گنجور

شمارهٔ ۷۵ - یک صفحه از تاریخ

جرم خورشید چوازحوت به برج بره شد
مجلس چاردهم ملعبه و مسخره شد
آذر آبادان شد جایگه لشگر روس
دستهٔ پیشه‌وری صاحب فری فره شد
توده کارگران جنبش کردند به ری
«‌هریکی زیشان گفتی که یکی قسوره شد»
کاروانی همی از ری به‌ سوی مسکو رفت
جمله خاطرها مستغرق این خاطره شد
دستهٔ دزدان چون دیدند این معنی را
هریکی بهر فراریدن‌، چون فرفره شد
چست و چالاک دویدند به هر گوشه ز هول
آن یکی کبک شد و این یک با قرقره شد
قوهٔ ماسکه و لامسه از کار افتاد
سمع از سامعه رفت و بصر از باصره شد
کاروان شده بازآمد بی‌نیل مرام
مرکز ایران ماتمکده و مقبره شد
هیئت دولت از بام نشستی تا شام
خون دل‌، شام شب و رنج و الم شبچره شد
مشورت‌ها به میان آمد با خیل خواص
وی بسا کس که خیانتگر این مشوره شد
نعرهٔ پیشه‌وری گشت بلندآواتر
سوت کش بوق شد وقلقلکش خنبره شد
دُم او گشت کلفت و سر او گشت بزرگ
چون توانگر شد گفتی سخنش نادره شد
حزب توده همگی جانب او بگرفتند
بد کسی نیز که با توده همی یکسره شد
چند تن رفتند از صحنهٔ دولت به کنار
چند تن توده نمایشگر این منظره شد
بارزانی شد همدست به ایل شکاک
در ره سقز و بانه سوی کوه و دره شد
دستهٔ پیشه‌وری نیز به‌ سوی همدان
حمله‌ها برد ولی خرد درین دایره شد
دسته‌ای رفت ز خلخال به منجیل و به رشت
صید خورشید، تمنای دل شب‌پره شد
لشگر شه سر ره سخت بر ایشان بگرفت
پهنهٔ رزم ز آتش چو یکی مجمره شد
طبرستانی و گیلانی و زنجانی را
راندن دزدان از ملک‌، مرامی سره شد
ای بسا دل که ز جور سفها خون گردید
وی بسا سینه که از تیر عدو پنجره شد
عاقبت رزم به کام دل رزم‌آرا گشت
دشمن گرگ‌صفت رام بسان بره شد
ایل شکاک یقین کرد که تفصیل کجاست
بارزانی را بار از نی و نقل از تره شد
لشگر روس برون رفت ز خاک تبریز
نفت و بنزین سبب سرعت این باخره شد
غلط دیگر زد کابینه و شد توده برون
صدراعظم را میدان عمل یکسره شد
کشور ایران یکباره بجنبید چو دید
سر این ملک کرفتار بلای خوره شد
لشگر شاه ز زنجان چو به تبریز رسید
حزب خود مختار از جلفا بر قنطره شد
مجلس پانزدهم گشت از آن‌ پس تشکیل
آن یکی بلبل گشت و دگری زنجره شد
رفت روز خطر و دغدغهٔ نفت شمال
نوبت خیمه‌شب‌بازی انگلتره شد
صاحب دولت و اعوان و هوادارانش
بیخشان یک‌یک از باغ سیاست اره شد
آنچنان کشف شد اسرار بریتانی و نفت
که نفس‌ها گره اندر گلو و خرخره شد
این‌یکی گشت وزبر و دگری کشت کفیل
آن‌یکی نیزبه دولت طرف مشوره شد
لیک مجلس سخنانی که نبایستی گفت
گفت و با برق پراکنده به گرد کره شد
ناگهان دستی پیدا شد و قصدی پیوست
که دل اهل وطن پرطپش و دلخوره شد
گلهٔ دزدان گشتند ازین قصد آباد
کار آزادی لیکن پس از آن یکسره شد
گلهٔ دزدان کاز میدان دررفته بدند
بازگشتند و نفس‌شان باز از حنجره شد
لگن خاصره‌ای بس که ز نو جمجمه گشت
وی بسا جمجمه کز نو لگن خاصره شد
شد حکیمی که محلل بود، ازکار به دور
وز پی‌اش ساعد، فرمانده مستعمره شد
ارتجاع آمد و از آزادی کینه کشید
رفت پالان گرو ایام به کام خره شد
مشکلات پلتیکی همه از یاد برفت
گفتگوها و خطرها همه از ذاکره شد
سخن مرد درم‌یافته با یاد آمد
« کاروانی زده شد کار گروهی سره شد»

