گنجور

شمارهٔ ۳۰

در پایش اوفتادم و اصلا ثمر نداشت
تا خون من نریخت ز من دست برنداشت
دل خون شد از نگاهش وبر خاک ره چکید
بیچاره بین که طاقت یک نیشتر نداشت
چون سر نداشتیم عبث دست و پا زدیم
آری ز پا فتاد هرآن کس که سر نداشت
در خون طپیدنم ز دل زار خویش بود
ورنه خدنگ ناز تو چندان خطر نداشت
ازگریه‌سود نیست که‌من‌خود به‌چشم خویش
دیدم که هیچ گریه و زاری اثر نداشت
یا مرگ یا وصال که فرهادکوه کن
در عاشقی جز این‌دو خیالی دگر نداشت
گمنام زیست هرکه ز مرگ احترازکرد
جاوید ماند آنکه ز مردن حذر نداشت
جانی که داشت کرد نثار رهت «‌بهار»
جانا بر او ببخش کزین بیشتر نداشت

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در پایش اوفتادم و اصلا ثمر نداشت
تا خون من نریخت ز من دست برنداشت
هوش مصنوعی: در برابر او به زانو درآمدم و هیچ فایده‌ای نداشت؛ تا زمانی که خونم نیفتاد، او از من دست نکشید.
دل خون شد از نگاهش وبر خاک ره چکید
بیچاره بین که طاقت یک نیشتر نداشت
هوش مصنوعی: دل از نگاه او پر از اندوه و حسرت شد و بر زمین چکید. بیچاره آن که نمی‌تواند درد یک زخم کوچک را تحمل کند.
چون سر نداشتیم عبث دست و پا زدیم
آری ز پا فتاد هرآن کس که سر نداشت
هوش مصنوعی: زمانی که ما درک و بصیرت نداشتیم، بی‌جهت تلاش کردیم و هر کسی که درک نداشت، به زودی به زمین افتاد.
در خون طپیدنم ز دل زار خویش بود
ورنه خدنگ ناز تو چندان خطر نداشت
هوش مصنوعی: من از درد و دل شکستۀ خود به شدت غرق در عواطف هستم، و اگر این چنین غمگین و آشفته‌ام، به خاطر تیر عشق توست که تهدیدی بزرگ برایم محسوب نمی‌شود.
ازگریه‌سود نیست که‌من‌خود به‌چشم خویش
دیدم که هیچ گریه و زاری اثر نداشت
هوش مصنوعی: گریه کردن فایده‌ای ندارد چون من خودم با چشم خود دیدم که هیچ دلیلی برای اشک ریختن و زاری وجود ندارد.
یا مرگ یا وصال که فرهادکوه کن
در عاشقی جز این‌دو خیالی دگر نداشت
هوش مصنوعی: یا باید بمیرم یا به وصال محبوب برسم، زیرا فرهاد در عشق به جز این دو گزینه هیچ خیال دیگری نداشت.
گمنام زیست هرکه ز مرگ احترازکرد
جاوید ماند آنکه ز مردن حذر نداشت
هوش مصنوعی: هر کس که سعی کرد از مرگ پرهیز کند، زندگی‌اش نادیده و گمنام خواهد ماند. اما کسی که از مردن نترسد و به زندگی و مرگ با شجاعت نگاه کند، نامش و یادش جاودانه خواهد ماند.
جانی که داشت کرد نثار رهت «‌بهار»
جانا بر او ببخش کزین بیشتر نداشت
هوش مصنوعی: جانی که برای راه تو فدای تو شد، ای محبوب، بر او ببخش زیرا او چیزی بیشتر از این نداشت.

خوانش ها

شمارهٔ ۳۰ به خوانش عندلیب