شمارهٔ ۶۲ - تغزل
دلم از عشق آن بت نوشاد
چند باید شکسته و ناشاد
چند باید ستم براین دل و جور
که دل است این، نه آهن و پولاد
آمد آن تیره روز و نامش عشق
خرمن صبر من به داد به باد
وای ازین عشق و داد ازو که مرا
کس ازین عشق مینگیرد داد
عشق دردی است کاندرین گیتی
داروی او حکیم نفرستاد
هر بنائی ز بیخ و بن برکند
می ندانم که این بنا که نهاد
چشمم از درد عشق در زاری
دلم از شور عشق در فریاد
گشته این یک چو آذر برزین
گشته آن یک چو دجلهٔ بغداد
هرکه را عشق زد به دامن دست
بایدش دین و دل ز دست بداد
راست چون من که هم ز روز نخست
دین و دل دادم آنچه بادا باد
گر غمی گشت دل چه غم که شود
از مدیح ولی یزدان شاد
شیر یزدان علی که پیغمبر
درکف او لوای ایمان داد
آن کش اندر غدیر خم یزدان
داد دیهیم دین و خاتم داد
آن که از کندن در خیبر
کرد دین نبی قوی بنیاد
شمارهٔ ۶۱ - به شکرانه توشیح قانون اساسی: بگذشت اردیبهشت و آمد خردادشمارهٔ ۶۳ - مجسمهٔ فردوسی: مهرگان آمد به آیینِ فریدون و قُباد
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلم از عشق آن بت نوشاد
چند باید شکسته و ناشاد
هوش مصنوعی: دل من به خاطر عشق آن معشوق زیبا چقدر باید درد و رنج ببیند و غمگین باشد؟
چند باید ستم براین دل و جور
که دل است این، نه آهن و پولاد
هوش مصنوعی: چند بار باید دلم را آزار بدهند و چقدر باید بیرحمی ببینم، زیرا دل من این است و نه از جنس آهن و فولاد.
آمد آن تیره روز و نامش عشق
خرمن صبر من به داد به باد
هوش مصنوعی: در اینجا به توصیف حالتی پرداخته میشود که عشق به عنوان یکی از عوامل درد و سختی، باعث از بین رفتن صبر و تحمل شخص میشود. در واقع، عشق موجب میشود که تمامی آرامش و صبر شخص به باد رود و او به یک وضعیت تیره و ناامیدکننده دچار گردد.
وای ازین عشق و داد ازو که مرا
کس ازین عشق مینگیرد داد
هوش مصنوعی: Ah, این درد عشق چقدر آزاردهنده است و افسوس که هیچکس در این زمینه به من کمک نمیکند.
عشق دردی است کاندرین گیتی
داروی او حکیم نفرستاد
هوش مصنوعی: عشق هیجانی است که در این دنیا هیچ دارویی برای درمان آن وجود ندارد و هیچ پزشکی قادر به درمان آن نیست.
هر بنائی ز بیخ و بن برکند
می ندانم که این بنا که نهاد
هوش مصنوعی: هر سازهای که از ریشه و پایهاش ویران شود، نمیدانم که چه کسی یا چه چیزی این بنا را ساخته است.
چشمم از درد عشق در زاری
دلم از شور عشق در فریاد
هوش مصنوعی: چشمانم از شدت درد عشق اشک میبارد و دلم از شوق و هیجان عشق در حال ناله و فریاد است.
گشته این یک چو آذر برزین
گشته آن یک چو دجلهٔ بغداد
هوش مصنوعی: این شخص به شدت دچار تغییر و تحول شده است، به طوری که حال و هوای او مانند آتش افراشته و سوزان است، در حالی که در مقابل، آن شخص دیگر شبیه به آب زلال و آرام دجله بغداد است.
هرکه را عشق زد به دامن دست
بایدش دین و دل ز دست بداد
هوش مصنوعی: هرکسی که عشق او را گرفتار کند، باید دین و دلش را به دست عشق بسپارد و از آنها چشم بپوشد.
راست چون من که هم ز روز نخست
دین و دل دادم آنچه بادا باد
هوش مصنوعی: من به راستگویی خود افتخار میکنم و از ابتدای زندگیام به دین و احساساتم وفادار ماندهام و حالا هر چه که قرار است پیش بیاید، قبول دارم.
گر غمی گشت دل چه غم که شود
از مدیح ولی یزدان شاد
هوش مصنوعی: اگر دل غمگین شد، چه اهمیتی دارد؟ چون از ستایش خداوند، دل شاد میشود.
شیر یزدان علی که پیغمبر
درکف او لوای ایمان داد
هوش مصنوعی: علی، که همچون شیر الهی است، در دستان پیامبر نشانهای از ایمان را در اختیار دارد.
آن کش اندر غدیر خم یزدان
داد دیهیم دین و خاتم داد
هوش مصنوعی: در آن مکان، خداوند تاج دین را به او اعطا کرد و نشانهای از رهبری و هدایت را به او بخشید.
آن که از کندن در خیبر
کرد دین نبی قوی بنیاد
هوش مصنوعی: آن کسی که با شکستن در خیبر، دین پیامبر را به طور محکم و استوار پایهگذاری کرد.