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جرم خورشید چوازحوت به برج بره شد
مجلس چاردهم ملعبه و مسخره شد
هوش مصنوعی: این بیت به عنوان یک تصویر زیبا از تغییر فصل و تاثیر آن بر طبیعت و زندگی انسان‌ها اشاره دارد. در اینجا اشاره به حرکت خورشید و ورود آن به برج بره (اولین برج زودیاک) داریم. این تغییر به نوعی نشانه‌ای از زمان و گردش ایام است، که حالتی از شادی و سرگرمی را به زندگی مردم می‌آورد. به طوری که فصل جدید به مانند یک بازی یا تفریح تازه احساس می‌شود.
آذر آبادان شد جایگه لشگر روس
دستهٔ پیشه‌وری صاحب فری فره شد
هوش مصنوعی: آذربایجان به مکان نیروهای روس تبدیل شد و گروه پیشه‌وری در آنجا به قدرت و اعتبار دست یافت.
توده کارگران جنبش کردند به ری
«‌هریکی زیشان گفتی که یکی قسوره شد»
هوش مصنوعی: کارگران با هم به حرکت درآمدند و هر کدام به نوعی به دیگران اشاره می‌کردند که یکی از آن‌ها به شخصیت مهمی تبدیل شده است.
کاروانی همی از ری به‌ سوی مسکو رفت
جمله خاطرها مستغرق این خاطره شد
هوش مصنوعی: یک کاروان از شهر ری به سوی مسکو حرکت کرد و تمام فکرها و احساسات مردم در این سفر غرق شده بود.
دستهٔ دزدان چون دیدند این معنی را
هریکی بهر فراریدن‌، چون فرفره شد
هوش مصنوعی: وقتی دزدان این موضوع را مشاهده کردند، هرکدام به‌گونه‌ای برای فرار تلاش کردند، مانند فرفره که به دور می‌چرخد.
چست و چالاک دویدند به هر گوشه ز هول
آن یکی کبک شد و این یک با قرقره شد
هوش مصنوعی: دو نفر به خاطر ترس از یک کبک به سرعت و چابکی به همه جا حرکت کردند. یکی از آنها به حالت وحشت زده درآمد و دیگری در حال فریاد و صدا کردن بود.
قوهٔ ماسکه و لامسه از کار افتاد
سمع از سامعه رفت و بصر از باصره شد
هوش مصنوعی: توانایی لمس و حس کردن از کار افتاده، شنوایی از بین رفته و بینایی نیز از بین رفته است.
کاروان شده بازآمد بی‌نیل مرام
مرکز ایران ماتمکده و مقبره شد
هوش مصنوعی: کاروان دوباره بازگشته و در مرکز ایران، جایی که روزگاری پر از نشاط بود، اکنون به مکانی پر از اندوه و سوگواری تبدیل شده است.
هیئت دولت از بام نشستی تا شام
خون دل‌، شام شب و رنج و الم شبچره شد
هوش مصنوعی: دولت از صبح تا شب به سختی و ناراحتی مشغول بود، و شب نیز با درد و رنجی فراوان گذشت.
مشورت‌ها به میان آمد با خیل خواص
وی بسا کس که خیانتگر این مشوره شد
هوش مصنوعی: در بین افراد با دانش و خاصیت، مشورت‌های زیادی شکل گرفت و در این میان، افرادی بودند که به این مشورت‌ها خیانت کردند.
نعرهٔ پیشه‌وری گشت بلندآواتر
سوت کش بوق شد وقلقلکش خنبره شد
هوش مصنوعی: صدای نعرهٔ پیشه‌وری به شدت بالا رفت و به دنبال آن، سوت و بوق ایجاد شد و صداهای عجیب و غریبی به گوش رسید.
دُم او گشت کلفت و سر او گشت بزرگ
چون توانگر شد گفتی سخنش نادره شد
هوش مصنوعی: زمانی که او توانگر و ثروتمند شد، به گونه‌ای تغییر کرد که دمش کلفت و سرش بزرگ شده بود، گویی کلامش هم خاص و منحصر به فرد شده است.
حزب توده همگی جانب او بگرفتند
