گنجور

شمارهٔ ۷۹ - دماوندیۀ دوم

ای دیو سپید پای در بند
ای گنبد گیتی ای دماوند
از سیم به سر، یکی کله‌خود
ز آهن به میان یکی کمربند
تا چشم بشر نبیندت روی
بنهفته به ابر چهر دلبند
تا وارهی از دم ستوران
وین مردم نحس دیو مانند
با شیر سپهر بسته پیمان
با اختر سعد کرده پیوند
چون گشت زمین ز جور گردون
سرد و سیه و خموش و آوند
بنواخت ز خشم بر فلک مشت
آن مشت، تویی تو ای دماوند
تو مشت درشت روزگاری
از گردش قرن‌ها پس افکند
ای مشت زمین بر آسمان شو
بر ری بنواز ضربتی چند
نی‌ نی تو نه مشت روزگاری
ای کوه نیَم ز گفته خرسند
تو قلب فسردهٔ زمینی
از درد ورم نموده یک‌ چند
تا درد و ورم فرو نشیند
کافور بر آن ضماد کردند
شو منفجر ای دل زمانه
وان آتش خود نهفته مپسند
خامش منشین سخن همی گوی
افسرده مباش خوش همی خند
پنهان مکن آتش درون را
زین سوخته‌جان شنو یکی پند
گر آتش دل نهفته داری
سوزد جانت، به جانت سوگند
بر ژرف دهانت سخت بندی
بر بسته سپهر زال پرفَند
من بند دهانت برگشایم
ور بگشایند بندم از بند
از آتش دل برون فرستم
برقی که بسوزد آن دهان‌بند
من این کنم و بود که آید
نزدیک تو این عمل خوشایند
آزاد شوی و بر خروشی
مانندهٔ دیو جسته از بند
هرّای تو افکند زلازل
از نیشابور تا نهاوند
وز برق تنوره‌ات بتابد
ز البرز اشعه تا به الوند
ای مادر سرسپید بشنو
این پند سیاه بخت فرزند
برکش ز سر این سپید معجر
بنشین به یکی کبود اورند
بگرای چو اژدهای گَرزه
‌بخروش چو شرزه شیر ارغند
ترکیبی ساز بی مماثل
معجونی ساز بی‌همانند
از نار و سعیر و گاز و گوگرد
از دود و حمیم و صخره و گند
از آتش آه خلق مظلوم
و از شعلهٔ کیفر خداوند
ابری بفرست بر سر ری
بارانش ز هول و بیم و آفند
بشکن در دوزخ و برون ریز
بادافره کفر کافری چند
زانگونه که بر مدینهٔ عاد
صرصر شرر عدم پراکند
چونان که بشارسان «‌پمپی‌»‌
وُلکان‌ اجل معلق افکند
بفکن ز پی این اساس تزویر
بگسل ز هم این نژاد و پیوند
برکن ز بن این بنا که باید
از ریشه بنای ظلم برکند
زین بیخردانِ سفله بستان
داد دل مردم خردمند

