شمارهٔ ۲۵ - به یکی از مدیران جراید
ای مدیری که ز نوک قلمت
تیر در دیدهٔ اهل نظرست
هیکل نحس تو و اخلاقت
هر یکی از دگری زشتترست
تویی آن حلقهٔ مفقوده که او
بین بوزینه و جنس بشرست
هر گزافی که به عالم علمست
هر دروغی که به گیتی سمرست
در سیهنامهٔ تو مندرجست
در ورقپارهٔ تو منتشرست
فکرهای کج و بیمعنی تو
همچو احکام ستاره شمرست
هرکه را مدح کنی منفعلست
هرکه را قدح کنی مفتخرست
با تو ای مظهر خر، چهتوان کرد
تف به گور پدر هرچه خرست!
شمارهٔ ۲۴ - اخلاق: چشم بهی مدار از این بدسگال قومشمارهٔ ۲۶ - از یک غزل: گرم به خنجر بیداد خون بریزد دوست
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.