بد کسی نیز که با توده همی یکسره شد
هوش مصنوعی: حزب توده تماماً از او حمایت کردند و هیچ‌کس را که با توده همراه شده بود، نادیده نگرفتند.
چند تن رفتند از صحنهٔ دولت به کنار
چند تن توده نمایشگر این منظره شد
هوش مصنوعی: چند نفر از فعالیت‌های سیاسی و دولتی کنار رفتند و در مقابل، گروه دیگری به عنوان نمایش‌دهندهٔ این وضعیت و منظرهٔ جدید ظاهر شدند.
بارزانی شد همدست به ایل شکاک
در ره سقز و بانه سوی کوه و دره شد
هوش مصنوعی: بارزانی به قبیله مشکوکی پیوست و در راهی که به سمت سقز و بانه می‌رفت، به سوی کوه‌ها و دره‌ها حرکت کرد.
دستهٔ پیشه‌وری نیز به‌ سوی همدان
حمله‌ها برد ولی خرد درین دایره شد
هوش مصنوعی: دستهٔ پیشه‌وری به سمت همدان حمله‌هایی انجام داد، اما در این شرایط، عقل و خرد برتری یافت.
دسته‌ای رفت ز خلخال به منجیل و به رشت
صید خورشید، تمنای دل شب‌پره شد
هوش مصنوعی: گروهی به سمت منجیل و رشت رفتند و از سفرشان به خوبی استفاده کردند، آرزوی دل شب‌پره به حقیقت پیوست.
لشگر شه سر ره سخت بر ایشان بگرفت
پهنهٔ رزم ز آتش چو یکی مجمره شد
هوش مصنوعی: لشکر شاه به سختی بر آن‌ها حمله کرد و میدان جنگ را چون آتش به شدت روشن ساخت.
طبرستانی و گیلانی و زنجانی را
راندن دزدان از ملک‌، مرامی سره شد
هوش مصنوعی: دزدان را از سرزمین‌های طبرستان، گیلان و زنجان بیرون کردن، به یک هدف و آرمان بزرگ تبدیل شد.
ای بسا دل که ز جور سفها خون گردید
وی بسا سینه که از تیر عدو پنجره شد
هوش مصنوعی: بسیاری از دل‌ها به خاطر ظلم و بی‌رحمی افراد نادان به درد آمده و خونین شده‌اند، و بسیاری از سینه‌ها به دلیل تیراندازی دشمنان پاره و آسیب‌دیده‌اند.
عاقبت رزم به کام دل رزم‌آرا گشت
دشمن گرگ‌صفت رام بسان بره شد
هوش مصنوعی: در پایان جنگ، فرمانده میدان به خواسته‌اش رسید و دشمنی که شبیه گرگ بود، همچون بره‌ای رام و مطیع شد.
ایل شکاک یقین کرد که تفصیل کجاست
بارزانی را بار از نی و نقل از تره شد
هوش مصنوعی: ایل شکاک به یقین رسید که جزئیات در کجاست و بارزانی از نی و نقل، به تره تبدیل شد.
لشگر روس برون رفت ز خاک تبریز
نفت و بنزین سبب سرعت این باخره شد
هوش مصنوعی: ارتش روس از خاک تبریز خارج شد و نفت و بنزین باعث تسریع در حرکت این قافله شد.
غلط دیگر زد کابینه و شد توده برون
صدراعظم را میدان عمل یکسره شد
هوش مصنوعی: دولت دیگر اشتباهی کرد و اوضاع به هم ریخت. حالا صدراعظم دیگر هیچ فرصتی برای عمل کردن ندارد و تمام قدرت به توده مردم منتقل شده است.
کشور ایران یکباره بجنبید چو دید
سر این ملک کرفتار بلای خوره شد
هوش مصنوعی: ایران عزیز، به سرعت اقدام کن، چون دیدی که سرزمینمان در معرض آسیب‌های جدی قرار گرفته است.
لشگر شاه ز زنجان چو به تبریز رسید
حزب خود مختار از جلفا بر قنطره شد
هوش مصنوعی: وقتی لشکر شاه از زنجان به تبریز رسید، گروهی از آنها که مستقل بودند، در جلفا در کنار پل مستقر شدند.
مجلس پانزدهم گشت از آن‌ پس تشکیل
آن یکی بلبل گشت و دگری زنجره شد
