شمارهٔ ۸۱ - نکوهش چرخ (راستگوی شادزی)
ویحک ای افراشته چرخ بلند
چند داری مر مرا زار و نژند
خستن روشنضمیران تا به کی
کشتن آزادمردان تا به چند
تا به کی در خون مارانی غراب
تا به کی برنعش ما تازی سمند
چند هر جا یاوه، پویان چون نسیم
چند هر سو خیره، تازان چون نوند
کی بغی زین نظام ناروا
کی بمانی زین طریق ناپسند
کی شود آمیخته در جام دهر
سعد و نحست چون به ساغر زهر و قند
کی شود بشکسته این طاق نفاق
کی شود بگسسته این دام گزند
کی نجوم ازهرطرف برهم خورند
پس فرو ریزند ازین طاق بلند
کی فرو مانند هفت اختر ز سیر
وان ثوابت بگسلند این پایبند
کی جهند ازکهکشانها اختران
نیمسوزان همچو از مجمر سپند
کی زمان نابود گردد چون مکان
بگسلد مر جاذبیت را کمند
چند از این افسانهٔ بیپا و سر
چند از این بازبچه ناسودمند
گفت اصل آدمیزاد ازگیا ست
زردهشت پیر، در استاد و زند
آن گیا اکنون درختی شدکه هست
برگ و بارش نیزه و گرز وکمند
خود خوراک گوسپندان بود وکرد
نوع خود را پاره همچون گوسپند
هر زمان رنگی دگر پیدا کنی
روز و شب سازی بدین نیرنگ و فند
گه کنی زاکسون، پرند نیلگون
گاه وشی سازی از نیلی پرند
وین دورنگی را زمان خوانیم ما
از دمادم گشتنش نگرفته پند
سست پی چون باد و پرّان چون درخش
تیزپرچون تیروبران چون فرند
وهمرنگ آموده را خوانیم عمر
غره زبنمشتی فسون وریشخند
سربسر وهم است و پندار و غرور
گر دو روز استآنوگر صدسال و اند
چند بایست این فریب و رنگ و ریو
چند بایست این فسون و مکر و فند
چند باید چون ستوران روز و شب
جان شیرین صرف سکبا و پژند
چند باید تن قوی و جان ضعیف
خادمان فربی و سلطان دردمند
تن چه ورزی، جان به ورزش برگمار
سوزن بشکسته مگزی بر کلند
گر سپهر آتش فرو ریزد مجوش
ور زمانه رو ترش سازد بخند
پر مجوش ار سخت خام است این جهان
پخته گردد چون گذارد روز چند
بگذر از آبادی این کهنه دیر
بگذر از معماری این کندمند
جامهٔ کوته سزد کوتاه را
نو کند جامه چو کوته شد بلند
تو به راهش بر گل و ریحان نشان
گر رفیقی پیش راهت چاه کند
تو نکو میباش و بپذیر این مثل
چاهکن خود را به چاه اندر فکند
برکسی مپسند کز تو آن رسد
کت نیاید خویشتن را آن پسند
راست گوی و نیک بین و شاد زی
گوش دار و یادگیر و کار بند
شمارهٔ ۸۰ - لغز: چیست آن گوهر که درد خسته درمان میکند؟شمارهٔ ۸۲ - آمال شاعر: فروردین آمد، سپس بهمن و اسفند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ویحک ای افراشته چرخ بلند
چند داری مر مرا زار و نژند
هوش مصنوعی: ای آسمان بلند، چه اندازه مرا دچار درد و رنج کردهای؟
خستن روشنضمیران تا به کی
کشتن آزادمردان تا به چند
هوش مصنوعی: خسته شدن کسانی که آگاهی دارند تا چه زمانی ادامه خواهد داشت؟ و تا کی باید آزاد مردان را زیر فشار قرار دهند؟
تا به کی در خون مارانی غراب
تا به کی برنعش ما تازی سمند
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر ناامیدی و رنجی عمیق است. تا کی باید در وضعیت دشوار و تلخی زندگی ادامه داد و در خفقان به سر برد؟ این احساس به نوعی توهین به کرامت انسان و عدم توجه به زندگی و مرگ او اشاره دارد. به عبارتی، شاعر به وضعیت ناگوار و بیتوجهی جامعه به درد و رنج انسانها اشاره میکند.
