شمارهٔ ۲۷ - به شاهزادهٔ نصرهٔالدوله
ای حضرت والا تو نه جنی نه فرشته
چونست که یکلحظه به یکجا نکنی زیست
بالا تلفون کردم گفتند فلان رفت
پایین تلفون کردم گفتند فلان نیست
باری به تو زورم نرسد اکنون اما
گور پدر هرچه خر بلد تلفونچی است
شمارهٔ ۲۶ - از یک غزل: گرم به خنجر بیداد خون بریزد دوستشمارهٔ ۲۸ - در زندان شهربانی: بگرفتم آفتابه که گیرم ره مبال
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای حضرت والا تو نه جنی نه فرشته
چونست که یکلحظه به یکجا نکنی زیست
هوش مصنوعی: ای بزرگوار، تو نه از جن هستی و نه فرشته، چطور میتوانی یک لحظه در یک جا سکونت نداشته باشی؟
بالا تلفون کردم گفتند فلان رفت
پایین تلفون کردم گفتند فلان نیست
هوش مصنوعی: تماس گرفتم و گفتند آن فرد بالا رفته است. دوباره تماس گرفتم و گفتند آن فرد اینجا نیست.
باری به تو زورم نرسد اکنون اما
گور پدر هرچه خر بلد تلفونچی است
هوش مصنوعی: به هرحال، الان نمیتوانم به تو فشار بیاورم، اما بگذار هرچه میخواهد بگذرد و هر کسی هم که هست، برای من اهمیتی ندارد.