گنجور

شمارهٔ ۱۰۰

صبا ز طرهٔ جانان من چه می‌خواهی
ز روزگار پریشان من چه می‌خواهی‌؟
دلم ببردی و گویی که جان بیار ای دوست
به حیرتم که تو از جان من چه می‌خواهی‌؟
دوباره آمدی ای سیل غم‌، نمی‌دانم
دگر ز کلبهٔ ویران من چه می‌خواهی‌؟
جز آشیانه بلبل گلی به شاخ نماند
صبا دگر ز گلستان من چه می‌خواهی‌؟
کمال یافت نهالت ز آب چشم «‌بهار»
جز اینقدر، گل خندان من چه می‌خواهی‌؟

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صبا ز طرهٔ جانان من چه می‌خواهی
ز روزگار پریشان من چه می‌خواهی‌؟
هوش مصنوعی: ای نسیم، از گیسوی محبوبم چه می‌خواهی؟ از روزگار آشفته‌ام چه درخواستی داری؟
دلم ببردی و گویی که جان بیار ای دوست
به حیرتم که تو از جان من چه می‌خواهی‌؟
هوش مصنوعی: دل مرا از من بردی و گویی که جانم را نیز طلب می‌کنی. ای دوست، نمی‌دانم تو از جان من چه هدفی داری؟
دوباره آمدی ای سیل غم‌، نمی‌دانم
دگر ز کلبهٔ ویران من چه می‌خواهی‌؟
هوش مصنوعی: دوباره به سراغ من آمدی ای سیل غم، نمی‌دانم دیگر از کلبه خراب من چه چیزی طلب می‌کنی؟
جز آشیانه بلبل گلی به شاخ نماند
صبا دگر ز گلستان من چه می‌خواهی‌؟
هوش مصنوعی: جز آشیانه بلبل، دیگر چیزی درخت نمانده، ای صبا! از باغ و گلستان من چه خواسته‌ای؟
کمال یافت نهالت ز آب چشم «‌بهار»
جز اینقدر، گل خندان من چه می‌خواهی‌؟
هوش مصنوعی: بهار جان، جز این که گل من از شوق نمی‌تواند جز به خنده باشد و با عشق تو، رشد و شکوفایی‌اش را مدیون اشک‌های شوق من است، چه آرزویی داری؟

خوانش ها

شمارهٔ ۱۰۰ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1394/10/08 21:01
امیر حسین

عاشق این غزلم پر معنا و پر محتوا

1396/07/09 19:10
لیلا

این شعر رو دوست دارم
چون عزیزی برام خونده که خیلی دوستش دارم و عاشق لحن و صداشم