شمارهٔ ۶۶ - دختر گدا
گویند سیم و زر به گدایان خدا نداد
جان پدر بگوی بدانم چرا نداد؟!
از پیش ما گذشت خدا و نداد چیز
دیشب، که نان نسیه به ما نانوا نداد
جان پدر بگوی بدانم خدا نبود
آن شخص خوشلباس که چیزی به ما نداد؟
گر او خدا نبود چرا اعتنا نکرد
بر ما و هیچ چیز به طفل گدا نداد؟
شخصی خیال که چیزی دهد ولی
آژان میان فتاد و ردم کرد و جا نداد
گفتم که مرده مادر و بابام ناخوش است
کس شاهی ای برای غذا و دوا نداد
همسایه روضه خواند و غذا داد، پس چرا
بیرون در به جمع فقیران غذا نداد
دیدم کلاهی ای زدم در تو را براند
وز دوری خورش به تو یک لوبیا نداد
دایم به قهوهخانه سماور صدا دهد
یکبار هم سماور بابا صدا نداد
بقال بیمروت از آن میوهها به من
یک آلوی کفک زدهٔ کمبها نداد
نزدیک نانوا سر پا بودم و کسی
یک لقمه نان به دست من ناشتا نداد
مردی گرفت لپ مرا و فشرد و رفت
چیزی ولی به دست من بینوا نداد
از این همه درخت که باشد میان شهر
یک شاخه نیز منقل ما را جلا نداد
شمارهٔ ۶۵ - محشر خر: محشر خرگشت طهران، محشر خر زندهبادشمارهٔ ۶۷ - عرض لشکر: امیر مشرق امروز عرض لشکرکرد
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گویند سیم و زر به گدایان خدا نداد
جان پدر بگوی بدانم چرا نداد؟!
هوش مصنوعی: میگویند خدایان به گدایان طلا و نقره ندادند، حالا میخواهم بدانم که چرا جان پدرم را به آنها ندادند؟
از پیش ما گذشت خدا و نداد چیز
دیشب، که نان نسیه به ما نانوا نداد
هوش مصنوعی: خدا از کنار ما عبور کرد و چیزی به ما نداد، مثل اینکه نانوا نان قرضی به ما نداد.
جان پدر بگوی بدانم خدا نبود
آن شخص خوشلباس که چیزی به ما نداد؟
هوش مصنوعی: روح پدرم را قسم میزنم که بگویم، آیا آن شخص خوشپوش که چیزی به ما ارائه نکرد، واقعاً وجود خدا ندارد؟
گر او خدا نبود چرا اعتنا نکرد
بر ما و هیچ چیز به طفل گدا نداد؟
هوش مصنوعی: اگر خدا وجود نداشت، پس چرا به ما توجه کرد و هیچ چیزی به آن کودک گدا نداد؟
شخصی خیال که چیزی دهد ولی
آژان میان فتاد و ردم کرد و جا نداد
هوش مصنوعی: شخصی قصد داشت که چیزی به دیگری بدهد، اما پلیس (آژان) وسط کار دخالت کرد و مانع او شد و اجازه نداد که این کار انجام شود.
گفتم که مرده مادر و بابام ناخوش است
کس شاهی ای برای غذا و دوا نداد
هوش مصنوعی: به کسی گفتم که پدر و مادرم حالشان خوب نیست و از او خواستم که برای درمان و خوراک به ما کمک کند، اما هیچکس پاسخ نداد.
همسایه روضه خواند و غذا داد، پس چرا
بیرون در به جمع فقیران غذا نداد
هوش مصنوعی: همسایه مراسمی برگزار کرد و به مهمانان غذا داد، اما چرا غذا را به نیازمندان در بیرون در نداد؟
دیدم کلاهی ای زدم در تو را براند
وز دوری خورش به تو یک لوبیا نداد
هوش مصنوعی: من تو را از دور دیدم که کلاهی بر سر داشتی و آنقدر از من فاصله گرفتی که حتی یک دانه لوبیا هم به تو نرسید.
دایم به قهوهخانه سماور صدا دهد
یکبار هم سماور بابا صدا نداد
هوش مصنوعی: در قهوهخانه همیشه سماور صدای جالبی دارد، اما هیچگاه صدای سماور پدرم را نشنیدم.
بقال بیمروت از آن میوهها به من
یک آلوی کفک زدهٔ کمبها نداد
هوش مصنوعی: بقال بیرحم به من هیچکدام از میوههای خوب را نداد و فقط یک آلو خراب و بیارزش به من فروخت.
نزدیک نانوا سر پا بودم و کسی
یک لقمه نان به دست من ناشتا نداد
هوش مصنوعی: در نزدیکی نانوا ایستاده بودم و هیچکس حتی یک تکه نان به من که گرسنه بودم، نداد.
مردی گرفت لپ مرا و فشرد و رفت
چیزی ولی به دست من بینوا نداد
هوش مصنوعی: مردی لپم را گرفت و فشرد و رفت، اما هیچ چیز به من که بیچاره هستم نداد.
از این همه درخت که باشد میان شهر
یک شاخه نیز منقل ما را جلا نداد
هوش مصنوعی: در میان این همه درختی که در شهر وجود دارد، هیچکدام نتوانستند منبع نور و شگفتی برای ما باشند و درخششی به زندگی ما ببخشند.