گنجور

شمارهٔ ۲۹

شاهدی کز پی او دیدهٔ گریانی نیست
نوبهاریست که هیچش نم بارانی نیست
گر شبانگه نشود دیدهٔ ابری گریان
بامدادان به چمن غنچهٔ خندانی نیست
الله الله مکن ای ابر چنین سنگدلی
کز عطش در دل افسردهٔ ما جانی نیست
گرتوبر سبزه وربحان نکنی مرحمتی
برلب جوی دگر سبزه وریحانی نیست
آتش جور عدو بس‌، تو دگر باد مدم
مستان آب کسی را که به کف نانی نیست
ای‌بهار ار به‌حقیقت رسی اولی است که چرخ
سنگ بارد به چنین شهرکه انسانی نیست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شاهدی کز پی او دیدهٔ گریانی نیست
نوبهاریست که هیچش نم بارانی نیست
هوش مصنوعی: شاهدی که به خاطر او چشم‌هایم اشک نمی‌ریزند، مانند بهاری است که هیچ بارانی در آن نمی‌بارد.
گر شبانگه نشود دیدهٔ ابری گریان
بامدادان به چمن غنچهٔ خندانی نیست
هوش مصنوعی: اگر در شب، چشمان ابری و گریان وجود نداشته باشد، در صبحگاه در باغ گل‌هایی شاداب و خندان نخواهیم داشت.
الله الله مکن ای ابر چنین سنگدلی
کز عطش در دل افسردهٔ ما جانی نیست
هوش مصنوعی: ای ابر سنگدل، چرا بر ما رحمت نمی‌کنی؟ دل‌های ما از شدت تشنگی پژمرده است و جانی در آن‌ها باقی نمانده.
گرتوبر سبزه وربحان نکنی مرحمتی
برلب جوی دگر سبزه وریحانی نیست
هوش مصنوعی: اگر بر روی سبزه و گل‌های خوشبو محبت نکنید، در کنار جوی دیگری نیز سبزه و گل خوشبو نخواهید یافت.
آتش جور عدو بس‌، تو دگر باد مدم
مستان آب کسی را که به کف نانی نیست
هوش مصنوعی: آتش ظلم و ستم دشمن کافی است، دیگر به ما بدی نکن و حرارت نفرت خود را بر ما ندمید. به کسی که حتی نان خشک هم ندارد، گزندی نرسانید.
ای‌بهار ار به‌حقیقت رسی اولی است که چرخ
سنگ بارد به چنین شهرکه انسانی نیست
هوش مصنوعی: ای بهار، اگر واقعاً به حقیقت برسی، تو اولین کسی خواهی بود که باران سنگ بر چنین شهری می‌بارد، شهری که در آن هیچ انسانی نیست.

خوانش ها

شمارهٔ ۲۹ به خوانش عندلیب