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای دیو سپید پای در بند
ای گنبد گیتی ای دماوند
هوش مصنوعی: ای موجودی که در زنجیر و بند قرار داری، ای گنبد آسمان و ای قله عظیم دماوند.
از سیم به سر، یکی کله‌خود
ز آهن به میان یکی کمربند
هوش مصنوعی: از فلز نقره، سرپوشی ساخته شده و در وسط آن، کمربندی از آهن وجود دارد.
تا چشم بشر نبیندت روی
بنهفته به ابر چهر دلبند
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که زیبایی و جذبه‌ی تو آنقدر خاص و منحصر به فرد است که حتی اگر انسان‌ها هم تو را نبینند، تو هنوز در دل و ذهن آن‌ها باقی خواهی ماند. به عبارتی، زیبایی و جذابیت تو در دلشان باقی خواهد ماند، حتی اگر به صورت ظاهری قابل مشاهده نباشی.
تا وارهی از دم ستوران
وین مردم نحس دیو مانند
هوش مصنوعی: تا زمانی که از نفس اسبان و این مردم بدخلق و دیوانه رها شوی، احساس آزادی و آرامش خواهی کرد.
با شیر سپهر بسته پیمان
با اختر سعد کرده پیوند
هوش مصنوعی: آسمان با ستاره‌های خوشبختی پیمان بسته و عهدی برقرار کرده است.
چون گشت زمین ز جور گردون
سرد و سیه و خموش و آوند
هوش مصنوعی: وقتی زمین به خاطر ظلم و ستم آسمان، سرد و تاریک و خاموش شد.
بنواخت ز خشم بر فلک مشت
آن مشت، تویی تو ای دماوند
هوش مصنوعی: ای دماوند، تو با مشتت بر آسمان ضربه زدی و زخمی به آن زدی.
تو مشت درشت روزگاری
از گردش قرن‌ها پس افکند
هوش مصنوعی: زمانه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم، به قدری بزرگ و پیچیده است که تنها حسرت و دلتنگی را به ارمغان می‌آورد و ما را به یاد روزهای گذشته می‌اندازد.
ای مشت زمین بر آسمان شو
بر ری بنواز ضربتی چند
هوش مصنوعی: ای زمین، مانند مشت بر آسمان ضربه بزن و با شدت و قدرت بر ری (زمین) بکوب.
نی‌ نی تو نه مشت روزگاری
ای کوه نیَم ز گفته خرسند
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که تو به هیچ وجه تسلیم شرایط سخت روزگار نخواهی شد، ای کوه! تو از آنچه بر تو گذشته خرسند نیستی و به سختی‌ها و چالش‌ها وقوف داری.
تو قلب فسردهٔ زمینی
از درد ورم نموده یک‌ چند
هوش مصنوعی: تو مانند قلبی دلتنگ و غمگین از درد، مدتی است که متورم و آسیب‌دیده شده‌ای.
تا درد و ورم فرو نشیند
کافور بر آن ضماد کردند
هوش مصنوعی: برای کاهش درد و ورم، بر روی آن محل آسیب دیده کافور گذاشتند.
شو منفجر ای دل زمانه
وان آتش خود نهفته مپسند
هوش مصنوعی: ای دل، بگذار که زمانه را تحت تأثیر قرار دهی و آن شعله‌ی درونت را که پنهان کرده‌ای، رها کن و نگذار خاموش بماند.
خامش منشین سخن همی گوی
افسرده مباش خوش همی خند
هوش مصنوعی: سکوت نکن و حرف بزن، نگذار غم تو را بگیرد، شادی کن و بخند.
پنهان مکن آتش درون را
زین سوخته‌جان شنو یکی پند
هوش مصنوعی: آتش درونت را پنهان نکن، از کسی که دلش سوخته، یک نصیحت را بشنو.
گر آتش دل نهفته داری
سوزد جانت، به جانت سوگند
هوش مصنوعی: اگر در دل خود آتش عشق را پنهان کرده‌ای، این آتش جانت را خواهد سوزاند، به جانت قسم.
بر ژرف دهانت سخت بندی
بر بسته سپهر زال پرفَند
هوش مصنوعی: بر دهان عمیق تو، سختی و قفل بر افق آسمان بگذار. تو، همچون زال، با هنر و بزرگواری خود، فنی را در دل داری.
من بند دهانت برگشایم
ور بگشایند بندم از بند
هوش مصنوعی: من سخن تو را آزاد می‌کنم، حتی اگر زنجیرهای خودم هم باز شوند.
از آتش دل برون فرستم
برقی که بسوزد آن دهان‌بند
هوش مصنوعی: از آتش درونم شعله‌ای برمی‌افروزیم که آن دهان را بسوزاند.
من این کنم و بود که آید
نزدیک تو این عمل خوشایند
هوش مصنوعی: من این کار را انجام می‌دهم و امیدوارم که این عمل برای تو خوشایند باشد.
آزاد شوی و بر خروشی
مانندهٔ دیو جسته از بند
هوش مصنوعی: آزاد می‌شوی و به حالت وحشی و دیوانه‌ای در می‌آیی که از زنجیر رها شده است.
هرّای تو افکند زلازل
از نیشابور تا نهاوند
هوش مصنوعی: هرّای تو باعث ایجاد زلزله‌هایی از نیشابور تا نهاوند شده است.
وز برق تنوره‌ات بتابد
ز البرز اشعه تا به الوند
هوش مصنوعی: از درخشش تنوره‌ات، نوری به بیرون می‌تابد که از کوه البرز تا کوه الوند را روشن می‌کند.
ای مادر سرسپید بشنو
این پند سیاه بخت فرزند
هوش مصنوعی: ای مادر با موی سپید، به این نصیحت فرزند بدبختت گوش بده.
برکش ز سر این سپید معجر
بنشین به یکی کبود اورند
هوش مصنوعی: می‌توان گفت: «این روسری سفید را از سرت بردار و در کنار یک پارچه کبود بنشین.»
بگرای چو اژدهای گَرزه
‌بخروش چو شرزه شیر ارغند
هوش مصنوعی: به مانند اژدهایی خشمگین، با قدرت و شدت عمل کن، مانند شیر سرخ که در جنگ به هیجان می‌آید.
ترکیبی ساز بی مماثل
معجونی ساز بی‌همانند
هوش مصنوعی: یک ترکیب آهنگین و بی‌نظیر بساز، مانند معجونی که هیچ مشابهی ندارد.
از نار و سعیر و گاز و گوگرد
از دود و حمیم و صخره و گند
هوش مصنوعی: از آتش و شعله و گاز و گوگرد و دود و بخار داغ و سنگ و زباله.
از آتش آه خلق مظلوم
و از شعلهٔ کیفر خداوند
هوش مصنوعی: آتش آه انسان‌های بی‌دفاع و عذاب الهی شعله‌ور است.
ابری بفرست بر سر ری
بارانش ز هول و بیم و آفند
هوش مصنوعی: ابرهایی بفرست تا بر فراز ری ببارند، بارانی سرشار از ترس و نگران‌کننده و سختی‌ها.
بشکن در دوزخ و برون ریز
بادافره کفر کافری چند
هوش مصنوعی: بشکن و از دوزخ خارج کن نیروهای منفی و کسانی که به کفر و نفاق معتقدند.
زانگونه که بر مدینهٔ عاد
صرصر شرر عدم پراکند
هوش مصنوعی: مانند اینکه بادی سرد و خشن بر شهر عاد وزید و آثار حذف و نابودی را به همراه آورد.
چونان که بشارسان «‌پمپی‌»‌
وُلکان‌ اجل معلق افکند
مانند کاری که الهه ی ولکان خدای آتش و آهنگری (آتشفشان) کرد و  گدازه ها و مواد مذاب را مانند اجل معلق بر سر شهرتاریخی پمپئی ایتالیا ریخت.  
بفکن ز پی این اساس تزویر
بگسل ز هم این نژاد و پیوند
هوش مصنوعی: از این بنای فریب دست بکش و این خاندان و ارتباطات را قطع کن.
برکن ز بن این بنا که باید
از ریشه بنای ظلم برکند
هوش مصنوعی: این سازه ظلم را باید از ریشه برداشت و دیگر اجازه ندهیم که باقی بماند.
زین بیخردانِ سفله بستان
داد دل مردم خردمند
از دست افراد نادان و بی‌فرهنگ و پست ،  حق مردم دانا و خردمند را بگیر.

