شمارهٔ ۱۰۷ - در وقعهٔ مهاجرت آزادیخوآهان به قم و شکستن دست بهار
فعل در راستی گواهم بس
راست گفتم همین گناهم بس
گفتم از راستی بزرگ شوم
در جهان این یک اشتباهم بس
ترک سرکردهام به راه وطن
دست در آستین گواهم بس
شمارهٔ ۱۰۶ - سر و ته یک کرباس: ای بزرگان به من جواب دهیدشمارهٔ ۱۰۸ - مردمان لئیم: این ناکسان که کوس بزرگی همی زنند
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
فعل در راستی گواهم بس
راست گفتم همین گناهم بس
هوش مصنوعی: من در کارهایم صادق هستم و به راستی صحبت کردهام، اما همین صداقت نیز برایم به گناه تبدیل شده است.
گفتم از راستی بزرگ شوم
در جهان این یک اشتباهم بس
هوش مصنوعی: گفتم اگر راستگو و درستکار باشم، در دنیا به شخصیت و مقام بزرگتری میرسم، اما این فکر و باور من اشتباه بود.
ترک سرکردهام به راه وطن
دست در آستین گواهم بس
هوش مصنوعی: من ترک سرکردهام و در راه وطنم، دستم را به آستین دوستانم میزنم تا گواهی بر راهم باشد.