هوش مصنوعی: پس از برگزاری مجلس پانزدهم، در آنجا یک بلبل و یک زنجیر شیدا شدند.
رفت روز خطر و دغدغهٔ نفت شمال
نوبت خیمه‌شب‌بازی انگلتره شد
هوش مصنوعی: زمان نگرانی‌ها در مورد نفت شمال سپری شده و حالا نوبت به بازی‌های سیاسی و نمایشی انگلستان رسیده است.
صاحب دولت و اعوان و هوادارانش
بیخشان یک‌یک از باغ سیاست اره شد
هوش مصنوعی: افراد نیرومند و دستیارانشان یکی‌یکی از دنیای سیاست حذف شدند.
آنچنان کشف شد اسرار بریتانی و نفت
که نفس‌ها گره اندر گلو و خرخره شد
هوش مصنوعی: به قدری رازهای بریتانیا و نفت روشن شد که نفس‌ها به شدت در گلو و خرخره بند آمد.
این‌یکی گشت وزبر و دگری کشت کفیل
آن‌یکی نیزبه دولت طرف مشوره شد
هوش مصنوعی: این فرد به مقام بالایی رسید و آن دیگری نیز به وظیفه خود عمل کرد و به عنوان مشاور در امور دولتی انتخاب شد.
لیک مجلس سخنانی که نبایستی گفت
گفت و با برق پراکنده به گرد کره شد
هوش مصنوعی: اما در این جمع، سخنانی مطرح شد که نباید گفته می‌شد و با سرعت و هیجان، موضوعات به دورهم پراکنده شدند.
ناگهان دستی پیدا شد و قصدی پیوست
که دل اهل وطن پرطپش و دلخوره شد
هوش مصنوعی: ناگهان افرادی ظهور کردند و اهدافی را دنبال کردند که موجب نگرانی و اضطراب دل مردم وطن شد.
گلهٔ دزدان گشتند ازین قصد آباد
کار آزادی لیکن پس از آن یکسره شد
هوش مصنوعی: دزدان به خاطر هدف آباد کردن آزادی شکایت کردند، اما پس از آن کاملاً ناامید شدند.
گلهٔ دزدان کاز میدان دررفته بدند
بازگشتند و نفس‌شان باز از حنجره شد
هوش مصنوعی: گروه دزدان که از میدان فرار کرده بودند، دوباره به میدان برگشتند و نفسشان به راحتی از گلو خارج شد.
لگن خاصره‌ای بس که ز نو جمجمه گشت
وی بسا جمجمه کز نو لگن خاصره شد
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به چرخه حیات و تغییرات طبیعی اشاره دارد. یعنی گاهی اوقات یک شی یا موجود به مرور زمان تغییر شکل می‌دهد و به چیز دیگری تبدیل می‌شود. به عبارتی، یک موجود یا شی می‌تواند از حالتی به حالت دیگر تغییر کند و برعکس. این فرآیند نشان‌دهندهٔ ماهیت پویا و در حال تغییر جهان است.
شد حکیمی که محلل بود، ازکار به دور
وز پی‌اش ساعد، فرمانده مستعمره شد
هوش مصنوعی: حکیمی که توانایی حل مشکلات را داشت، از فعالیت‌ها و کارهای دیگر فاصله گرفت و به دنبال او، فردی به عنوان فرمانده مستعمره منصوب شد.
ارتجاع آمد و از آزادی کینه کشید
رفت پالان گرو ایام به کام خره شد
هوش مصنوعی: ارتجاع به سراغ آزادی آمد و با آن خصومت ورزید، در نتیجه دوران سختی برای مردم پیش آمد و اوضاع به نفع افراد فرصت‌طلب و کم‌احساس برگشت.
مشکلات پلتیکی همه از یاد برفت
گفتگوها و خطرها همه از ذاکره شد
هوش مصنوعی: همه مشکلات و خطرات که در گذشته وجود داشتند، از یادها رفته‌اند و هیچ‌کس به آن‌ها فکر نمی‌کند.
سخن مرد درم‌یافته با یاد آمد
« کاروانی زده شد کار گروهی سره شد»
هوش مصنوعی: کلام مردی با درک و دانش رسید که گروهی از افراد با هم همکاری کردند و به موفقیتی دست یافتند.

