شمارهٔ ۲۴ - اخلاق
چشم بهی مدار از این بدسگال قوم
کاینجا شرافت همه کس دست خوردنی است
تاج غرور و فخر ز سرها فتادنی
نقش وفا و مهر ز دلها ستردنی است
جز نقش نابکار «زر» آن هم ز دست غیر
دیگر نقوششان همه از یاد بردنی است
اقوام روزگار به اخلاق زندهاند
قومی که گشت فاقد اخلاق، مردنی است
شمارهٔ ۲۳ - در زندان: کردم عبور دی ز در شعبهٔ چهارشمارهٔ ۲۵ - به یکی از مدیران جراید: ای مدیری که ز نوک قلمت
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چشم بهی مدار از این بدسگال قوم
کاینجا شرافت همه کس دست خوردنی است
هوش مصنوعی: به افرادی که در میان ما دارای نیتهای بد هستند، هیچ اعتمادی نکن و بدان که در این مکان، ارزش و شرافت هر کسی به راحتی قابل تصرف است.
تاج غرور و فخر ز سرها فتادنی
نقش وفا و مهر ز دلها ستردنی است
هوش مصنوعی: غروری که بر سرها مینشیند و باعث فخر میشود، از سر فرو خواهد افتاد؛ ولی عشق و وفا، از دلها پاک نخواهد شد.
جز نقش نابکار «زر» آن هم ز دست غیر
دیگر نقوششان همه از یاد بردنی است
هوش مصنوعی: به جز تصویر بد و ناخوشایند طلا، که آن هم به دست دیگران ایجاد شده است، تمام دیگر نشانهها و تصاویرشان فراموششدنی و ناپدید شدند.
اقوام روزگار به اخلاق زندهاند
قومی که گشت فاقد اخلاق، مردنی است
هوش مصنوعی: ملتها با اخلاق و رفتار خوب زنده و پایدار هستند، در حالی که گروهی که از اخلاق بیبهرهاند، در واقع در حال نابودی و مردن هستند.