گنجور

شمارهٔ ۱۶۱ - حرکت جوهری

گفت صوفی تن بود زندان جان
چون قفس کانجا نشانی بلبلی
گفتمش در اشتباهی ای رفیق
کی شود تن در بر جان حایلی‌؟
جسم‌، اضدادیست درهم بیخته
کی کنند اضداد کار قابلی‌؟
هریک از اجزا شتابان سوی اصل
چون به سوی بحرغیث هاطلی‌ا
جان نگهدارست این اضداد را
همچو اندرگارگاهی عاقلی
جان همی گردآورد زین چار جنس
پیکری‌، تا سازد آنجا منزلی
ساخته جان آشیانی بهر خویش
از هوایی و آتش و آب و گلی
خود فرو آسوده در آن آشیان
چون بر اورنگی امیر مقبلی
تن همی خواهدکه هر ساعت ز هم
بگسلد چون دولت مستعجلی
هردم از بیرون مدد خواهد همی
تا فرو ریزد چو کاخ هایلی
وز طبایع می‌رسد او را مدد
گه صداعی گه زکامی گه سلی
لیک‌ جان با ورزش و با خواب و خورد
روز و شب بنهاده بر پایش غلی
نیز هر ساعت به تدبیری صواب
دفع سازد آجلی یا عاجلی
امتلایی را برد با احتما
رفع اسهالی کند با مسهلی
مفسدان را دور سازد از بدن
چون به ملکی پادشاه عادلی
هست قصد جان که در این آشیان
دیر پاید تا که گردد کاملی
تن چو هست از عالم کون و فساد
فرصت اندوزد که یابد مدخلی
لیک جان با قوت عقل و تمیز
زود گردد چیره بر هر مشکلی
کهنه اجزا را به نو سازد به دل
در همه تن خارجی یا داخلی
هم به آخر بهر جان آید پدید
روزگاری باز شغل شاغلی
اندر آن هنگامه و آن گیر و دار
تن فتد از پای همچون مثقلی
شغل جان هرچند باشد بیشتر
رنج بیماری فزون باشد، بلی
آخشیجان از برون نیرو کند
تا ببندد عقدهٔ لاینحلی
جان چو شد نومید از اصلاح تن
دورش اندازد چو جسم باطلی
جانب جان‌ها رود تا ز امر حق
بازگردد در دگرگون هیکلی
نوبت دیگر پدید آید به خاک
در زمان عاجلی یا آجلی
مقصد تن مرگ و فصل و تجزیه است
بسته هرجزیی سوی کل محملی
قصد جان سیر است و ادراک کمال
تا دهندش ره به والا محفلی
محفلی کانجا نیابد هیچ راه
جز وجود کاملی یا اکملی
زود ره یابد درین محفل‌، مگر
عاجزی یا جاهلی یا کاهلی
عاجز و جاهل هم آیند و روند
تا بر افروزند در جان مشعلی
جسم‌ها را نیز ازین آمد شدن
ارتقایی هست و سیر اطولی
هر جمادی عاقبت نامی شود
وین کمال او راست گام اولی
جمله هستی می‌رود سوی کمال
عاقبت ماضی است هر مستقبلی
باشد آنجا حربگاهی کاندرو
هست مقتولی رهین قاتلی
بهتر است از پهلوانی تیغ زن
کشتهٔ افتاده اندر مقتلی
جزء دریا گشت باید لاجرم
غرقه والاتر که پا بر ساحلی
از یکی زادیم و باز آن یک شویم
تیره جانی باش یا روشندلی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفت صوفی تن بود زندان جان
چون قفس کانجا نشانی بلبلی
هوش مصنوعی: صوفی گفت که بدن، زندانی است برای روح، مانند قفسی که در آن بلبلی زندانی است.
گفتمش در اشتباهی ای رفیق
کی شود تن در بر جان حایلی‌؟
هوش مصنوعی: به او گفتم که در اشتباهی، ‌دوست عزیز، چطور ممکن است که بدن انسان مانع روحش شود؟
جسم‌، اضدادیست درهم بیخته
کی کنند اضداد کار قابلی‌؟
هوش مصنوعی: این بیت به این موضوع اشاره دارد که جسم و ماده، ترکیبی از تضادها و عناصر متناقض هستند. در چنین حالتی، چگونه می‌توان انتظار داشت که این تضادها به‌طور هماهنگ و مؤثر عمل کنند؟ به بیان دیگر، وجود تضادها در جسم باعث می‌شود که نتوان از آن کارکردی منطقی یا منسجم انتظار داشت.
