گنجور

شمارهٔ ۴۹

سر آزادهٔ ما منت افسر نکشد
تن وارستهٔ ما حسرت زیور نکشد
ما فقیران تهیدست ز خود بیخبریم
جز سوی حق دل ما جانب دیگر نکشد
ما گداییم ولی قصر غنا منزل ماست
هر که شد همدم ما منت‌ قیصر نکشد
خضر ماییم که خاک ره ما آب بقاست
هر که شد همره ما ناز سکندر نکشد
تا که ما راست سر رشتهٔ تسلیم به‌ دست
بادپای فلک از رشتهٔ ما سر نکشد
پدر دهر چو در مهد صفا بیند طفل
ناز او را کشد آنگونه که مادر نکشد
بشتابید سوی حق که نگردد منعم
تا گدا رخت به درگاه توانگر نکشد
کی کند سیر گلستان صفا، ابراهیم
تا ز تسلیم و رضا رخت در آذر نکشد
هر دلی را نبود تاب غم عشق، «‌بهار»
تا دلاور نبود بار دلاور نکشد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سر آزادهٔ ما منت افسر نکشد
تن وارستهٔ ما حسرت زیور نکشد
هوش مصنوعی: آزادی ما تحت هیچ شرایطی تحت فشار قرار نخواهد گرفت و به خاطر نداشتن تجملات و زینت‌ها، حسرت نخواهیم خورد.
ما فقیران تهیدست ز خود بیخبریم
جز سوی حق دل ما جانب دیگر نکشد
هوش مصنوعی: ما فقیران و بی‌خبر از حال خود هستیم و جز خدا، دل‌مان به سمت دیگری نمی‌رود.
ما گداییم ولی قصر غنا منزل ماست
هر که شد همدم ما منت‌ قیصر نکشد
هوش مصنوعی: ما در حقیقت فقیر هستیم، اما خانه‌مان در قصر ثروت و فراوانی قرار دارد. هر کسی که با ما دوست شود، نیازی به منت‌گذاری و لطف دیگران نخواهد داشت.
خضر ماییم که خاک ره ما آب بقاست
هر که شد همره ما ناز سکندر نکشد
هوش مصنوعی: ما مانند خضر هستیم که راه ما، خاکی است که همواره زنده می‌ماند. هر کسی که همراه ما شود، دیگر نیازی به ناز و فخر ندارد.
تا که ما راست سر رشتهٔ تسلیم به‌ دست
بادپای فلک از رشتهٔ ما سر نکشد
هوش مصنوعی: تا زمانی که ما به طور صحیح تسلیم مشیت آسمانی شویم و سررشته‌ی کارهای‌مان از دست‌مان خارج نشود.
پدر دهر چو در مهد صفا بیند طفل
ناز او را کشد آنگونه که مادر نکشد
هوش مصنوعی: زمانی که پدر دنیا، کودک نازش را در مهد خوشی می‌بیند، به گونه‌ای او را در آغوش می‌گیرد که حتی مادرش هم نمی‌تواند این‌گونه او را در آغوش بگیرد.
بشتابید سوی حق که نگردد منعم
تا گدا رخت به درگاه توانگر نکشد
هوش مصنوعی: به سوی خداوند بشتابید، زیرا کسانی که بی‌نیاز هستند، هرگز به کم‌بودن از نعمت‌ها دچار نمی‌شوند، تا زمانی که کسی نیازمند باشد و به درگاه ثروتمندها نرود.
کی کند سیر گلستان صفا، ابراهیم
تا ز تسلیم و رضا رخت در آذر نکشد
هوش مصنوعی: چه کسی می‌تواند به زیبایی و آرامش گلستان دست یابد، در حالی که ابراهیم تا زمانی که در برابر تقدیر و رضا تسلیم نشود، لباس خود را از آتش نمی‌کشد؟
هر دلی را نبود تاب غم عشق، «‌بهار»
تا دلاور نبود بار دلاور نکشد
هوش مصنوعی: هر کسی قدرت و تحمل غم عشق را ندارد؛ تا زمانی که دلیران وجود نداشته باشند، هیچ بار سنگینی بر دوش کسی نمی‌تواند قرار گیرد.

خوانش ها

شمارهٔ ۴۹ به خوانش عندلیب