خوانش ها

شمارهٔ ۷۹ - دماوندیۀ دوم به خوانش فریدون فرح‌اندوز
قصیدهٔ ۱۰ به خوانش فرید حامد

حاشیه ها

1387/12/02 08:03
تک

از بیت 13 به بعد اینچنین است:
پنهان مکن آتش درون را
زین سوخته جان شنو یکی پند
گر آتش دل نهفته داری
سوزد جانت به جانت سوگند
بر ژرف دهان سخت بندی
بر بسته سپهر نیل پرفند
من بند دهانت بر گشایم
گر بگشایند بندم از بند
از آتش دل برون فرستم
برقی که بسوزد آن دهان بند
من این کنم و بود که آید
نزدیک تواین عمل خوشایند
آزاد شوی و بر خروشی
ماننده ی دیو جسته از بند
هر رای تو افکند زلازل
از نور و کجور تا نهاوند
از برقه تنوره ات بتابد
زالبرز اشعه تا به الوند
ای مادر سر سپید بشنو
این پند سیاه بخت فرزند
از آتش آه خلق مظلوم
وز شعله ی کیفر خداوند
ابری بفرست بر سر ری
بارانش ز هول و بیم و ترفند
بشکن در دوزخ و برون ریز
پادفره کفر کافری چند
زان گونه که بر مدینه عاد
بر سر شرر عدم پراکند
چونان که به شارسار پمپی
ولکان اجل معلق افکند
بفکن ز پی این اساس تزویر
بگسل زهم این نژاد و پیوند
بر کن زبن این بنا که باید
از ریشه بنای ظلم بر کند
زین بی خردان سفله بستان
داد دل مردم خرمند

1390/01/31 22:03

صحبت کز دل برآید لاجرم بردل نشیند .
بعضی اشعار بواسطه ی زیبایشان تاثیر گذار ند .شعر دماوند علاوه بر زیبایی کلام برخاسته از دل سوخته و دردمند یک هنرمند درد آشناست که تاثیر دو جندان بر خواننده میگذارد . خداوند روح این شاعر آزاده را قرین رحمت کند که تاثیر کلام او همواره برقرار است .

1390/08/06 13:11
رضا زارع

با سلام
مصرع دوم بیت نهم اینگونه اصلاح شود:
بر وی بنواز ضربتی چند

1403/01/31 13:03
کمال امیدی

درود بر شما

خیر جانم. همان ری درست است. چونانکه از تهران که مرکز حاکمیت سیاسی و تغییرات است؛ دلگیر است. توجه داشته باشید که در بیت ۳۱ دوباره کلمه ری تکرار میشود. در حقیقت شاعر گلایه خود را از مردمان و رجال سیاسی و بی تفاوتی و جهل عوام؛ از طریق این قصیده با دماوند باز می گوید و از او تمنای انتقام دارد

1390/12/13 14:03
داود

بیت بعد از بیت زیر
تو قلب فسردهٔ زمینی
از درد ورم نموده یک چند
به شکل زیر است که جاافتاده است:
تا درد و ورم فرو نشیند
کافور بر آن ضماد کردند

1391/03/13 20:06
رسته

معنی شارسان از لغتنامه دهخدا:
شارسان . (اِ مرکب ) مخفف شارستان . شهرستان . (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ) :
برآورد پرمایه ده شارسان
شد آن شارسانها کنون خارسان .
فردوسی .
ز داد و دهش وز خرید و فروخت
تو گفتی همی شارسان برفروخت .
معنی ولکان از لعتنامه دهخدا:
یحتمل این واژه از لغت volcano که در زبان انگلیسی به معنی "آتش فشان" میباشد، می آید.

