گنجور

شمارهٔ ۲۱

شب فراق تو گویی شبان پیوسته است
که زلف هرشبی اندرشب دگربسته است
دل از تمام علایق گسسته‌ام که مرا
خیال ابروی او پیش چشم‌، پیوسته است
نه خنجر و نه کمانست ابروان کجش
که در فضیلت رویش دو خط برجسته است
نشاط من ز خط سبز آن پسر باری
چنان بود که فقیری زمردی جسته است
ز سبز برگ خط البته آفتی نرسد
به گلبنی که برو صدهزار گل رسته است
ز دولت سر عشق تو زنده‌ام‌، ورنه
هزار بار فزون مرگم از کمین جسته است
مباش تند و مغاضب که نعمت دو جهان
نتیجهٔ رخ خندان و طبع آهسته است
ز روی درد نگه کن به شعر من‌، کاین شعر
تراوش دل خونین و خاطر خسته است
ارادت ار طلبی معنویتی بنمای
که از علایق صوری فقیر وارسته است
به سربلندی یاران نهاده گردن و باز
به دستگیری ایشان ز پای ننشسته است
گرفته یار ولی هیچ کام نگرفته
شکسته توبه ولی هیچ عهد نشکسته است
نگفته هیچ دروغ ارچه جای آن بوده
نکرده هیچ بدی گرچه می‌توانسته است
«‌بهار» گوی سعادت کسی ربوده به دهر
که‌خواسته‌است‌و توانسته‌است‌و دانسته‌است

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شب فراق تو گویی شبان پیوسته است
که زلف هرشبی اندرشب دگربسته است
هوش مصنوعی: در شب جدایی از تو، انگار که شب همیشه تکرار می‌شود و هر شب گیسوی این شب، به شب دیگری بسته شده است.
دل از تمام علایق گسسته‌ام که مرا
خیال ابروی او پیش چشم‌، پیوسته است
هوش مصنوعی: من از همه‌ی وابستگی‌ها و علاقه‌مندی‌هایم جدا شدم، اما تصویر ابروی او همیشه در ذهنم حضور دارد.
نه خنجر و نه کمانست ابروان کجش
که در فضیلت رویش دو خط برجسته است
هوش مصنوعی: ابروهای کج او نه مانند خنجر و نه مانند کمان است، بلکه به خاطر ویژگی خاص رویش، دو خط برجسته دارد که نشان‌دهنده زیبایی اوست.
نشاط من ز خط سبز آن پسر باری
چنان بود که فقیری زمردی جسته است
هوش مصنوعی: شادی من به قدری بود که به یاد آن پسر با خط سبزش، انگار یک فقیر جواهری از زمرد پیدا کرده است.
ز سبز برگ خط البته آفتی نرسد
به گلبنی که برو صدهزار گل رسته است
هوش مصنوعی: درختان سبز و زنده، هیچ آسیبی به باغ گل نمی‌زنند؛ چرا که در این باغ، صدها گل خوشبو و زیبا شکفته‌اند.
ز دولت سر عشق تو زنده‌ام‌، ورنه
هزار بار فزون مرگم از کمین جسته است
هوش مصنوعی: به خاطر محبت و عشق تو زندگی می‌کنم، در غیر این صورت بارها باید در دام مرگ بیفتم که همیشه در کمین من است.
مباش تند و مغاضب که نعمت دو جهان
نتیجهٔ رخ خندان و طبع آهسته است
هوش مصنوعی: با عجله و خشم رفتار نکن، زیرا برکت و خوشبختی در زندگی نتیجه لبخند و آرامش درون است.
ز روی درد نگه کن به شعر من‌، کاین شعر
تراوش دل خونین و خاطر خسته است
هوش مصنوعی: به خاطر ناراحتی‌ام، به شعر من نگاه کن، زیرا این شعر از دل آزرده و خسته‌ام نشأت گرفته است.
ارادت ار طلبی معنویتی بنمای
که از علایق صوری فقیر وارسته است
هوش مصنوعی: اگر به عشق و ارادت نیاز داری، باید چیزی از خودت نشان بدهی که از تعلقات دنیوی و ظاهری رها شده باشد.
به سربلندی یاران نهاده گردن و باز
به دستگیری ایشان ز پای ننشسته است
هوش مصنوعی: دوستان را همیشه در مقام بلند و با افتخار نگه می‌دارد و هیچ گاه از کمک به آن‌ها دست برنمی‌دارد.
گرفته یار ولی هیچ کام نگرفته
شکسته توبه ولی هیچ عهد نشکسته است
هوش مصنوعی: دوست محبوبم در کنارم است، اما هیچ شادی‌ای از او نصیبم نشده است. با وجود اینکه از خطاهای گذشته‌ام پشیمان شده‌ام، اما هیچ قولی که داده‌ام را زیر پا نگذاشته‌ام.
نگفته هیچ دروغ ارچه جای آن بوده
نکرده هیچ بدی گرچه می‌توانسته است
هوش مصنوعی: هرگز دروغی نگفته است، هرچند که فرصتش بوده، و هرگز کار زشتی انجام نداده، هرچند که می‌توانسته.
«‌بهار» گوی سعادت کسی ربوده به دهر
که‌خواسته‌است‌و توانسته‌است‌و دانسته‌است
هوش مصنوعی: بهار نماد خوشبختی کسی است که در زندگی‌اش به آن دست یافته، زیرا او آرزو کرده، توانسته و به درستی درک کرده است.

خوانش ها

شمارهٔ ۲۱ به خوانش عندلیب