گنجور

شمارهٔ ۲۳

تو اگر خامی و ما سوخته‌، توفیر بسی است
شعلهٔ عشق نه گیرندهٔ هر خاروخسی است
هر طبیبی نکند چارهٔ این مرده‌دلان
که دوای دل ما درکف عیسی‌نفسی است
گر دل سوخته ره برد به جایی نه عجب
سوی حق راهبر موسی عمران‌، قبسی است
کاروانی است پراکنده و سرگشته ولیک
خاطر گمشدگان شاد به بانگ جرسی است
طفل راگوشهٔ گهواره جهانی است فراخ
همه آفاق بر همت مردان قفسی است
ای توانگر تو به زر شادی و دانا به ضمیر
هر کسی را به جهان گذران ملتمسی است
شهر ما با عسس و محتسب از دزد پر است
ای‌خوش آن‌ شهر که‌ در باطن‌ هر کس عسسی است
سال‌ها حلقه زدم بر در این خانه «‌بهار»
بود ظنم به همه عمر که در خانه کسی است

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تو اگر خامی و ما سوخته‌، توفیر بسی است
شعلهٔ عشق نه گیرندهٔ هر خاروخسی است
هوش مصنوعی: اگر تو هنوز در حال یادگیری و نادانی، ما تجربه‌های تلخی داریم. تفاوت زیادی بین ما وجود دارد. شعلهٔ عشق به راحتی به هر چیز بی‌ارزش و کم‌اهمیتی نمی‌چسبد.
هر طبیبی نکند چارهٔ این مرده‌دلان
که دوای دل ما درکف عیسی‌نفسی است
هوش مصنوعی: هر پزشکی نمی‌تواند به این افرادی که دل‌شان مرده است کمک کند، زیرا داروی دل ما در دستان کسی است که مانند عیسی (ع) درک و فهم بالایی دارد.
گر دل سوخته ره برد به جایی نه عجب
سوی حق راهبر موسی عمران‌، قبسی است
هوش مصنوعی: اگر دل سوخته کسی او را به جایی برساند، جای تعجب نیست که راهنمای او به سوی حق، مانند شعله‌ای از آتش موسای عمران باشد.
کاروانی است پراکنده و سرگشته ولیک
خاطر گمشدگان شاد به بانگ جرسی است
هوش مصنوعی: یک کاروان پراکنده و سرگردان وجود دارد، اما صدای جرس (زنگ) باعث خوشحالی گمشدگان می‌شود.
طفل راگوشهٔ گهواره جهانی است فراخ
همه آفاق بر همت مردان قفسی است
هوش مصنوعی: کودک در گوشهٔ گهواره‌اش دنیایی وسیع و پر از امکانات دارد، اما جهان برای مردان بزرگ به مانند قفس است که آن‌ها در آن محبوس‌اند.
ای توانگر تو به زر شادی و دانا به ضمیر
هر کسی را به جهان گذران ملتمسی است
هوش مصنوعی: ای توانگر، تو با ثروت خود شاد هستی و دانا، تو به رازهای درونی هر فرد آگاه هستی. در این دنیا، هر کسی در جستجوی چیزی است که او را خوشحال کند.
شهر ما با عسس و محتسب از دزد پر است
ای‌خوش آن‌ شهر که‌ در باطن‌ هر کس عسسی است
هوش مصنوعی: شهر ما پر از دزدان است، حتی با وجود نگهبانان و ناظمان. شادی‌مند آن شهری که در دل هر کسی نگهبانی وجود دارد.
سال‌ها حلقه زدم بر در این خانه «‌بهار»
بود ظنم به همه عمر که در خانه کسی است
هوش مصنوعی: سال‌ها به دور این خانه بچرخیدم و فکر می‌کردم که بهار در اینجا وجود دارد، احساس می‌کردم که شاید در خانه کسی زندگی می‌کند که همیشه پر از زندگی و شادابی است.

خوانش ها

شمارهٔ ۲۳ به خوانش عندلیب