"چونان که به شارسان پمپی
ولکان اجل معلق افکند"
دماوندیه -- محمد تقی بهار
( این لغت توسط اعضا به لغتنامه افزوده شده است)

1391/12/23 17:02
مینا

‏'‏بر ری بنواز ضربتی چند‏'‏ شکل صحیح است همچنان که در ادامه نیز آمده:‏'ابری بفرست بر سر ری‏'‏
ومنظور اوضاع خفقان آور حکومتی و گله شاعر از مورد اهانت واقع شدن توسط برخی مردم افراطی در آن زمان در ری بوده.که در کتب درسی ما به غلط‏'وی‏'‏ آورده شده.

1400/08/12 16:11
سعید محمودی

همان وی درست است. چون دماوند بسمت بالا میره و مشت به آسمان میزنه. به ری هیچ ربطی نداره. 

1400/08/12 18:11
محسن برازنسکی

چی میزنی هفته خودتی خدایی به سمت بالا میره پس به آسمان میزنه؟

میگه به آسمان بورو و به ری مشتی بکوب در ادامه هم ری رو تکرار می‌کنه ضمن اینکه برای خطاب قرار دادن آسمان از کلمه وی استفاده نمیشه 

 

 

 

1400/08/13 12:11
ملیکا رضایی

دوست گرامی استفاده میشه و میدونیم که اگر غیر انسان مخاطب قرار داده بشه تشخیص هست جز این بود آرایه ای با نام تشخیص یا جان بخشی یا استعاره را نداشتیم البته انواع و اقسام استعاره داریم ؛

دیگر آن که در متون و نثر ها٫ وی٫ بیشتر برای انسان کاربرد دارد اما در اشعار میتوان خلاف این را دید 

بیت ششم به نظر می رسد که چنین باشد:
چون گشت زمین ز جور گردون
چونین خفه و خموش و آوند

1392/07/14 14:10
مرتضی قاسمی

سه بیت مانده به آخر، مصراع دوم: «ییوند» خطا و «پیوند» صحیح است.

1392/07/14 17:10
مرتضی قاسمی

در بیت آخر «ز بن» خطا و «زین» صحیح است.

1393/02/29 15:04
Alireza

تو قلب فسردهٔ زمینی
از درد ورم نموده یک چند
این بیت جا افتاده است:
"تا درد و ورم فرو نشیند
کافور بر آن ضماد کردند."

1394/05/12 19:08
میلاد

خانم مینا گرامی. برای نواختن ضربتی چند به ری، نیازی به آسمان رفتن نیست. منطق شعری بیشتر به صحیح بودن "بر وی بنواز ضربتی چند" دلالت دارد.

1400/08/26 16:10
توکل

این مصراع ابری بفرست بر سر ری را چطور توجیه کنیم اگر وی را جای ری بگذاریم ؟؟ اگر نظر شما را بپذیریم که وی درست است و منظور مشت زدن به آسمان است پس در این مصراع شاعر به دماوند گفته ابری بر سر آسمان بفرست و بر اسمان ببار  ! ابر بر سر آسمان باریدن  بی معناست ابر بر  زمین می بارد نه آسمان ( از روی تعصب شعر شاعران را تغییر ندهیم و هر شعری را به زمان خودش برگردانیم )

1400/08/16 07:11
Mohamad.Mehdi.(pretty_autumn)

درود برشما.

آفرین، درست و زیبا اشاره داشتید...

منظور از ابر هم ، ابری از آتش و خاکستر داغ آتشفشانی میباشد ...اگر  " وی " قرار داده شود معنی ناهمگون پیدا خواهد نمود ، ضمن اینکه  در اصل بافت این شعر " ری " هست و اجازهء چنین جابجایی معنا  رو نداریم !

منظور شاعر این هست که ؛

به آسمان برو و چند ضربه بر  ری  فرود بیاور ،

نه اینکه به آسمان برو و بر آسمان چند ضربه بزن !

[آسمان کاملا" بی گناه است و خطایی مرتکب نشده که مستوجب مشت آهنین دماوند باشد !]

1394/05/12 19:08
میلاد

خانم مینا گرامی. جهت نواختن ضربتی چند به ری نیازی به آسمان رفتن نیست. منطق شعری بیشتر بر صحیح بودن مصرع "بر وی بنواز ضربتی چند" ذلالت دلرد.

1400/08/26 16:10
توکل

ابیات قبل گفته ای دماوند تو مشت زمین هستی که به آسمان زده شده است پس دیگه نیاز نیست مجدد بگه ای دماوند بر و به اسمان و به اسمان مشت بزن برعکس شاعر خیلی زیبا گفته مشت را به آسمان نزن برو بر اسمان و از بالا چند مشت به ری بزن و در بیت های بعدی مصراع دیگری هم هست که ری آمده است و نمیشه تغییرش داد به وی ( منظور از ری حکومت تهران در آن زمان بوده است ) 

1400/08/16 07:11
Mohamad.Mehdi.(pretty_autumn)

گدازه های آتشفشانی ، ابتدا از دهانهء آتشفشان به سمت آسمان پرتاب میشوند سپس به زمین فرود میآیند،

شاعر منظور خود از ضربت و مشت در شعر یادآور شده !

