گنجور

شمارهٔ ۸۴ - در وصف نوروز

بهار آمد و رفت ماه سپند
نگارا درافکن بر آذر سپند
به نوروز هر هفت شد روی باغ‌
بدین روی هر هفت امشاسفند
زگلبن دمید آتش زردهشت
بر او زند خوان‌ خواند پازند و زند
بخوانند مرغان به شاخ درخت
گهی کارنامه گهی کاروند
بهار آمد و طیلسانی کبود
برافکند بر دوش سرو بلند
به بستان بگسترد پیروزه نطع
به گلبن بپوشید رنگین پرند
به یکباره سرسبز شد باغ و راغ
ز مرز حلب تا در تاشکند
بنفشه زگیسو بیفشاند مشک
شکوفه به زهدان بپرورد قند
به یک ماه اگر رفت جیش خزان
ز رود ارس تا لب هیرمند
به یک هفته آمد سپاه بهار
زکوه پلنگان‌ به کوه سهند
ز بس عیش و رامش‌، ندانم که چون
ز بس لاله وگل‌، ندانم که چند
به نرگس نگر، دیدگان پر خمار
به لاله نگر، لب پر از نوشخند
چو خورشید بر پشت ابر سیاه
ز که، بامدادان جهاند نوند
تو گویی که بر پشت دیو دژم
نشسته است طهمورث دیوبند
به دستی زمین خالی از سبزه نیست
اگر بوم رستست‌ اگرکند مند
بود سرخ سنبل سراپای عور
به رخ غازه چون لولیان لوند
بودسنبل‌نوشکفته سپید
چو دوشیزگان سینه در سینه‌بند
جهان گر جوان شد به فصل بهار
چرا سر سپید است کوه بلند؟
سرشک ار فشاند ز مژگان سحاب
ز تندر چرا آید این خند خند؟
چو برق افکند مار زرین ز دست
کشد نعره تندر ز بیم گزند
ز بالا نگه کن سوی جویبار
پر از خم بمانند سیمین کمند
ز قطر جنوبی برنجید مهر
به قطر شمال آشتی در فکند
وزین آشتی شاد و خرم شدند
دد و دام و مرغ و بز و گوسپند
جز اخلاف بوزینگان قدیم
کزین آشتی‌ها نگیرند پند
ندارند جز خوی ناپارسا
نیارند جز فکر ناسودمند
به فصلی که خندد گل از شاخسار
به‌خون غرقه سازند گلگون فرند
نخشکیده خون در زمین حبش
ز اسپانیا بوی خون شد بلند
نیاسود اسپانی از تاختن
برافکند ژاپون به میدان سمند
همی تا چه بازی کند آمریک
همی تا چه افسون دهد انگلند
چه موجی بجنبد ز دریای روم
چه کفکی برآید ز ماچین و هند
اروپا شد از آسیا نامور
وز او آسیا گشت خوار و نژند
نگه کن یکی سوی مرو و هری
نگه کن‌ یکی سوی بلخ و خجند
به ده قرن ازین پیش‌، مهد علوم
کنون جای بیماری و فقر و گند
عجب نیست گر آسیا یک زمان
به رغم اروپا جهاند نوند
یکی مستمندی بدی پرورد
بترس از بد مردم مستمند
*‌
*
دریغا کز این دانش و پرورش
اروپا نیاموخت جز مکر و فند
زگفتار خوبش چه حاصل، چو بود
پسندیده قول و عمل ناپسند
کند خانهٔ خویش زبر و زبر
چو دیوانه را درکف افتدکلند
بشر درخور پند و اندرز نیست
وگر برگشایند بندش ز بند!

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بهار آمد و رفت ماه سپند
نگارا درافکن بر آذر سپند
هوش مصنوعی: بهار رسید و گذشت، ای ماه زیبای سپند، بر آتش سپند افکن.
به نوروز هر هفت شد روی باغ‌
بدین روی هر هفت امشاسفند
هوش مصنوعی: در نوروز، هر هفت روز، صورت باغ زیبا می‌شود و هر هفت روز از امشاسفند به همین دلیل است.
زگلبن دمید آتش زردهشت
بر او زند خوان‌ خواند پازند و زند
هوش مصنوعی: از دل گل، آتش شعله‌ور شد و زردوشتی بر او فریاد زد و آواز خواند.
بخوانند مرغان به شاخ درخت
گهی کارنامه گهی کاروند
هوش مصنوعی: پرندگان بر شاخه درخت می‌خوانند و گاهی زندگی خود را به نمایش می‌گذارند و گاهی به فخر و bragging از دستاوردهای خود می‌پردازند.
بهار آمد و طیلسانی کبود
برافکند بر دوش سرو بلند
هوش مصنوعی: بهار فرا رسیده و گل‌های زیبا و رنگارنگی بر روی درختان سرو بلند به چشم می‌خورد.
