گنجور

شمارهٔ ۶۰

میان ابرو و چشم تو گیر و داری بود
من این میانه شدم کشته این چه کاری بود
تو بی‌وفا و اجل در قفا و من بیمار
بمردم از غم و جز این چه انتظاری بود
مرا ز حلقهٔ عشاق خود نمی‌راندی
اگر به نزد توام قدر و اعتباری بود
در آفتاب جمال تو زلف شبگردت
دلم ربود و عجب دزد آشکاری بود
به هر کجا که ببستیم باختیم ز جهل
قمار جهل نمودیم و خوش قماری بود
تمدن آتشی افروخت در جهان که بسوخت
ز عهد مهر و وفا هرچه یادگاری بود
بنای این مدنیت به باد می‌دادم
اگر به دست من از چرخ اختیاری بود
میی خوریم به باغی نهان ز چشم رقیب
اگر تو بودی و من بودم و بهاری بود

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

میان ابرو و چشم تو گیر و داری بود
من این میانه شدم کشته این چه کاری بود
هوش مصنوعی: میان ابرو و چشم تو، فاصله‌ای وجود دارد و من در این فاصله گرفتار شدم. حالا نمی‌دانم چگونه به این وضعیت دچار شدم و قربانی این عشق شدم.
تو بی‌وفا و اجل در قفا و من بیمار
بمردم از غم و جز این چه انتظاری بود
هوش مصنوعی: تو بی‌وفایی کرده‌ای و زمان هم در کمین است؛ من از شدت غم بیمار شده‌ام و فوت کرده‌ام. دیگر چه انتظاری می‌توان داشت؟
مرا ز حلقهٔ عشاق خود نمی‌راندی
اگر به نزد توام قدر و اعتباری بود
هوش مصنوعی: اگر نزد تو ارزش و احترامی داشتم، هرگز من را از جمع عاشقان خود طرد نمی‌کردی.
در آفتاب جمال تو زلف شبگردت
دلم ربود و عجب دزد آشکاری بود
هوش مصنوعی: در نور زیبایی تو، موهای شبانت دل مرا دزدید و جالب اینجا که دزد بسیار روشنی بود.
به هر کجا که ببستیم باختیم ز جهل
قمار جهل نمودیم و خوش قماری بود
هوش مصنوعی: در هر جایی که دست به انتخاب زدیم و بسته شدیم، به خاطر نادانی خود، در قمار جهل بازی کردیم و این بازی برای ما بسیار سرگرم‌کننده و خوشایند بود.
تمدن آتشی افروخت در جهان که بسوخت
ز عهد مهر و وفا هرچه یادگاری بود
هوش مصنوعی: تمدن مانند آتش پررنگی است که در سراسر جهان روشن شده و سبب از بین رفتن و سوختن تمامی یادگارهای عهد محبت و وفاداری گشته است.
بنای این مدنیت به باد می‌دادم
اگر به دست من از چرخ اختیاری بود
هوش مصنوعی: اگر کنترل این دنیا و سرنوشت در دست من بود، همه این تمدن را به باد می‌دادم.
میی خوریم به باغی نهان ز چشم رقیب
اگر تو بودی و من بودم و بهاری بود
هوش مصنوعی: در باغی دور از چشم حسودان، با هم شرابی می‌نوشیم، اگر تو و من در کنار هم باشیم و بهاری در حال اتفاق باشد.

خوانش ها

شمارهٔ ۶۰ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1396/12/23 08:02
نادر..

در آفتاب جمال تو زلف شبگردت
لم ربود و عجب دزد آشکاری بود..