حاشیه ها

1397/03/12 02:06
احمد

مشکل وزنی زیاد داره برای نمونه ...
چند تن رفتند از صحنهٔ دولت به کنار!!
از نظر وزنی اینه ..
_ ل _ _ ل ل _ _ ل ل _ _ ل ل _
ولی مصرع فوق این !؛
_ ل _ _ _ ل _ _ ل ل _ _ ل ل _

1397/03/12 02:06
احمد

میشه گفت اینجوری درسته ...
چند تن رفت چو از صحنه ی دولت به کنار
باز بهتره

1397/03/12 02:06
احمد

نفری چند برفتند ز دولت به کنار...

1397/03/12 02:06
احمد

نفری چند که رفتند ز دولت به کنار

1397/04/06 15:07
سجاد اجاقی

این شعر یادآور شعر معروف لبیبی (کاروانی همی از ری به سوی دسکره شد، آب پیش آمد و مردم همه بر قنطره شد) هست که بیهقی هم تو کتابش آورده. بیتی هم که گفتید، ایراد وزنی نداره

1398/08/18 11:11

زود بنزین بریز و گاز بساز
که شبی تیره است و راه دراز
(ملک الشعراء بهار)
محمدتقی صبوری کاشانی در مشهد متولد شد. سال ها به شعر و ادب و نیز سیاست و وکالت در مجلس شورا پرداخت. از وی کتاب هایی در دانش سیاست(مانند تاریخ احزاب سیاسی) و وادی شعر و ادب(مانند سبک شناسی شعر فارسی) بر جای مانده است. او در سال 1330ش درگذشت و در قبرستان ظهیرالدوله در شمیران تهران دفن گردید. وی از شعرای طرفدار سبک کلاسیک شعر فارسی است ولی از آوردن کلمات جدید در اشعارش دریغی ندارد از جمله بنزین.
مثل این شعر(با تصرف اندک)
جرم خورشید چو از حوت به برج بره شد
مجلس یازدهم! ملعبه و مسخره شد
هیئت دولت از بام نشستی تا شام
خون دل‌، شام شب و رنج و الم شبچره شد
مشورت‌ها به میان آمد با خیل خواص
وی بسا کس که خیانتگر این مشوره شد
صاحب دولت و اعوان به خواب اند همه
همچو فوریت مجلس که درون حنجره شد
کشور ایران یکباره بجنبید چو دید
سر این ملک گرفتار بلای خوره شد
ای بسا دل که ز جور سفها خون گردید
نفت و بنزین سبب سرعت این مسئله شد