شمارهٔ ۱۱۵ - ضلال مبین
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حاشیه ها
این قطعه یکی از شیرین ترین اشعاریه که به تمام عمرم خوندم، بازی خیلی قشنگی با دو کلمه ضلال و دلال کرده. در درجه اول کسی این شیرینی رو درک میکنه که کمی با تجوید و تلفظ حروف قرآنی آشنا باشه. ضاد تلفظ سختی داره و با کمی اشتباه دقیقا مثل دال میشه!!! پس بیخود نیست که شیخ میگه ضلال و دخترک اعجمی با دهن کوچکش نمیتونه ضاد رو تلفظ کنه و میگه دلال!!! شیرینی این بازی با کلمات ضلال و دلال وقتی بیشتر به جون آدم میچسبه که بدونه دلال به معنی ناز و عشوه س و ضلال یعنی گمراهی و ضلال مبین یعنی گمراهی آشکار که در قرآن هم هست. حالا شما در نظر بگیرید شیخ به دخترک درس گمراهی آشکار میده و دختر با عشوه آشکار جواب میده!!! و شاعر در آخر میگه همون بهتر که اون دختر به عشوه خودش مشغول باشه و توی شیخ هم در گمراهی خودت بمونی که باز میشه به دو صورت معنیش کرد یکی این که نمیفهمی داره برات عشوه میاد و دومی این که این شیخ کلا گمراهه و این دختر کلا تو فاز عشوه س!!!!
مصراع اول بیت آخر اشتباه تایپ شده است:
صورت غلط: بهتر همان بود که بمانید هر دوان
صورت درست: بهتر همان بود که بمانید هر دو، آن
بهتر است هر دو، همان که هستید بمانید.
گرامی حبر
بهتر همان بودکه بمانید هر دوان
او در دلال خویش و تو اندر ضلال خویش
همان ” دوان “ درست تر به نظر میرسد،
بهار بسیار ظریف و زیرکانه لغتی آهنگین به کار برده
مانند آنکه می گوئیم ” یکان “ ، ازین رو دوان نیز درست است
بهار در این کار مهارتی دارد ابداٰعی،
لغت قهقاه را هرگز در آثار قدما ندیده بودم ولی بهار بکار برده
” خبر آمد به مهادیو که شد کشته بهار
زین خبر دیوچگان خنده به قهقاه زدند“
به نظر میرسه اگر در مصرع اول بیت دوم به جای «در» از «به» استفاده بشه، وزن شعر بهتر و روانتر میشه:
میخواند درس قرآن به پیش شیخ شهر وز شیخ دل ربوده به غنج و دلال خویش