1394/05/12 23:08
کوکب

من حق را با خانم مینا میدانم
چون مشت را به هوا {آسمان} میبرند و مینوازند
چه خوبست شعر شعرا را دستکاری نکنیم اگر چه اشتباه باشد
با آحترام
کوکب

1400/08/12 16:11
سعید محمودی

ری اشتباه هست و استدلال شما نابجاست. اگر رشته مشت زنی را بدانید مشت را میشود از زیر یا از پهلو هم زد. ولی چون گردون به زمین ستم کرده، دماوند چون مشتی خواهان انتقام از فلک هست و وی درست است

1394/05/13 22:08
ناشناس

خانم میلاد ،
تا چه مشتی باشد!! مشتی که بخواهد ری را خراب کند باید مشتی محکم باشد.
و شاعر با اتشفشانی خاموش سخن میگوید و مرادش از مشت بیداری دماوند است تا تباهی از دامن ری با آتش بزداید.

1400/08/12 16:11
سعید محمودی

ری که بدون مشت هم و با یک فوت هم خراب میشود. دماوند که نماد پهلوانی مازندران و آمل و دیار پهلوان خیز شمال است در قصیده چون پهلوانی به مبارزه با آسمان و گردون و فلک فرا خوانده شده.

1394/05/15 17:08
مجید

شکل صحیح همون " بر ری بنواز ضربتی چند" میباشد.
در کتاب درسی دبیرستان، عامدانه "ری" رو به "وی" تغییر داده اند.
کلا شاعر در این شعر از مردم گلایه داره و حتی دیگه اونا رو مخاطب قرار نمیده. از دست مردم به کوه شکایت برده.

1394/06/18 12:09
کودکانه

ای گرز درشت اتش افروز ای ملک زمین واسمان دور
ان دیو سپید تورا ندانم خفتان بگرفت ان گفت را بدانم
از خون رگت به لب بنوشم از گفته بهار باز بجوشم
تو مام بزرگ این زمینی تا بوده که بود تای چنینی
چه حماسه ها به دیده دیدی تیری ز کمان برفت شنیدی؟

1394/08/31 02:10
پویان

با سلام
در بیت نهم، مصرع دوم ،به جای «بر ری بنواز.....» - "بر وی بنواز ضربتی چند" صحیح است

1396/04/09 18:07

با سلام و تشکر از زحمات شما و سایت خوبتون.
زبن بیخردان سفله بستان
داد دل مردم خردمند
این بیت چگونه تلفظ میشه ؟ چون من با سواد کمم حس خوبی در مورد قافیه اش بهم دست نداد .
باز هم عذرخواهی می کنم . من مدتیست به ادب و شعر پارسی بشدت علاقمند شدم ولی آنچنان مثل دوستان ادیب نیستم . امیدوارم مرا بعنوان یک شاگرد خرد بپذیرید .
ممنون

1396/04/09 18:07

با سلام
ممنون میشم بفرمایید تلفط درست ضماد با کره هست یا ضمه . چون در فرهنگ معین با کسره ذکر شده . ولی در فیلم محافل شعر خوانی متعددی دیده ام ادبای بزرگی این کلمه را با ضمه ذکر کرده اند .
سپاس از محبت و پاسخ شما

1396/07/06 12:10

volcano آتشفشان از vulcano ایتالیایی که ریشه در vulcan لاتین ( خدای آتش رومیان) دارد ، گرفته شده است

1397/01/08 05:04
امیر

سلام. لطفا تصحیح بفرمایید:
هرّای تو افکند زلازل
از نور و کجور تا نهاوند (نه از نیشابور تا نهاوند!)
نیشابور نادرست است. زیرا شهرهای نور و کجور در نزدیکی دماوند واقع اند، پس زلازل از آنجا تا نهاوند افکنده می شود. نیشابور چه ربطی به دماوند دارد؟ ضمنا نور و کجور بیت را خوش آهنگ تر هم می کند.

1401/09/06 11:12
مجید عبادی

با سلام

به چند دلیل نیشابور درست است:

1- نیشابور در کنار نهاوند کاملا معنی دارد، چون هر دو شهر پیشینه ای غنی از فرهنگ و تمدن دارند و سنخیت آنها در اینجا کاملا مشهود است.

2- ملک الشعرای بهار خودش در مشهد زندگی می کرده و به دفعات به نیشابور رفت و آمد داشته و خیلی به نیشابور علاقه داشته.

3- وجود نیشابور در شرق و نهاوند در غرب ایران برای القای معنی و منظور شاعر تناسب خوبی ایجاد می کرده است. (هرای دماوند از شرق تا غرب ایران را فرا می گیرد).

4- در نسخه کتابخانه ملی و در دستنوشته های شاعر هم کلمه نیشابور به کار رفته است!