چند هر جا یاوه، پویان چون نسیم
چند هر سو خیره، تازان چون نوند
هوش مصنوعی: چندین جا را که پر از حرفهای بیمفهوم است، مانند نسیمی که میوزد، دوندگانی را میبینی که در جهتهای مختلف حرکت میکنند و به جلو میروند.
کی بغی زین نظام ناروا
کی بمانی زین طریق ناپسند
هوش مصنوعی: وقتی که از این نظام نادرست و ظالمانه خارج شوی، چگونه میتوانی در این راه ناپسند باقی بمانی؟
کی شود آمیخته در جام دهر
سعد و نحست چون به ساغر زهر و قند
هوش مصنوعی: کی ممکن است که خوشی و بدی در زندگی به هم آمیخته شوند، مانند اینکه در یک جام هم زهر وجود داشته باشد و هم قند؟
کی شود بشکسته این طاق نفاق
کی شود بگسسته این دام گزند
هوش مصنوعی: چه زمانی این طاق نفاق خواهد شکست؟ و چه زمانی این دام آسیب به هم خواهد خورد؟
کی نجوم ازهرطرف برهم خورند
پس فرو ریزند ازین طاق بلند
هوش مصنوعی: اگر ستارگان از هر طرف متلاشی شوند، آنگاه این طاق بلند بر روی ما خواهد افتاد.
کی فرو مانند هفت اختر ز سیر
وان ثوابت بگسلند این پایبند
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که هفت سیاره از مدار خود خارج شوند و در نتیجه ستارههای ثابت از هم جدا شوند و از این وابستگی رها شوند؟
کی جهند ازکهکشانها اختران
نیمسوزان همچو از مجمر سپند
هوش مصنوعی: ستارهها مانند زغالهای نیمسوز از کهکشانها جدا میشوند، درست مانند آتش که از مشعل میجهد.
کی زمان نابود گردد چون مکان
بگسلد مر جاذبیت را کمند
هوش مصنوعی: وقتی که زمان نابود شود، مانند این است که مکان از هم بپاشد و در آن لحظه دیگر نیروی جاذبه اعمال نخواهد شد.
چند از این افسانهٔ بیپا و سر
چند از این بازبچه ناسودمند
هوش مصنوعی: چقدر از این داستان بیمعنا و بیاساس باقی مانده است و چقدر از این افکار بیفایده و بیثمر وجود دارد؟
گفت اصل آدمیزاد ازگیا ست
زردهشت پیر، در استاد و زند
هوش مصنوعی: انسان از گیاهان نشأت گرفته است، و این سخن را پیران و حکیمان در کتب خود بیان کردهاند.
آن گیا اکنون درختی شدکه هست
برگ و بارش نیزه و گرز وکمند
هوش مصنوعی: این گیاه اکنون به درختی تبدیل شده که دارای برگ و میوهاش نیز به شکل نیزه، چوب دست و طناب است.
خود خوراک گوسپندان بود وکرد
نوع خود را پاره همچون گوسپند
هوش مصنوعی: خود او باعث تغذیهی گوسفندان بود و خودش هم نوع خودش را به مانند گوسفند پاره کرد.
هر زمان رنگی دگر پیدا کنی
روز و شب سازی بدین نیرنگ و فند
هوش مصنوعی: هر وقت رنگ و حالتی جدید به خود میگیری، با همین فریب و ترفند روز و شب را برای دیگران میسازی.
گه کنی زاکسون، پرند نیلگون
گاه وشی سازی از نیلی پرند
هوش مصنوعی: گاهی پرنده نیلگون را به سوی آسمان میفرستی و گاهی از نیل آن پرنده میکاهی.
وین دورنگی را زمان خوانیم ما
از دمادم گشتنش نگرفته پند
هوش مصنوعی: ما این تغییر و دوگانگی را به نام زمان میشناسیم، اما از آنجا که هیچ درسی از گذر آن نگرفتهایم.
سست پی چون باد و پرّان چون درخش
تیزپرچون تیروبران چون فرند
هوش مصنوعی: توجهی به لطافت و ضعف خود نداشته باش، زیرا در برابر مشکلات و چالشها، مانند باد سست و ضعیف نیستی. بلکه باید مانند پرندهای با بالهای قوی و تیز، به سوی اهداف خود پرواز کنی و با دقت و هوشیاری به سمت مقصود برسی.