به بستان بگسترد پیروزه نطع
به گلبن بپوشید رنگین پرند
هوش مصنوعی: در باغی زیبا و پر از گل، سفره‌ای رنگارنگ و خوش‌رنگ گسترده شده است. پرندگانی با رنگ‌های زیبا بر این سفره نشسته‌اند و جلوه‌گری می‌کنند.
به یکباره سرسبز شد باغ و راغ
ز مرز حلب تا در تاشکند
هوش مصنوعی: باغ و زمین به طور ناگهانی از مرز حلب تا در تاشکند سرسبز و سرشار از زندگی شدند.
بنفشه زگیسو بیفشاند مشک
شکوفه به زهدان بپرورد قند
هوش مصنوعی: گل بنفشه عطرش را همچون مشک پراکنده می‌کند و شکوفه‌ها در دل خود شکر را پرورش می‌دهند.
به یک ماه اگر رفت جیش خزان
ز رود ارس تا لب هیرمند
هوش مصنوعی: اگر یک ماه از خزان بگذرد، آب رود ارس تا لب هیرمند کاهش می‌یابد.
به یک هفته آمد سپاه بهار
زکوه پلنگان‌ به کوه سهند
هوش مصنوعی: در یک هفته، نیروهای بهار از کوه‌های مرتفعی که مانند اختاپوس هستند، به کوه سهند آمدند.
ز بس عیش و رامش‌، ندانم که چون
ز بس لاله وگل‌، ندانم که چند
هوش مصنوعی: از شدت شادی و خوشی، نمی‌دانم چه بگویم. مثل این است که از فراوانی لاله و گل، نمی‌دانم چه تعداد وجود دارد.
به نرگس نگر، دیدگان پر خمار
به لاله نگر، لب پر از نوشخند
هوش مصنوعی: به گل نرگس نگاه کن که چشمانش پر از می است، و به گل لاله نظر کن که لب هایش پر از خنده و شادابی است.
چو خورشید بر پشت ابر سیاه
ز که، بامدادان جهاند نوند
هوش مصنوعی: همچون خورشید که در پس ابرهای تیره پنهان است، صبحگاهان، بر جهان می‌تابد و نور می‌افشاند.
تو گویی که بر پشت دیو دژم
نشسته است طهمورث دیوبند
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که شخصی فوق‌العاده قدرتمند و با نفوذ بر روی موجودی ترسناک و نیرومند نشسته است، به گونه‌ای که این تصویر نمایانگر شکوه و عظمت اوست.
به دستی زمین خالی از سبزه نیست
اگر بوم رستست‌ اگرکند مند
هوش مصنوعی: هر زمینی که خالی از سبزه و گیاه باشد، نشان‌دهنده این است که کسی در آنجا با تلاش و کوشش، زمین را آباد نکرده است. در واقع، اگر زحمت کشیده شود، حتماً نتیجه و برکت آن دیده خواهد شد.
بود سرخ سنبل سراپای عور
به رخ غازه چون لولیان لوند
هوش مصنوعی: سنبل سرخ که نماد زیبایی و جذابیت است، به مانند لولیان خوش‌پوش و باوقار، جلب توجه می‌کند و در میان عور، به زیبایی خود می‌افزاید.
بودسنبل‌نوشکفته سپید
چو دوشیزگان سینه در سینه‌بند
هوش مصنوعی: سنبل‌های تازه شکوفا و سپید مانند دختران جوانی هستند که دلهره و زیبایی‌شان در سینه نهان است.
جهان گر جوان شد به فصل بهار
چرا سر سپید است کوه بلند؟
هوش مصنوعی: اگر جهان در بهار جوان و سرزنده است، پس چرا قله‌های کوه هنوز سفید و پوشیده از برف‌اند؟
سرشک ار فشاند ز مژگان سحاب
ز تندر چرا آید این خند خند؟
هوش مصنوعی: اگر اشک از چشم ببارد، مانند ابر از آسمان، پس چرا این خنده از تندر به وجود می‌آید؟
چو برق افکند مار زرین ز دست
کشد نعره تندر ز بیم گزند
هوش مصنوعی: زمانی که مار زرینی مانند برق از دست برود، تندر با نعره‌ای به صدا درمی‌آید تا از خطر او بترسد.
ز بالا نگه کن سوی جویبار
پر از خم بمانند سیمین کمند
هوش مصنوعی: به بالا نگاه کن به سمت جویباری که پر از خمیدگی‌هایی است شبیه به سیمی که در حال پیچ خوردن است.
ز قطر جنوبی برنجید مهر
به قطر شمال آشتی در فکند
هوش مصنوعی: از طرف جنوب، خورشید از دست رفته و در طرف شمال، آشتی و آرامش برقرار شده است.
وزین آشتی شاد و خرم شدند
دد و دام و مرغ و بز و گوسپند
هوش مصنوعی: از این آشتی، جانوران وحشی و اهلی، پرندگان، بزها و گوسفندان خوشحال و شاداب شدند.