 

اگر دلایل دیگری هم نیاز است خواهم گفت. ولی فکر کنم همین چهار دلیل کافی باشد.

1397/06/28 10:08
پیام بهتاش

دربارۀ اختلاف نظر وی و ری، تعجب می کنم؛ دربارۀ حافظ که بحث نمی کنیم، قصیدۀ دماوندیۀ بهار است که منبع صحیح آن به تأیید خودِ شاعر هم رسیده. علاوه بر آن در خودِ قصیده هم نشانه ای هست که بر صحیح بودن «وی» تاکید دارد:
بنواخت ز خشم بر فلک مشت آن مشت تویی تو ای دماوند
پس نواختن مشت بر آسمان کار غریبی نیست. ضمن اینکه در کلّ قصیده زمین و آسمان به نوعی رویاروی یکدیگر قرار گرفته اند.

1397/07/11 12:10
تبسم

ری درسته
داستان از این قراره که این شعر بعد از مرگ فرخی نوشته شده زمانی که دفترروزنامه زیرزمینی ای که بهار و فرخی در اونجا روزنامه هایی مثل طوفان رو مینوشتند در ری کشف شد که زیر یک پنبه زنی بود و فرخی یزدی دستگیر شد و ملک الشعرا وقتی در بیمارستانی با منظره وزو بود دماوندیه 1 رو سرود و فرستاد ایران که نگرفت و این دماوندیه 2 هست یک سری بیت هاهم گلایه از مردم تهران و بدو بیراه بهشونه که حذف شده

1397/08/18 02:11
میثم مداحی

از درد تو دامنت بر از اشک
تا جوش و خوروش رود اروند

1397/09/12 21:12
حسام

در حقیقت بر ری بنواز صحیح و از روی ذوق نباشد شعر هارا تصحیح نمود. بر ری بنواز ضربتب چند

1397/12/23 19:02
پرویز عزیزیان گیلان

در مصراع 《بر ری بنواز ضربتی چند》 《وی》 صحیح تر است. اگر قرار باشد شاعر بخواهد از دست مردم عصبانی باشد و از دماوند بخواهد که آنها را نابود کند. تهران نزدیکتر هست. در ضمن شهر ری از لحاظ سیاسی در زمان شاعر چندان اهمیت نداشته است. اگر ری را درست بدانیم این تصور شاعرانه که 《دود و خاکستری که یک مرتبه بر اثر انفجار به طرف آسمان پرتاب می شود و استاد بهار آن را به مشتی که بر فلک نواخته می شود》 را خراب کرده ایم

1400/08/26 16:10
توکل

استاد بهار ، دود و خاکستر آتشفشان را به مشت تشبیه نکرده خیلی زیبا گفته دماوند مشت زمین است که به آسمان زده شده است و اتفاق ری درست است چون شاعر قبلش گفته تو مشت زمین به آسمان هستی و اگر مجدد تکرار کند که به آسمان مشت و ضربه بزن حشو است خیلی زیبا و شاعرانه گفته برو به آسمان و از بالا به ری مشت بزن و منظور تهران و حکومت تهران است که بهار بارها از جور و ستم سیاستمداران آن شکوه می کند. رجوع کنید به کتاب زندگی و شعر ملک الشعرا بهار اثر کامیار عابدی صفحه ۱۸۱ و کتاب از صبا تا نیما جلد دوم صفحه ۳۳۸

1398/04/23 00:06
امین

به نظر من بر ری بنواز ضربتی چند درسته...
چون تو دماوندیه اول هم ملک الشعرا یه بیت داره که از ری میگه
شهر ری بی هنر فریسه توست
ای شیر برین فریسه غران شو
پس حتما منظور شاعر شهر ری هست
ممنون

1399/03/07 11:06
حبیب حسین تبار

با عرض ادب و احترام خدمت همه اساتید،
شهر ری در شعرهای شعرای معاصر کنایه از شهر تهران هست
100 درصد مطمئنم که نسخه اصلی شعر رو که بنده ملاحظه کردم
ری درسته
همانطور که در دماوندیه1 هم ملک الشعرا ری رو مورد انتقاد قرار داد
که البته منظور نظر ایشان تهران بوده

1399/04/20 10:07
ناصر قنبری

سلام بر ادب دوستان
لطف کنید معنای بیت زیر در دماوندیه استاد ملک الشعرا را بفرمایید :
تا وارهی از دم ستوران وین مردم نحس دیو مانند
با توجه به اینکه ستوران بمعنای چهار پایان و اسبها و یا استران میباشد

1399/05/29 21:07
محمد حسنپور

سلام دوستان چرا دیو سپبد به کا رفته تو ابن قصیده دیو سپید که تو شاهنامه آدمها رو میکشته و فرمانده دیوان بوده که توسط رستم کشته میشه دیو سپید استعاره از دماوند هست که دیو نماد ناپاکی و آدم کشیست ولی در ابیات بعد کاملا مورد تمجید قرار گرفته

