گنجور

شمارهٔ ۵۱

بازآمد آن ترک ختا کز بیقراران کین کشد
یارب مبادا کز خطا خط بر من مسکین کشد
دلدادگان از هر طرف برگرد او بربسته صف
بگرفته دامانش به کف گه آن کشد گه این کشد
گر جان به کف باید نهاد این بندهٔ مسکین نهد
ور بار غم باید کشید این خاطر غمگین کشد
گر باغبان گل پرورد کز وی زمانی برخورد
یا زحمت کانون برد یا محنت تشرین کشد
ای بلبل شیرین‌زبان به گر نبندی آشیان
درگلشنی کش‌ باغبان‌ صد منت از گلچین کشد
خسرو نداند از گدا رندی که در ویرانه‌ای
برکف می گلگون نهد در بر بتی شیرین کشد
جانا کشد جان بهار اندر شکنج زلف تو
زنجی که نالان صعوه‌ای‌از چنگل‌شاهین کشد

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بازآمد آن ترک ختا کز بیقراران کین کشد
یارب مبادا کز خطا خط بر من مسکین کشد
هوش مصنوعی: دوباره آن دختر زیبا از سرزمین ختا بازگشته است، او که از عاشقان دلگیری می‌کند. خدایا، نکند به خاطر اشتباهی که کرده‌ام، دلی پر از درد بر من بیچاره وارد کند.
دلدادگان از هر طرف برگرد او بربسته صف
بگرفته دامانش به کف گه آن کشد گه این کشد
هوش مصنوعی: عاشقان از هر سو به دور او حلقه زده‌اند، دامنش را گرفته‌اند و او گاهی یکی را به خود می‌کشد و گاهی دیگری را.
گر جان به کف باید نهاد این بندهٔ مسکین نهد
ور بار غم باید کشید این خاطر غمگین کشد
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی جانت را فدای چیزی کنی، این بنده‌ی بی‌چاره آن را فدای می‌کند. و اگر باید بار سنگین غم را تحمل کرد، این دل غمگین آن را به دوش می‌کشد.
گر باغبان گل پرورد کز وی زمانی برخورد
یا زحمت کانون برد یا محنت تشرین کشد
هوش مصنوعی: اگر باغبان گلی پرورش دهد، ممکن است در زمانی خاص به او برسی، یا از زحمتش بهره‌مند شوی، یا حتی درد و رنجی را تحمل کنی.
ای بلبل شیرین‌زبان به گر نبندی آشیان
درگلشنی کش‌ باغبان‌ صد منت از گلچین کشد
هوش مصنوعی: ای بلبل خوش‌صدای من، اگر نتوانی در این گلستان لانه‌ بسازی، باغبان از باغش صد گل را برایت خواهد چید.
خسرو نداند از گدا رندی که در ویرانه‌ای
برکف می گلگون نهد در بر بتی شیرین کشد
هوش مصنوعی: خسرو (شاه) نمی‌داند که یک گدا (فقیر) به چه هنرمندی می‌تواند در خرابه‌ای، جامی پر از شراب سرخ را در آغوش بگیرد و با آن بتی زیبا را به چنگ آورد.
جانا کشد جان بهار اندر شکنج زلف تو
زنجی که نالان صعوه‌ای‌از چنگل‌شاهین کشد
هوش مصنوعی: عزیزم، جانم در بهار زیبایی زلف تو به شدت می‌کشد و مانند پرنده‌ای گرفتار، ناله‌ای از دلش می‌کشد که در دام شاهین افتاده است.

خوانش ها

شمارهٔ ۵۱ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1398/02/07 09:05
احمد لماس

در مصرع آخر زنجی به احتمال قوی رنجی بوده است که سهوا اینگونه درج شده است.