جز اخلاف بوزینگان قدیم
کزین آشتی‌ها نگیرند پند
هوش مصنوعی: تنها فرزندان بوزینگان قدیم هستند که از این آشتی‌ها درس نمی‌گیرند.
ندارند جز خوی ناپارسا
نیارند جز فکر ناسودمند
هوش مصنوعی: آنها هیچ ویژگی خوبی ندارند و فقط به افکار ناپسند و بی‌فایده خود مشغولند.
به فصلی که خندد گل از شاخسار
به‌خون غرقه سازند گلگون فرند
هوش مصنوعی: در فصلی که گل‌ها از درختان لبخند می‌زنند و زندگی را جشن می‌گیرند، برخی باعث می‌شوند که این زیبایی با رنگ خون آغشته شود.
نخشکیده خون در زمین حبش
ز اسپانیا بوی خون شد بلند
هوش مصنوعی: خون های نخشکیده در زمین حبش، با بوی خون از اسپانیا به فضا بلند شده است.
نیاسود اسپانی از تاختن
برافکند ژاپون به میدان سمند
هوش مصنوعی: اسب اسپانی از شدت نبرد خسته نمی‌شود و به میدان جنگ ژاپون می‌تازد.
همی تا چه بازی کند آمریک
همی تا چه افسون دهد انگلند
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که آمریکایی‌ها چه نقشه‌ها و دسیسه‌هایی داشته باشند و انگلیسی‌ها چه ترفندهایی به کار ببرند.
چه موجی بجنبد ز دریای روم
چه کفکی برآید ز ماچین و هند
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیبایی و عظمت دریاها اشاره دارد و از قدرت و زیبایی امواج دریاهای مختلف سخن می‌گوید. دریای روم و دریاهای ماچین و هند به عنوان نمادهایی از مکان‌های دور و ناشناخته به تصویر کشیده شده‌اند، که همگی جلوه‌هایی از طبیعت و شگفتی‌های آن را نشان می‌دهند. همچنین، این اشاره به تعاملات فرهنگی و جغرافیایی میان مناطق مختلف دنیا دارد.
اروپا شد از آسیا نامور
وز او آسیا گشت خوار و نژند
هوش مصنوعی: اروپا از آسیا مشهور شد و به همین دلیل آسیا بی‌ارزش و ذلیل گردید.
نگه کن یکی سوی مرو و هری
نگه کن‌ یکی سوی بلخ و خجند
هوش مصنوعی: به دور و برت نگاه کن، یک طرف به مرو و هری و سمت دیگر به بلخ و خجند.
به ده قرن ازین پیش‌، مهد علوم
کنون جای بیماری و فقر و گند
هوش مصنوعی: ده قرن پیش، جایی که دانش و علم در آن رواج داشت، اکنون به مکانی برای بیماری، فقر و ناپاکی تبدیل شده است.
عجب نیست گر آسیا یک زمان
به رغم اروپا جهاند نوند
هوش مصنوعی: تعجبی ندارد اگر روزی آسیا به رغم اروپا، دنیا را تسخیر کند و به پیشرفت‌های چشمگیری دست یابد.
یکی مستمندی بدی پرورد
بترس از بد مردم مستمند
هوش مصنوعی: یک فرد نیازمند و بیچاره‌ای وجود دارد که در دلش به بدی‌های دیگران فکر می‌کند. باید از بدی‌هایی که دیگران نسبت به قشر نیازمند دارند، بترسی.
*‌
*
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف تلاش و زحمت فردی می‌پردازد که در مسیری دشوار قدم گذاشته و با وجود سختی‌ها، امید و اراده‌اش را حفظ کرده است. او با پشتکار و عزم راسخ، به دنبال هدفش است و از موانع نمی‌هراسد. در این مسیر، او به ارزش صبر و استقامت پی برده و می‌داند که در نهایت به موفقیت خواهد رسید.
دریغا کز این دانش و پرورش
اروپا نیاموخت جز مکر و فند
هوش مصنوعی: افسوس که از این علم و تربیت اروپایی فقط حقه بازی و فریبکاری آموختیم.
زگفتار خوبش چه حاصل، چو بود
پسندیده قول و عمل ناپسند
هوش مصنوعی: هرچند سخنان او زیبا و دلنشین است، اما وقتی کارها و رفتار او ناپسند باشد، هیچ سودی از این سخنان نیست.
کند خانهٔ خویش زبر و زبر
چو دیوانه را درکف افتدکلند
هوش مصنوعی: چنان که دیوانه وقتی به زمین می‌افتد، خانه‌اش را به هم می‌ریزد و خراب می‌کند، انسان نیز ممکن است در شرایط خاصی دچار آشفتگی و هرج و مرج شود و به تخریب دنیای خود بپردازد.
بشر درخور پند و اندرز نیست
وگر برگشایند بندش ز بند!
هوش مصنوعی: انسان به راحتی نمی‌تواند از پند و نصیحت بهره‌مند شود و حتی اگر او را از محدودیت‌ها آزاد کنید، باز هم تغییر چندانی در او به وجود نخواهد آمد.