وهمرنگ آموده را خوانیم عمر
غره زبنمشتی فسون وریشخند
هوش مصنوعی: بشر در زندگی خود به خطا و فریب خود را به شکلهایی درمیآورد که در واقعیت وجود ندارند. عمر خود را صرف توهمات و فریبهایی میکند که در نهایت او را به سخره میگیرد.
سربسر وهم است و پندار و غرور
گر دو روز استآنوگر صدسال و اند
هوش مصنوعی: تمام اینها فقط خیال و تفکر و خودبزرگبینی است، چه دو روز باشد و چه صد سال و اندی.
چند بایست این فریب و رنگ و ریو
چند بایست این فسون و مکر و فند
هوش مصنوعی: چند بار باید تاوان این فریبکاریها و ظاهرسازیها را بپردازیم؟ چند بار باید به این حقهها و مکرها و ترفندها اعتماد کنیم؟
چند باید چون ستوران روز و شب
جان شیرین صرف سکبا و پژند
هوش مصنوعی: چند مدت دیگر باید مانند حیوانات بیهدف، شب و روز، زندگی ارزشمند خود را صرف کارهایی بیفایده و بیهوده کرد؟
چند باید تن قوی و جان ضعیف
خادمان فربی و سلطان دردمند
هوش مصنوعی: چند بار باید کسی با بدن قوی و روح ضعیف زندگی کند در حالی که خدمتگزاران در جستجوی قدرت و سلطان در غم و درد هستند؟
تن چه ورزی، جان به ورزش برگمار
سوزن بشکسته مگزی بر کلند
هوش مصنوعی: بدن خود را تقویت کن، ولی روح و جانت را نیز پرورش بده. مانند سوزنی که شکسته، نگذار زندگیات تحتالشعاع قرار بگیرد.
گر سپهر آتش فرو ریزد مجوش
ور زمانه رو ترش سازد بخند
هوش مصنوعی: اگر آسمان آتش بریزد، نترس و اگر زمانه بر تو سخت بگیرد، بخند.
پر مجوش ار سخت خام است این جهان
پخته گردد چون گذارد روز چند
هوش مصنوعی: این دنیا اگرچه در ابتدا دشوار و ناپخته به نظر میرسد، اما در گذر زمان و با تجربه، به بلوغ و کمال میرسد.
بگذر از آبادی این کهنه دیر
بگذر از معماری این کندمند
هوش مصنوعی: از این مکان کهن و خستهکننده بگذر و به مقداری جدیدتر و زیباتر فکر کن.
جامهٔ کوته سزد کوتاه را
نو کند جامه چو کوته شد بلند
هوش مصنوعی: اگر لباسی کوتاه باشد، باید آن را نو و تازه کرد، زیرا وقتی لباس کوتاه شد، دیگر نمیتواند بلند باشد.
تو به راهش بر گل و ریحان نشان
گر رفیقی پیش راهت چاه کند
هوش مصنوعی: تو در مسیر زندگیات، به دوستان خوب و باصفا برخورد میکنی که میتوانند برایت همواره راه را هموار کنند و از مشکلات و موانع جلوگیری کنند.
تو نکو میباش و بپذیر این مثل
چاهکن خود را به چاه اندر فکند
هوش مصنوعی: خودت را خوب نگهدار و بپذیر که گاهی اوقات آدم باید عواقب کارهایش را بپذیرد، حتی اگر نتیجه کار خودش به ضررش تمام شود.
برکسی مپسند کز تو آن رسد
کت نیاید خویشتن را آن پسند
هوش مصنوعی: بر کسی چیزی را پسند نکن که آن اشخاص خودشان هم برای خودشان خوشایند نیستند.
راست گوی و نیک بین و شاد زی
گوش دار و یادگیر و کار بند
هوش مصنوعی: راستگو باش، دیدگاهی مثبت داشته باش و با شادی زندگی کن. به آنچه میشنوی گوش بده، بیاموز و به کارهایی که انجام میدهی پایبند باش.

ملکالشعرا بهار