گنجور

شمارهٔ ۷۶

باز پیمان بست دل با دلبری پیمان گسل
سحر چشمش‌ چشم‌بند و بند زلفش‌ جان‌گسل
دوست کش‌،‌ بیگانه‌پرور، دیرجوش و زودرنج
سست‌پیمان،‌ سخت‌دل‌،‌ مشکل‌پسند،‌ آسان‌گسل
در نگاه تند چون قاتل ز مجرم جان‌ ستان
در عطای بوسه چون سیر از گرسنه نان‌گسل
لفظ آتشبار او یاس‌آور و امّیدسوز
نرگس بیمار او دردافکن و درمان‌گسل
غمزه‌اش در دلبری یغماگر و مردم‌فریب
طره‌اش‌ در کافری تقوی‌کش و ایمان‌گسل
دست‌ هجرش‌ فرش عیش‌ و صفحهٔ‌ شادی‌نورد
شور عشقش بیخ عمر و رشتهٔ عمران‌گسل
انبساط روح را با جوهر حرمان‌زدای
ارتباط وصل را با خنجر هجران‌گسل
لعل گوهرریز او گاه سخن مرجان‌فروش
مژهٔ خونریز او وقت غضب شریان‌گسل
نیست‌ دل ز ایران گسستن‌ خوش‌ ولی‌ ترسم «‌بهار»
دل ز ایران بگسلد زین فتنهٔ ایران‌گسل

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باز پیمان بست دل با دلبری پیمان گسل
سحر چشمش‌ چشم‌بند و بند زلفش‌ جان‌گسل
هوش مصنوعی: دل دوباره به عشق دلبری عهد و پیمان بسته است، دلبری که با نگاه سحرآمیزش، دل‌ها را مجذوب می‌کند و با زلف‌هایش، جان‌ها را در بند می‌زند.
دوست کش‌،‌ بیگانه‌پرور، دیرجوش و زودرنج
سست‌پیمان،‌ سخت‌دل‌،‌ مشکل‌پسند،‌ آسان‌گسل
هوش مصنوعی: دوستی که به راحتی دیگران را می‌کشد و به دوستانش وفادار نیست، به آرامی احساساتش را بروز می‌دهد و به سرعت ناراحت می‌شود. او در پیمان‌ها ناپایدار است، قلبی سخت و بی‌رحم دارد، در انتخاب‌ها سخت‌پسند است و به سادگی می‌تواند از هم بپاشد.
در نگاه تند چون قاتل ز مجرم جان‌ ستان
در عطای بوسه چون سیر از گرسنه نان‌گسل
هوش مصنوعی: در نگاه شدید و تند، مانند یک قاتل که از مجرم جان می‌گیرد، در بخشش بوسه، مانند کسی است که از تمام گرسنگی سیر شده و به اندازه نانش را به دیگران می‌دهد.
لفظ آتشبار او یاس‌آور و امّیدسوز
نرگس بیمار او دردافکن و درمان‌گسل
هوش مصنوعی: واژه‌های آتشین او باعث ناامیدی و نابودی امیدها می‌شود، و گل نرگس بیمار او دل‌سوز و در عین حال درمانگر دردهاست.
غمزه‌اش در دلبری یغماگر و مردم‌فریب
طره‌اش‌ در کافری تقوی‌کش و ایمان‌گسل
هوش مصنوعی: نگاه بانمک او، دل‌ها را می‌دزدد و فریب می‌دهد. در عین حال، موهایش مانند فریبی است که به تقوا آسیب می‌زند و ایمان را متزلزل می‌کند.
دست‌ هجرش‌ فرش عیش‌ و صفحهٔ‌ شادی‌نورد
شور عشقش بیخ عمر و رشتهٔ عمران‌گسل
هوش مصنوعی: دست جدایی‌اش شادی و لذت را از من گرفته و عشقش به ریشه عمر و زندگی‌ام آسیب زده است.
انبساط روح را با جوهر حرمان‌زدای
ارتباط وصل را با خنجر هجران‌گسل
هوش مصنوعی: روح خود را با وجودی که رنج و دوری را از بین می‌برد، شاداب کن و پیوند خود را با لحظه‌های جدایی که باعث درد می‌شوند، قطع کن.
لعل گوهرریز او گاه سخن مرجان‌فروش
مژهٔ خونریز او وقت غضب شریان‌گسل
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و جذابیت یک فرد اشاره دارد که در زمان‌های مختلف با ویژگی‌های خاص خود توصیف می‌شود. در لحظاتی که او صحبت می‌کند، مانند گوهر و جواهرات درخشان و زیباست، و در غضب و خشمش مانند مژه‌ای خونین و نگران‌کننده جلوه می‌کند. این توصیف نشان می‌دهد که آن فرد دارای دو سوی متفاوت است: یکی ظاهری دوست‌داشتنی و دلربا و دیگری، خشم و قدرتی خاص.
نیست‌ دل ز ایران گسستن‌ خوش‌ ولی‌ ترسم «‌بهار»
دل ز ایران بگسلد زین فتنهٔ ایران‌گسل
هوش مصنوعی: دل خوشی از جدایی از ایران ندارد، اما می‌ترسم که دل «بهار» نیز به خاطر این آشفتگی‌ها از ایران جدا شود.

خوانش ها

شمارهٔ ۷۶ به خوانش عندلیب