه افکنده است.
حال که صحبت از صحبت در میان است، حیف است ذکر شعر شیطنتآمیزی از ملکالشعرا بهار به میان آورده نشود. بهار در این شعر کلمۀ «صحبت» را نیاورده، اما مترادف آن، یعنی «گفتگو» را به کار برده و با آن ایهامی نادر ساخته است که برای درک آن باید کل فضای شنگ و شوخ شعر را پیش چشم تصویر کرد. این قطعۀ هشت بیتی با نام «شوخچشم پاریسی» در دیوان بهار آمده است:
دیشب آن شوخچشم پاریسی
رقص را پایۀ نکو برداشت
گاه دستی به اشتها افشاند
گاه پایی به آرزو برداشت
قصه کوته، حجاب عفت را
ماهرانه ز پشت و رو برداشت
ناگهان پای نازکش لغزید
بر زمین خورد و های و هو برداشت
دل ز جا جست و همچو گل ز زمین
بدن نازنین او برداشت
دل مسکین ز بیم زحمت یار
گفتگو کرد و جستجو برداشت
یار دستی کشید در بن ناف
پرده از روی گفتگو برداشت
گفتم ای دوست حقهات بشکست
گفت نشکست لیک مو برداشت
از قرار، راوی به تماشای رقص رقصندهای فرنگی رفته است. رقصنده، پس از مدتی دستافشانی و پایکوبی، برهنه میشود و حجاب عفت را از پشت و رو برمیدارد. در همان حال، پایش میلغزد، زمین میخورد و راوی به کمک او میشتابد تا بدن او را چون گلی از زمین بردارد. در حین آنکه راوی پیش خود دچار چهکنم، چهنکنم است رقصنده قال قضیه را میکند و بیمعطلی دست در بن ناف میبرد و همان یک لا لتۀ ناقابل را هم میکند و خلاص! ظاهراً آن به تعبیر ایرجمیرزا «کوه نورِ در پشت آن دریای نور» مو برداشته، یعنی خطی ظریف از میان آن گذشته است.
حلاوت کلام بهار، دورمان نبرد. بهار «گفتگو» را به دو معنی گرفته است: یکی قال و مقال، و دیگر صحبتگاه زن. به این ترتیب از گفتگو کردن، صحبت کردن را و از آن آمیزش جنسی را مراد داشته است.
خداوند روح ملکالشعرا را قرین رحمت گرداند و از سر گناهانش بگذرد! نیز از سر گناه آن شوخچشم که احتمالاً بهار در ایام اقامت در سوییس و با آن حال خراب مسلول (در همان سالها سفری هم به پاریس داشته) به دیدارش شرفیاب شده بوده! آری، چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار.
استغفرالله ربی و اتوب الیه. سایه اقتصادی نیا
پیوند به وبگاه بیرونی