هریک از اجزا شتابان سوی اصل
چون به سوی بحرغیث هاطلی‌ا
هوش مصنوعی: هر کدام از اجزا با شتاب به سمت منبع خود می‌روند، مانند آب که به سوی دریا به جریان درمی‌آید.
جان نگهدارست این اضداد را
همچو اندرگارگاهی عاقلی
هوش مصنوعی: زندگی ما پر از تضادها و مخالفته‌هاست، اما کسی که عاقل و باهوش است می‌تواند از این تضادها مراقبت کند و آن‌ها را به خوبی مدیریت نماید.
جان همی گردآورد زین چار جنس
پیکری‌، تا سازد آنجا منزلی
هوش مصنوعی: روح انسان از این چهار نوع ماده جمع‌آوری می‌شود تا برای خود در جایی آرامگاه و مسکنی بسازد.
ساخته جان آشیانی بهر خویش
از هوایی و آتش و آب و گلی
هوش مصنوعی: جان خود را همچون آشیانه‌ای برای زندگی‌اش، از عناصری چون هوا، آتش، آب و خاک ساخته است.
خود فرو آسوده در آن آشیان
چون بر اورنگی امیر مقبلی
هوش مصنوعی: من در آن مکان آرام و راحت هستم، مثل این که بر تخت پادشاهی نشسته‌ام.
تن همی خواهدکه هر ساعت ز هم
بگسلد چون دولت مستعجلی
هوش مصنوعی: تن می‌خواهد که هر لحظه از هم جدا شود همان‌گونه که دولت زودگذر و ناپایدار می‌گذرد.
هردم از بیرون مدد خواهد همی
تا فرو ریزد چو کاخ هایلی
هوش مصنوعی: هر لحظه از بیرون به ما کمک می‌شود تا مانند کاخ‌های بلند و مستحکم، بر توفیق‌ها و موفقیت‌هایمان بیفزاییم و آن را حفظ کنیم.
وز طبایع می‌رسد او را مدد
گه صداعی گه زکامی گه سلی
هوش مصنوعی: او به مدد طبیعت، گاهی دچار سردرد، گاهی سرماخوردگی و گاهی هم دچار سرفه می‌شود.
لیک‌ جان با ورزش و با خواب و خورد
روز و شب بنهاده بر پایش غلی
هوش مصنوعی: اما جان در طول روز و شب با فعالیت، خواب و غذا، همیشه در حال تلاش است و تحت فشار قرار دارد.
نیز هر ساعت به تدبیری صواب
دفع سازد آجلی یا عاجلی
هوش مصنوعی: هر لحظه با تدبیر صحیح، کسی را که به موعدش نزدیک شده است یا به تأخیر افتاده، دور می‌سازد.
امتلایی را برد با احتما
رفع اسهالی کند با مسهلی
هوش مصنوعی: اگر شخصی دچار تجمع مواد در بدن باشد، احتمال دارد با مصرف داروهایی مانند مسهل، مشکل اسهال او برطرف شود.
مفسدان را دور سازد از بدن
چون به ملکی پادشاه عادلی
هوش مصنوعی: مفسدان را از بدن دور می‌کند، مانند اینکه ملکی با عدالت بر سرزمین سلطنت کند.
هست قصد جان که در این آشیان
دیر پاید تا که گردد کاملی
هوش مصنوعی: در این خانه مدت زیادی است که می‌خواهم جانم را فدای هدفی کنم تا زمانیکه به کمال و هدف نهایی‌ام برسم.
تن چو هست از عالم کون و فساد
فرصت اندوزد که یابد مدخلی
هوش مصنوعی: بدن انسان از همین دنیای مادی و ناپایدار به وجود آمده است، پس باید از فرصت‌ها بهره‌برداری کند تا بتواند راهی برای رسیدن به هدف‌های بلند خودش پیدا کند.
لیک جان با قوت عقل و تمیز
زود گردد چیره بر هر مشکلی
هوش مصنوعی: اما روح با قدرت عقل و درک، به سرعت بر هر چالشی غلبه می‌کند.
کهنه اجزا را به نو سازد به دل
در همه تن خارجی یا داخلی
هوش مصنوعی: دل می‌تواند در هر حالتی، چه درونی و چه بیرونی، اجزای کهنه را تازه و نو کند.
هم به آخر بهر جان آید پدید
روزگاری باز شغل شاغلی
هوش مصنوعی: به پایان عمر، روزهایی به وضوح دیده می‌شود که آدمی همچون شغالی در پی کار و زندگی خود است.
اندر آن هنگامه و آن گیر و دار
تن فتد از پای همچون مثقلی
هوش مصنوعی: در آن لحظات پرهیاهو و در شرایط پرتلاطم، بدن آدمی از فشار و اضطراب مانند وزنه‌ای سنگین به زمین می‌افتد.
