گنجور

شمارهٔ ۱۱۵ - ضلال مبین

دیدم به بصره دخترکی اعجمی نسب
روشن نموده شهر به نور جمال خویش
می‌خواند درس قرآن در پیش شیخ شهر
وز شیخ دل ربوده به غنج و دلال خویش
می‌داد شیخ‌، درس ضلال مبین بدو
و آهنگ ضاد رفته به اوج کمال خویش
دختر نداشت طاقت گفتار حرف ضاد
با آن دهان کوچک غنچه مثال خویش
می‌داد شیخ را به «‌دلال مبین‌» جواب
وان شیخ می‌نمود مکرر مقال خویش
گفتم به شیخ راه ضلال این‌قدر مپوی
کاین شوخ منصرف نشود از خیال خویش
بهتر همان بود که بمانید هر دوان
او در دلال خویش و تو اندر ضلال خویش

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دیدم به بصره دخترکی اعجمی نسب
روشن نموده شهر به نور جمال خویش
هوش مصنوعی: در بصره دختری را دیدم که زیبایی‌اش شهر را روشن کرده و نوری خاص به آن بخشیده است.
می‌خواند درس قرآن در پیش شیخ شهر
وز شیخ دل ربوده به غنج و دلال خویش
هوش مصنوعی: در مدرسه‌ای در حضور رئیس شهر، فردی در حال تلاوت قرآن است و رئیس نیز به زیبایی و جذابیت او مجذوب شده و دلش را تسخیر کرده است.
می‌داد شیخ‌، درس ضلال مبین بدو
و آهنگ ضاد رفته به اوج کمال خویش
هوش مصنوعی: شیخ به او درس گمراهی می‌داد و او نیز در حال پیشرفت به کمال خود بود.
دختر نداشت طاقت گفتار حرف ضاد
با آن دهان کوچک غنچه مثال خویش
هوش مصنوعی: دختر جرأت نداشت که با آن دهان کوچک و شبیه به غنچه، حرفی درباره حرف ضاد بزند.
می‌داد شیخ را به «‌دلال مبین‌» جواب
وان شیخ می‌نمود مکرر مقال خویش
هوش مصنوعی: شیخ به واسطه‌ی دلالی که پیامش را به وضوح بیان می‌کرد، پاسخ می‌داد و شیخ هم بارها سخنان خود را تکرار می‌کرد.
گفتم به شیخ راه ضلال این‌قدر مپوی
کاین شوخ منصرف نشود از خیال خویش
هوش مصنوعی: به شیخ گفتم که راه اشتباه را این‌قدر نپیمای، زیرا این جوان از خیال خود دست نخواهد کشید.
بهتر همان بود که بمانید هر دوان
او در دلال خویش و تو اندر ضلال خویش
هوش مصنوعی: بهتر این بود که هر دوی شما در راه خود باقی بمانید و او به کار خود ادامه دهد و تو هم در اشتباهات و گمراهی‌های خود بمانی.

خوانش ها

شمارهٔ ۱۱۵ - ضلال مبین به خوانش سید علی علوی
شمارهٔ ۱۱۵ - ضلال مبین به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1393/03/09 10:06
حامد نوحه خوان

این قطعه یکی از شیرین ترین اشعاریه که به تمام عمرم خوندم، بازی خیلی قشنگی با دو کلمه ضلال و دلال کرده. در درجه اول کسی این شیرینی رو درک میکنه که کمی با تجوید و تلفظ حروف قرآنی آشنا باشه. ضاد تلفظ سختی داره و با کمی اشتباه دقیقا مثل دال میشه!!! پس بیخود نیست که شیخ میگه ضلال و دخترک اعجمی با دهن کوچکش نمیتونه ضاد رو تلفظ کنه و میگه دلال!!! شیرینی این بازی با کلمات ضلال و دلال وقتی بیشتر به جون آدم میچسبه که بدونه دلال به معنی ناز و عشوه س و ضلال یعنی گمراهی و ضلال مبین یعنی گمراهی آشکار که در قرآن هم هست. حالا شما در نظر بگیرید شیخ به دخترک درس گمراهی آشکار میده و دختر با عشوه آشکار جواب میده!!! و شاعر در آخر میگه همون بهتر که اون دختر به عشوه خودش مشغول باشه و توی شیخ هم در گمراهی خودت بمونی که باز میشه به دو صورت معنیش کرد یکی این که نمیفهمی داره برات عشوه میاد و دومی این که این شیخ کلا گمراهه و این دختر کلا تو فاز عشوه س!!!!

1399/03/19 09:06
علی‌اکبر مصورفر

مصراع اول بیت آخر اشتباه تایپ شده است:
صورت غلط: بهتر همان بود که بمانید هر دوان
صورت درست: بهتر همان بود که بمانید هر دو، آن
بهتر است هر دو، همان که هستید بمانید.

1399/03/19 14:06
nabavar

گرامی حبر
بهتر همان بودکه بمانید هر دوان
او در دلال خویش و تو اندر ضلال خویش
همان ” دوان “ درست تر به نظر میرسد،
بهار بسیار ظریف و زیرکانه لغتی آهنگین به کار برده
مانند آنکه می گوئیم ” یکان “ ، ازین رو دوان نیز درست است
بهار در این کار مهارتی دارد ابداٰعی،
لغت قهقاه را هرگز در آثار قدما ندیده بودم ولی بهار بکار برده
” خبر آمد به مهادیو که شد کشته بهار
زین خبر دیوچگان خنده به قهقاه زدند“

1401/03/26 16:05
حامدحبیبی

به نظر می‌رسه اگر در مصرع اول بیت دوم به جای «در» از «به» استفاده بشه، وزن شعر بهتر و روان‌تر میشه:

می‌خواند درس قرآن به پیش شیخ شهر       وز شیخ دل ربوده به غنج و دلال خویش