شمارهٔ ۱۰۴ - حکمت
خواجه برفت و خفت به خاک وتو ز ابلهی
در ماتمش به ناله و آه اندری هنوز
بزدود خاک تیره از او آب و رنگ و تو
در جامه کبود و سیاه اندری هنوز
مگری برآن که رخت به منزل کشید و رفت
بر خویشتن گری که به راه اندری هنوز
شمارهٔ ۱۰۳ - عجب غنا - ذل نیاز: یکی نصیحت آزادگان ز جان بپذیرشمارهٔ ۱۰۵ - دل خودکامه: کاش بودم زان کسان کاندر جهان
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خواجه برفت و خفت به خاک وتو ز ابلهی
در ماتمش به ناله و آه اندری هنوز
هوش مصنوعی: خواجه رفت و در خاک آرام گرفت و تو به خاطر نادانیات هنوز در غم او به ناله و آه هستی.
بزدود خاک تیره از او آب و رنگ و تو
در جامه کبود و سیاه اندری هنوز
هوش مصنوعی: او از خود غبار و کدورت را زدوده و حالا در حالیکه تو هنوز در لباسهای تیره و غمگین هستی، به زندگی خود ادامه میدهد.
مگری برآن که رخت به منزل کشید و رفت
بر خویشتن گری که به راه اندری هنوز
هوش مصنوعی: فکر نکن که او به خانهاش رفته و دیگر برنگشته است؛ به خودت برگرد و به احساساتت رسیدگی کن، زیرا هنوز در مسیرش هستی.