1400/08/26 16:10
توکل

تشبیه کوه به دیو عظمت و شکوه دماوند را نشان میده دیو از نظر بزرگی نه رفتار و کردار 

1399/05/29 21:07
محمد حسنپور

پمپی شهری تو ایتالیاست که با فوران اتشفشان کوه وزو با همه ی شهروندانش مدفون شد و همه شهر و ساکنینش نابود شدند و در مصرعی که بهار میگه مانند وزو شراره افشان شو اشاره به این جریان داره

1399/05/29 23:07
فرید آزاده

بخشی از دماوند وقف شد!
دماوند
«ای دیو سپید پای دربند
ای گنبد گیتی ای دماوند»
خون شد دل ریش مام ایران
آن دم که تن تو وقف کردند
مام وطن این زمان تو گویی
بنشسته به سو و شونِ فرزند
پاسخ ندهد دگر قصیده
شعری طلبد ز آب دیده
«از سیم به سر یکی کله خود»
وَز سرب دهان خلق اندود
«تا چشم بشر نبیندت روی»
پوشاند به جبرِ ابر، آن موی
«تا وارهی از دم ستوران»
گنگانِ وطن، کران و کوران
«با شیر سپهر بسته پیمان»
کوهی همه از نژاد ایمان
«چون گشت زمین ز جور گردون»
لبریز ز غصه دشت پرخون
«بنواخت ز خشم بر فلک مشت»
بگرفت مصیبتِ وطن پشت
«تو مشت درشت روزگاری»
از رستم و زال یادگاری
«ای مشت زمین بر آسمان شو»
کوبنده ی برج غاصبان شو
«نی نی، نه تو مشت روزگاری»
آمال سپید این دیاری
«تو قلب فسرده ی زمینی»
این بودی و‌تا ابد همینی
«شو منفجر ای دل زمانه»
الماس بپاش دانه دانه
«خامش منشین سخن همی گوی»
داغِ سخنت بنه به هر کوی
«ای مادر سر سپید بشنو»
آن اوج صدا رسید بشنو
«بگرای چو اژدهای گرزه»
بر لعبتکانِ دونِ هرزه
«ترکیبی ساز بی مماثل»
از بهر فقیه و رند و جاهل
«از آتش آه خلق مظلوم»
سوزان دل زاهدان معلوم
«ابری بفرست بر سر ری»
زآتش و بسوز بهمن از پی
«بشکن در دوزخ و برون ریز»
دامن شده از فساد لبریز
«زان گونه که بر مدینه ی عاد»
دادار، بلای خود فرستاد
«بفکن ز پی این اساس تزویر»
از ریشه بنِ دروغ برگیر
«بر کن ز بن این بنا که باید»
معمار دگر به عرصه آید
«زین بی خردان سفله بستان»
یک عمر بهای خاک ایران!
پی نوشت:
این شعر در قالب نوین قصیده-مثنوی و به استقبال از قصیده ی زیبای دماوند اثر ماندگار استاد ملک الشعرای بهار سروده شده.
فرید آزاده
99/5/7

1399/10/30 15:12
سیدهادی محسنی

با سلام و تحیت . جنابعالی حاشیه نوشته شده تک را قبوا دارید ؟

1400/08/26 15:10
توکل

ملک الشعرا بهار درسال ۱۳۳۰ هجری شمسی درگذشت یعنی ۷۰ سال قبل و قصیده معروف او دماوندیه اینگونه تغییراتی دارد در کتاب زندگی و شعر ملک الشعرا بهار اثر کامیار عابدی ابیاتی هست که اینجا نیست .درباره اخلاق و منش سیاسی او هم نظرات مختلفی هست بعد ۱۰۰۰ سال چه بیت هایی به این قصیده اضافه شود خدا داند .قطعا آنچه از فردوسی و دیگر شاعران هم امروز دردست ما است صد درصد آنچه نیست که خود شاعر سروده است اما قطعا مردم آن زمان کمتر در ابیات دست می بردند یا بیتی را حذف یا اضافه میکردند ۳۰ سال بعد از فوت بهار قصیده معروفش تغییر میکنه تا الان که ۷۰ سال از مرگ فرزانه زمان می گذرد با این بی توجهی به آثار و ابیات  ۱۰۰۰ سال دیگه چه بلایی سر  ابیات شاعران دوره معاصر آید فقط خدا داندو بس

1400/08/12 11:11
سعدی جان

کلمه ری صحیح است 

ولی متاسفانه بعضیا حتی با نفوذ در کتب درسی 

واژه ری را به وی تغییر داده اند

1400/08/12 16:11
سعید محمودی

اتفاقا وی صحیح است. اصلا دماوند به ری ربطی ندارد. اتفاقا پایتخت نشین ها با تحریف در حال حذف واقعیتها هستند.‌از جمله نامگزاری شهری بنام دماوند در استان تهران که اصلا ربطی به قله دماوند ندارد. یا تحریف کتاب دوم دبستان که امکنه شهرها را با نام منطقه جغرافیایی آورده ولی به دماوند که رسیده خالی گذاشته تا بعدا کارش را تکمیل کرده و از آن تهران بنامد

یعنی عکس بیستون هست نوشته بیستون کرمانشاه

عکس سی و سه پل گذاشته و نوشته سی و سه پل اصفهان

عکس دماوند گذاشته و هیچی ننوشته. باید مینوشته دماوند آمل یا دماوند تهران

همچنین در اخبار شبکه تهران، عکس دماوند را نشان میدهد که ربطی به این شهر ندارد.

