شمارهٔ ۱۶۲ - انسان سازی
مرا درست به یاد اندرست عهد صبی
به روزگار لطیف تفرج و بازی
فتاد پارهٔ مومی ز دامن دایه
من آن ربودم و جستم چو آهو از تازی
چو سنگ بودم درآغاز و نرم گشت آخر
گهی ز فرط فشردن گهی ز دمسازی
از او بساختم امثال مار و موش و وزغ
بهحجره چیدمشان چون بساط خرازی
پدر درآمد و دید آن صنایع از فرزند
بگفت زه! که درین پیشه فرد ممتازی
نصیحتی است مگر بشنوی وگیری یاد
کازین سپس بجزاز نیکویی نیاغازی
چو دستاز تو و موماز تو و خیالاز تست
به جای پیکر انسان چرا وزغ سازی؟
ایاکسی که زمام امور درکف تواست
به حال خلق سزد بیش از این بپردازی
بسان شیشهٔ عکسند مردم ایران
که هر نگارکه خواهی بر آن بیندازی
چو موم تابع دست تواند کایشان را
به ذوق خویش بسازی و باز بگذاری
تو مار و موش بسازیزخلقوگیری خشم
کهموش و مار شد این خلق اینت ناسازی
تو پاکباش و ازبن موم شکل پاکان ساز
که با تو از سر پاکی کنند انبازی
ندانی از چه به گرد بساط عالی تواست
فریب و دزدی و جبن و فساد و غمازی
چرا نشسته گروهی مخنث و بیدین
به جای مردم دیندار صفدر و غازی
چرا بزرگترین چاکران توگیرند
طریق کید و نفاق و فسوس و طنازی
چرا ستند امیران و خواجگان درت
ازین حریص گدایان پست یک غازی
مثل بودکه چو شد مرد خانه دنبکزن
زکودکان نه عجب گرکنند پابازی
شمارهٔ ۱۶۱ - حرکت جوهری: گفت صوفی تن بود زندان جانشمارهٔ ۱۶۳ - قطعهٔ کابوسیه: عدل کن عدل که گفتند حکیمان جهان
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مرا درست به یاد اندرست عهد صبی
به روزگار لطیف تفرج و بازی
هوش مصنوعی: به یاد میآورم که در دوران کودکی و در روزهایی پر از شادابی و بازی، چگونه با دقت و به یاد آورده به من عهد داده شده بود.
فتاد پارهٔ مومی ز دامن دایه
من آن ربودم و جستم چو آهو از تازی
هوش مصنوعی: یک تکه موم از دامن دایهام افتاد که من آن را برداشتم و سریع مانند آهویی که از دست شکارچی فرار میکند، از آنجا دور شدم.
چو سنگ بودم درآغاز و نرم گشت آخر
گهی ز فرط فشردن گهی ز دمسازی
هوش مصنوعی: در ابتدا مانند سنگ سخت و بیحرکت بودم، اما با گذشت زمان و تأثیرات مختلف، کمکم نرم و انعطافپذیر شدم. این تغییر ناشی از فشارها و ارتباطهایی بود که با دیگران داشتم.
از او بساختم امثال مار و موش و وزغ
بهحجره چیدمشان چون بساط خرازی
هوش مصنوعی: از او نمونههای مختلفی مانند مار، موش و وزغ ساختم و آنها را مثل وسایل خراطی در اتاقم مرتب کردم.
پدر درآمد و دید آن صنایع از فرزند
بگفت زه! که درین پیشه فرد ممتازی
هوش مصنوعی: پدر وارد شد و وقتی دید که فرزندش در کارهای هنری مهارت دارد، به او گفت: «آفرین! تو در این حرفه فردی برتر هستی.»
نصیحتی است مگر بشنوی وگیری یاد
کازین سپس بجزاز نیکویی نیاغازی
هوش مصنوعی: این جمله به معنی این است که اگر کسی نصیحتی به تو میکند، باید آن را گوش کنی و به خاطر بسپاری. اگر از خوبیها و نکات مثبت یاد بگیری، میتوانی از آن تجربهها بهرهبرداری کنی و از اشتباهات گذشته جلوگیری کنی.
چو دستاز تو و موماز تو و خیالاز تست
به جای پیکر انسان چرا وزغ سازی؟
هوش مصنوعی: چرا با وجود این که تو، من و فکرهایم به تو وابستهاند، به جای ساختن یک انسان، دست به ساختن موجودی مثل وزغ میزنی؟
ایاکسی که زمام امور درکف تواست
به حال خلق سزد بیش از این بپردازی
هوش مصنوعی: اگر کسی که مسئولیتها و کارها به دست توست، باید به وضعیت مردم اهمیت بیشتری بدهی و برای بهبود حال آنها تلاش کنی.
بسان شیشهٔ عکسند مردم ایران
که هر نگارکه خواهی بر آن بیندازی
هوش مصنوعی: مردم ایران مانند شیشهای هستند که میتوان هر تصویری را بر روی آن نقش کرد.
چو موم تابع دست تواند کایشان را
به ذوق خویش بسازی و باز بگذاری
هوش مصنوعی: مانند موم که به دست انسان شکل میگیرد، تو نیز میتوانی با سلیقه و خواست خود، دیگران را تحت تأثیر قرار داده و سپس به حال خود رها کنی.
تو مار و موش بسازیزخلقوگیری خشم
کهموش و مار شد این خلق اینت ناسازی
هوش مصنوعی: اگر بخواهی به مردم آسیب بزنی و آنها را دچار خشم کنی، به یاد داشته باش که خود آنها هم میتوانند خطرناک و مضر شوند. این خلق و خویی که در تو وجود دارد، ممکن است نتیجهاش به خودت بازگردد.
تو پاکباش و ازبن موم شکل پاکان ساز
که با تو از سر پاکی کنند انبازی
هوش مصنوعی: تو باید پاک و بیآلایش باشی و از نخستین موم، شکلی مثل پاکان بسازی، زیرا که آنها با تو از روی پاکی و صداقت رفتار خواهند کرد.
ندانی از چه به گرد بساط عالی تواست
فریب و دزدی و جبن و فساد و غمازی
هوش مصنوعی: نمیدانی که چه چیزهایی در زندگی پر زرق و برق تو وجود دارد؛ فریب، دزدی، ترس، فساد و غیبت از جمله آنهاست.
چرا نشسته گروهی مخنث و بیدین
به جای مردم دیندار صفدر و غازی
هوش مصنوعی: چرا تعدادی از مردان ناتوان و بدون ایمان، در کنار افرادی که مؤمن و دلیر هستند، نشستهاند و صفشان با آنها یکی شده است؟
چرا بزرگترین چاکران توگیرند
طریق کید و نفاق و فسوس و طنازی
هوش مصنوعی: چرا بزرگترین خدمتگذاران تو به راه فریب، دروغ، و نیرنگ و زیرکی روی آوردهاند؟
چرا ستند امیران و خواجگان درت
ازین حریص گدایان پست یک غازی
هوش مصنوعی: چرا این امیران و بزرگان از تو به خاطر این گدایان پست و حریص بهره میبرند؟
مثل بودکه چو شد مرد خانه دنبکزن
زکودکان نه عجب گرکنند پابازی
هوش مصنوعی: مثل این است که وقتی مرد خانه به دلیل بزرگسالی و مسئولیتها، به بازی و شادابی کودکان نمیپردازد، جای تعجب نیست اگر آنها به بازیهای کودکانه ادامه دهند.