شمارهٔ ۹۹
ای کمانابرو به عاشق کن ترحم گاه گاهی
ور نه روزی بر جهد از قلب مسکین تیر آهی
آفتابا از عطوفت، بخش بر جانها فروغی
پادشاها از ترحم، کن به درویشان نگاهی
گر گنه باشد که مردم برندارند از تو دیده
در همه عالم نماند غیر کوران بیگناهی
من کیام تا دل نبازم پیش چشم کینهجویت
کاین سیه با یک اشارت بشکند قلب سپاهی
بینمت چونان که بیند منعمی را بینوایی
رانیام چونان که راند بندهای را پادشاهی
گفتم از بیداد زلفت خویشتن را وارهانم
اشتباهی بود لیکن بس مبارک اشتباهی
گر به چاه افتند کوران عذرشان باشد ولی من
با دو چشم باز رفتم تا درافتادم به چاهی
چهرهام کاهی از آن شد کز تب عشق تو هر دم
آنچنان لرزم که لرزد پیش بادی پر کاهی
دل برفت از دست و ترسم در ره عشق تو جان هم
ترک من گوید بزودی چون رفیق نیمهراهی
جادویی کردند مردم تا سیه شد روزگارم
اندرین دعوی ندارم غیر چشمانت گواهی
معجر است آن پیش رویت یا سیهدود دل من
یا به پیش ماه تابان پارهٔ ابر سیاهی
چون «بهار» از عشق خوبان سالها بودم گریزان
عاقبت پیوست عشقم رشتهٔ الفت به ماهی
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن (رمل مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای کمانابرو به عاشق کن ترحم گاه گاهی
ور نه روزی بر جهد از قلب مسکین تیر آهی
هوش مصنوعی: ای دختر با ابروی کمانی، گاهی به دل عاشقان رحم کن. وگرنه، ممکن است روزی در نتیجهی درد این دلهای بینوا، تیر غم و اندوهی به سوی تو نشانه برود.
آفتابا از عطوفت، بخش بر جانها فروغی
پادشاها از ترحم، کن به درویشان نگاهی
هوش مصنوعی: ای خورشید، با مهربانی خود، روشنی و زندگی بر دلها ببخش. ای پادشاه، با رحمتی که داری، به حال درویشان نگاهی بینداز.
گر گنه باشد که مردم برندارند از تو دیده
در همه عالم نماند غیر کوران بیگناهی
هوش مصنوعی: اگر گناه این است که مردم از تو چشم بر ندارند، در کل دنیا جز افرادی که بیگناه و نابینا هستند باقی نمیماند.
من کیام تا دل نبازم پیش چشم کینهجویت
کاین سیه با یک اشارت بشکند قلب سپاهی
هوش مصنوعی: من چه کسی هستم که دل را مقابل چشمان کینهتوز تو بگذارم؛ زیرا این دل، با یک اشاره تو، همچون سپاهی شکسته میشود.
بینمت چونان که بیند منعمی را بینوایی
رانیام چونان که راند بندهای را پادشاهی
هوش مصنوعی: تو را میبینم همچون کسی که در خوشی و نعمت زندگی میکند، و من را مانند کسی که در سختی و تنگدستی است، به دور میکنی. مانند اینکه یک خدمتکار را پادشاهی طرد کند.
گفتم از بیداد زلفت خویشتن را وارهانم
اشتباهی بود لیکن بس مبارک اشتباهی
هوش مصنوعی: گفتم که از ستم زلف تو خود را آزاد کنم، اما این فکر اشتباهی بود. با این حال، این اشتباه خیلی خوشایند و خوشبخت است.
گر به چاه افتند کوران عذرشان باشد ولی من
با دو چشم باز رفتم تا درافتادم به چاهی
هوش مصنوعی: اگر کوران به چاه بیفتند، میتوانند عذر و بهانهای داشته باشند، اما من که با دو چشم باز به این راه رفتم، چرا به چاه افتادم؟
چهرهام کاهی از آن شد کز تب عشق تو هر دم
آنچنان لرزم که لرزد پیش بادی پر کاهی
هوش مصنوعی: چهرهام به خاطر عشق تو به اندازهای لرزان است که مثل کاه در برابر بادی ملایم میلرزد.
دل برفت از دست و ترسم در ره عشق تو جان هم
ترک من گوید بزودی چون رفیق نیمهراهی
هوش مصنوعی: دل من از دست رفت و میترسم که در راه عشق تو، جانم نیز به زودی مرا ترک کند، مانند رفیق نیمهراهی که در شرایط سخت کنار نمیآید.
جادویی کردند مردم تا سیه شد روزگارم
اندرین دعوی ندارم غیر چشمانت گواهی
هوش مصنوعی: مردم بر من جادو کردند و باعث شدند روزگارم تیره و تار شود. در این ماجرا هیچکس جز چشمان تو را به عنوان شاهد نمیشناسم.
معجر است آن پیش رویت یا سیهدود دل من
یا به پیش ماه تابان پارهٔ ابر سیاهی
هوش مصنوعی: حجاب و پوششی که در مقابل چشمانت است، یا دل من که مانند دودی سیاه است، یا قطعهای ابر تیره که در مقابل ماه روشنی قرار دارد.
چون «بهار» از عشق خوبان سالها بودم گریزان
عاقبت پیوست عشقم رشتهٔ الفت به ماهی
هوش مصنوعی: سالها از عشق خوبان دور بودم، ولی در نهایت عشق من به این رشته الفت پیوند خورد و به ماهی پیوست.
خوانش ها
شمارهٔ ۹۹ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1392/07/08 16:10
مرتضی قاسمی
در پایان مصرع اول از بیت چهارم واژهٔ کینهجوبت» خطا و «کینهجویت» صحیح است (ی در جویت، بهجای ب).
در پایان بیت دَهُم «کواهی» غلط و «گواهی» صحیح است.
1400/05/15 15:08
آریا
در کتاب ردیف موسیقی سنتی ایران، گردآوری موسیخان معروفی و نگارش مفخم پایان، در دستگاه سهگاه، این شعر آمده است. نسخه صوتی وجود ندارد.