یا با پول ملت، در تهران پوسترهای دماوند و مناطق زیبایش میزند و مینویسد تهران!

1400/08/12 16:11
سعید محمودی

کلمه وی صحیح است و دماوند بعنوان خشم زمین در حال رویارویی با آسمان است که نماد فلک و گردون هست که به زمین و زمینی ها ستم کرده.

البته ری در ابیات بعدی آمده که نشان سفلگی اهل آن دیار و در آنزمان است. که ظاهرا کنون هم برخی از آنها، با آسمان ریسمان بافتن سعی در تغییر معنی شعر برای نهادن واژه ری، بجای وی که درست است دارند.

1401/02/02 16:05
نیمه پنهان ماه

سلام دوستان 

آیا دیو سفید و خطاب به دماوند در این شعر ارتباطی با ضحاک و اینکه ضحاک به کوه دماوند پناه میبره و در آخرالزمان بیرون خواهد آمد، به قول فردوسی، اشاره ندارد؟

 

 

 

1402/09/05 21:12
حاج مهدی

درباره دو کلمه مورد اختلاف یه توضیح بدم 

۱_ کلمه سروده شده توسط بهار ری هست نه وی ، چون در نسخه دستنویس شاعر ری آمده 

اما وی از کجا آمده از کتاب درسی که توسط یکی از اهالی روستای کجور جمع آوری شده بود ، بنده خدا نتونسته بود کلمه ری را جا بندازه برای مخاطب کار را راحت کرده بود و به جاش گذاشته بود وی ، وقتی بهار میگه بر ری بنواز ضربتی چند ، منظورش اینه که با فوران آتشفشان ری را خراب کن تا بی خردان سفله ای که در ری زندگی می‌کنند بمیرند و داد دل مردم خردمند گرفته شود  ، 

۲_ نویسنده کتاب درسی اصرار داشته که اسم روستای خودش کجور را در کتاب درسی بیاورد به همین خاطر به جای کلمه نیشابور که نماد شرق ایران است اسم روستای خودش را به همراه بخش تابعه یعنی نور را آورده است .

وگرنه هرای دماوند در یک دایره از نیشابور در شرق تا نهاوند در غرب زلزله ایجاد خواهد کرد نه از یک روستای کور در شمال غربی دماوند تا نهاوند در غرب

1402/11/11 00:02
P Par

سلام دوستان اگر کمی بیطرف و بی تعصب نگاه کنیم میبینیم بهار همدوره ماهم هست و شاعر گوشه گیرهم نبوده روزنامه نگار و سیاسی و فعال بوده! دست نوشته هایش موجودهست! لزومی ندارد ما ری را به وی یا نیشابور را به نور وکجور تغییر دهیم چون فکر می کنیم اینطور خوشآهنگ تر هست! بهترهست یاد بگیریم امانتدارخوبی باشیم برای اینچنین شاعربزرگی تا اینکه به میل خود ویرایش کنیم!

کاملا مشخص هست که شاعر درباره ری حرف میزند قرینه های زیادی هست که از جمله  قوم عاد و صرصر و ولکان و شارسان پمپی واضحترین آنهاست. شاعر کوه را تشویق می کند که مانند بلایی که برسر آن شهرها آمده, بر سر ری بیاورد.....

1402/11/15 21:02
سرو روان

این قصیده رو خیلی زیاد دوست دارم ...

1403/05/05 21:08
حاج مهدی

راجع کلمه دیو سپید چند کلمه بنویسم :

اگه کسی بالای کوه دماوند رفته باشه در نزدیکی دهانه آتشفشان، چاه گوگرد فشان را دیده اند 

مدام از این چاه بخار به همراه ذرات گوگرد به بیرون می‌پاشد و صدایی شبیه صدای خروپف از این چاه می آید، این صدای وحشتناک ذهنیتی را ایجاد می‌کند که یک دیو در این چاه خوابیده است و صدای خروپف او اینگونه به گوش می‌رسد،  دم به معنی بخار و آوند به معنی آویزان از بخارات همین چاه گرفته شده 

نکته جالب دیگه اینکه ناصرخسرو نیز در سفرنامه خودش از این چاه یاد کرده و میگه از این چاه کبریت و نشادر برداشت میشه و مردم آن زمان این دو ماده را در پوست گاو جمع می‌کردند و پوست گاو های پر شده را از بالای کوه بر روی برف ها به پایین میغلتاندند و پایین کوه کسانی این گوگرد و نشادر را بر می داشتند.

1404/06/21 03:09
امیرحسین صدری

سلام

معنای واژه آوند در بیت ششم چیست ؟