گنجور

شمارهٔ ۶۴

از ما به جز از وفا نیاید
وز یار به جز جفا نیاید
دلبر چه بلا بود که هرگز
نزد من مبتلا نیاید
حرزی است مرا نهان کزان حرز
در خانهٔ ما بلا نیاید
من کوه غم توام ولیکن
زین کوه دگر صدا نیاید
در خانهٔ ما نیایی آری
منعم بر بینوا نیاید
شادان‌، خبر غمی نپرسد
سلطان به سر گدا نیاید
و آن را که قدم به فرش دیباست
در خانه ی بوربا نیاید
آخر ز خدا بترس اگر هیچ
از روی منت حیا نیاید
گوبی که ز عشق دست بردار
این کار ز دست ما نیاید
من زلف تو مشک چین نخوانم
کز اهل ادب خطا نیاید
بر ما قلبت چرا نسوزد؟
بر ما رحمت چرا نیاید؟
بیگانه بود «‌بهار» آنجا
کاوازهٔ آشنا نیاید

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از ما به جز از وفا نیاید
وز یار به جز جفا نیاید
هوش مصنوعی: ما از جانب خود وفا و محبت نمی‌توانیم نشان دهیم و از طرف یار نیز جز بی‌وفایی و آسیب نمی‌توان انتظار داشت.
دلبر چه بلا بود که هرگز
نزد من مبتلا نیاید
هوش مصنوعی: دلبر چه مصیبتی دارد که هیچ‌گاه به من مبتلا نمی‌شود؟
حرزی است مرا نهان کزان حرز
در خانهٔ ما بلا نیاید
هوش مصنوعی: این یک دعا یا دعاخوانی است که به نوعی محافظت و سرپناهی را از بلاها و مشکلات جلب می‌کند. به عبارت دیگر، بیان‌کننده این است که وجود این حفاظت در خانه باعث می‌شود که هیچ آسیبی به آن نرسد.
من کوه غم توام ولیکن
زین کوه دگر صدا نیاید
هوش مصنوعی: من همچون کوهی از غم تو هستم، اما از این کوه دیگر صدایی نمی‌شنوم.
در خانهٔ ما نیایی آری
منعم بر بینوا نیاید
هوش مصنوعی: اگر به خانهٔ ما نیایی، پس نعمت و رحمت به کسی که نیازمند است نخواهد رسید.
شادان‌، خبر غمی نپرسد
سلطان به سر گدا نیاید
هوش مصنوعی: شخص شاد و خوشحال هرگز از غم و اندوه دیگری پرسش نمی‌کند، چون پادشاهی نمی‌تواند به سر گدایی بیاید.
و آن را که قدم به فرش دیباست
در خانه ی بوربا نیاید
هوش مصنوعی: کسی که در دنیای نیک و بافضیلت قرار دارد، به مشکلات و سختی‌های کوچک اهمیت نمی‌دهد و به آن‌ها وارد نمی‌شود.
آخر ز خدا بترس اگر هیچ
از روی منت حیا نیاید
هوش مصنوعی: در نهایت، از خدا بترس اگر حیا و شرم از او به خاطر لطف و محبتش در دل تو وجود ندارد.
گوبی که ز عشق دست بردار
این کار ز دست ما نیاید
هوش مصنوعی: عشق را رها کن، زیرا این کار از دست ما خارج است و نمی‌توانیم بر آن تسلط پیدا کنیم.
من زلف تو مشک چین نخوانم
کز اهل ادب خطا نیاید
هوش مصنوعی: من زلف تو را به عنوان مشک نمی‌خوانم، چون اهل ادب هرگز مرتکب خطا نمی‌شوند.
بر ما قلبت چرا نسوزد؟
بر ما رحمت چرا نیاید؟
هوش مصنوعی: چرا قلب تو برای ما نمی‌سوزد؟ چرا رحمت و لطف تو شامل حال ما نمی‌شود؟
بیگانه بود «‌بهار» آنجا
کاوازهٔ آشنا نیاید
هوش مصنوعی: در آنجا بهار غریبه و نا آشنا است و حس و حال آشنایی در آنجا نمی‌تواند وجود داشته باشد.

خوانش ها

شمارهٔ ۶۴ به خوانش زهرا بهمنی
شمارهٔ ۶۴ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1399/04/06 15:07
زهرا

بیت یازده وزنش مشکل نداره؟؟
به نظرم اشتباهی رخ داده...اینطوری وزنش بهتر میشه البته با اجازه از روح شاعر بزرگوار و سایت شما عزیز...
بر ما جگرت چرا نسوزد؟
لطف تو به ما چرا نیاید؟