شمارهٔ ۹۲
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
شمارهٔ ۹۲ به خوانش عندلیب
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
زیبا
در بیت سوختم زین آشنایان ای خوشا بیگانه ای منظور از آشنا کیست
زهرا خانم
خیلی ساده و روشن است، منظور از آشنایان، دوستان و نزدیکان است
کش در بیت ششم مخفف و به معنای که او را است
سلام و تشکر از زحمات دوستان خوبم.
در بیت اول مصرع دوم سوختم "زین" آشنایان ، "زبن" تایپ شده. زیباتر می شود اگر اصلاح بفرمایید.
شاد و پاینده باشید.
فکر می کنم بیت اخر به این شکل باشد تا از لحاظ وزنی درست باشد:
"باش تا از ما هم افتد در جهان افسانهای"
با سلام ،
در بیت اول مصرع دوم سوختم “زین” آشنایان ، “زبن” تایپ شده.
شاد و پاینده باشید.
یک اشتباه ریز دریکی از بهترین ابیات این غزل حتی در بسیاری از چاپ ها که متاسفانه کپی از روی هم است انجام شده که معنا و زیبایی بیت را کاملا مختل کرده در بیت شماره 4 اتفاق افتاده ....
شمع وش پیش تو سوزم گِردِ هر پروانه ای (صحیح است)
نه گر دَهی ....
شعر از روی نسخه دست نویس که به خط شکسته است چاپ شده و اشتباه ناشر و حروف چین رخ داده
دوم اینکه از ملک الشعرا بعید است در صورت فعلی نوشته باشند که معنا را مبهم یا پا در هوا و ضعیف نگه دارد ...
در حالی که با صورت دوم که عرض کردم یک مجاز عالی شکل میگیرد و استعاره معکوس واقع می شود
بدین مفهوم که : تا نگویی که در راه عشق بی باک و بی پروایی ... پیش چشم تو ، مانند شمع گرد پروانه های دیگر خواهم چرخید و این مجاز و سورئالیته ی بسیار زیبایسست که بر خلاف معمول اینبار شمع است که بر گرده پروانه می چرد...
و همسان است با معنی عمودی در بیت قبل
که گویی دلیل و علت بیت بعدی را بیان می کند
روانش می شود : تا بی پروا نباشی در عشق ، شمع هم که باشم جلوی چشمت به دنبال پروانه های دیگر می روم ... و تو عیبم مکن چون مرغ جایی می رود که آب و دانه و محبتی هست نه جایی که تردید و سردی و بی مهریست
با احترام
حامد زرین قلمی
درود
به آقای زرین قلم
شمع وش پیش تو سوزم گر دهی پروانه ای
صحیح هست
پروانه به چم و معنی اجازه داشتن است
منتهی ایهام داره
پروانه ی او گر رسدم در طلب جان
چون شمع هماندم به دمی جان بسپارم...
حافظ
،
و بسیار بودی که حسن به آنچ خواستی بی استطلاع رای علاءالدین از پیش خود پروانه دادی و حکم ها کردی
تاریخ جهان گشای جوینی...
بدرود
مصرع آخر:
باش که از ما هم فتد اندر جهان افسانه ای
فعل «باش» به معنی «منتظر اتفاقی بمان» ، «مترصد باش» , «پایش کن»
حافظ:
من اگر خوبم اگر بد تو برو خود را باش
انوری:
باش تا صبح دولتت بدمد
چنانکه در ادبیات عامه مثلاً می گویند:
«یارو رو باش» یعنی او را بپا ، کارهای او را بنگر
و فکر میکنم ریشه این فعل از «بودن» نیست بلکه «باشیدن» مصدر مستقلی به این معنی است.
تا نظر اساتید چه باشد.
با سلام . "گر دَهی پروانه ای" درست است به همین سادگی که پروانه دور شمع میگردد و نه شمع، گرد پروانه که بخواد عبارت "گِرد هر پروانه ای' درست باشه...