شغل جان هرچند باشد بیشتر
رنج بیماری فزون باشد، بلی
هوش مصنوعی: هر شغلی که انسان داشته باشد، با وجود این که ممکن است سختی‌ها و چالش‌هایی داشته باشد، اما فشار و رنج آن کمتر از بیماری‌ها و مشکلات جسمی نیست.
آخشیجان از برون نیرو کند
تا ببندد عقدهٔ لاینحلی
هوش مصنوعی: نیروی آخشیجان از بیرون به کمک می‌آید تا مسئله‌ای پیچیده و دشوار را حل کند.
جان چو شد نومید از اصلاح تن
دورش اندازد چو جسم باطلی
هوش مصنوعی: وقتی جان از اصلاح و بهبود جسم ناامید شود، به مانند یک جسم بی‌فایده از آن فاصله می‌گیرد.
جانب جان‌ها رود تا ز امر حق
بازگردد در دگرگون هیکلی
هوش مصنوعی: جان‌ها به سمت حقیقت می‌روند تا از امور الهی منحرف نشوند و به شکل و شمایل جدیدی برنگردند.
نوبت دیگر پدید آید به خاک
در زمان عاجلی یا آجلی
هوش مصنوعی: در زمانی دیگر، ممکن است چیزی جدید و تازه به وجود آید که به زودی نمایان شود.
مقصد تن مرگ و فصل و تجزیه است
بسته هرجزیی سوی کل محملی
هوش مصنوعی: هدف از وجود جسم، مرگ و جدایی است و هر جزئی به سمت یک کل حرکت می‌کند.
قصد جان سیر است و ادراک کمال
تا دهندش ره به والا محفلی
هوش مصنوعی: هدف روح آدمی رسیدن به کمال و درک معانی عمیق است تا او را به محفل های بلندمرتبه و با ارزش هدایت کنند.
محفلی کانجا نیابد هیچ راه
جز وجود کاملی یا اکملی
هوش مصنوعی: جایی که فقط وجودی کامل یا بی‌نقص می‌تواند به آن دسترسی پیدا کند، هیچ کس دیگری نمی‌تواند وارد شود.
زود ره یابد درین محفل‌، مگر
عاجزی یا جاهلی یا کاهلی
هوش مصنوعی: اگر در این جمع به راحتی وارد شوی، به جز اینکه ناراضی یا نادان یا بی‌اهمیت باشی، نشانه‌ای از ضعف، نادانی یا تنبلی در توست.
عاجز و جاهل هم آیند و روند
تا بر افروزند در جان مشعلی
هوش مصنوعی: افراد ناتوان و نادان هم به دنیا می‌آیند و می‌روند تا شعله‌ای در دل دیگران روشن کنند.
جسم‌ها را نیز ازین آمد شدن
ارتقایی هست و سیر اطولی
هوش مصنوعی: جسم‌ها نیز به تدریج و به طور طبیعی به سوی کمال و ترقی حرکت می‌کنند.
هر جمادی عاقبت نامی شود
وین کمال او راست گام اولی
هوش مصنوعی: هر جامد و بی‌روحی در نهایت به شکلی شناخته شده تبدیل می‌شود و این نشان‌دهنده‌ی کمال و تعالی آن است.
جمله هستی می‌رود سوی کمال
عاقبت ماضی است هر مستقبلی
هوش مصنوعی: تمام هستی به سمت تکامل و کمال در حرکت است و در نهایت، آنچه که بوده، تعیین‌کننده آینده است.
باشد آنجا حربگاهی کاندرو
هست مقتولی رهین قاتلی
هوش مصنوعی: در آن مکان، نبردگاهی خواهد بود که در آن یک مقتول به قتل رسیده و قاتل او مجرم شناخته شده است.
بهتر است از پهلوانی تیغ زن
کشتهٔ افتاده اندر مقتلی
هوش مصنوعی: بهتر است که از یک جنگجوی شجاع و ماهر، کسی که در میدان نبرد به قتل رسیده، عبرت بگیریم.
جزء دریا گشت باید لاجرم
غرقه والاتر که پا بر ساحلی
هوش مصنوعی: برای آنکه جزئی از دریا شود، ناچارا باید غرق شود، چرا که کسی که بر ساحل است، نمی‌تواند به عمق دریا دست یابد.
از یکی زادیم و باز آن یک شویم
تیره جانی باش یا روشندلی
هوش مصنوعی: ما از یک منبع به وجود آمده‌ایم و در نهایت هم به همان یک منبع بازمی‌گردیم. چه روح‌مان تاریک باشد و چه روشن.

خوانش ها

شمارهٔ ۱۶۱ - حرکت جوهری به خوانش عندلیب