برگردان به زبان ساده
ضیمرانی در بن بید معلق جا گرفت
پنجهٔ نازک به خاک افشرد و کم کم پا گرفت
هوش مصنوعی: درختچهای نازک و ظریف در زیر درخت بید به ثبات رسید و ریشههایش را در خاک محکم کرد و به تدریج قویتر شد.
سایهٔ بید معلق هر طرف پیرامنش
پرده پیش پرتو مهر جهانآرا گرفت
هوش مصنوعی: سایهٔ درخت بید به گونهای معلق و پراکنده در اطرافش قرار دارد و مانند پردهای نور خورشید را که دنیا را زیبا میکند، میپوشاند.
شاخ نیلوفر چو کرمی سر ز جا برکرد و گفت
وای من کز ضعف نتوانم دمی بالا گرفت
هوش مصنوعی: شاخ نیلوفر مانند کرمی از جایش بلند شد و گفت: ای وای! من از ضعف نمیتوانم لحظهای بالا بروم.
تابش خورشید را دید از ورای شاخ و گفت
کاش بتوانستمی یک لحظه جای آنجا گرفت
هوش مصنوعی: از پشت شاخهها، تابش نور خورشید را مشاهده میکند و آرزو میکند ای کاش میتوانست به جای آن لحظهای بایستد و آن را تجربه کند.
گرچه از فیض حضورش جفت حرمانیم لیک
لطف او خواهد همی از دور دست ما گرفت
هوش مصنوعی: هرچند که از نعمت حضور او محرومیم، اما مهربانیاش با ما از دور هم ادامه دارد و ما را در برمیگیرد.
دید پیرامون خود خار و خسی انبوه و گفت
در میان این رقیبان چون توان مأوا گرفت
هوش مصنوعی: او در اطراف خود پر از علف و خار میبیند و با خود میاندیشد که در میان این رقبای فراوان چطور میتواند جایگاهی پیدا کند.
دیو نومیدی ز ناگه سر به گوشش برد و گفت
جهد کم کن کاین جهان مهر از ضعیفان واگرفت
هوش مصنوعی: دیو ناامیدی ناگهان به تلاش افتاد و گفت که کمتر تلاش کن، چرا که این دنیا محبت و محبتورزی را از ضعیفان گرفته است.
ظلمت نومیدی و ضعف تن و فقدان نور
سرش زیر افکند و لرزان ساقش استرخا گرفت
هوش مصنوعی: شخصی در تاریکی ناامیدی و ضعف جسمی خود قرار گرفته و به خاطر فقدان نور و روشنی، سرش را بالا نمیآورد و پاهایش نیز به شدت لرزان و ضعیف شدهاند.
روز دیگر تافت بر وی لکهای از آفتاب
وآن تن دلمرده را بازو مسیحآسا گرفت
هوش مصنوعی: روز دیگری، تابش آفتاب بر او افتاد و دوباره جان تازهای به آن بدن خسته و دلمرده بخشید، مانند اینکه مسیح (ع) او را زنده کرد.
یاس را آواره کرد افرشتهٔ عشق و امید
قوتی دیگر ز فیض نور جانافزا گرفت
هوش مصنوعی: محبت و امید، یاس را به حیرانی و بیقراری انداخت و نیرویی دیگر از نور جانبخش الهی دریافت کرد.
با چنین همت گیاهان را به زیر پا گذاشت
لیک نتوانست از آن حد خویشتن بالا گرفت
هوش مصنوعی: با این عزم و اراده، گیاهان را زیر پا گذاشت، اما نتوانست از محدودیتهای خود فراتر رود.
با همه ضعف و زبونی سرفرازی کرد و باز
سایهٔ بید قوی دستی به زیر پا گرفت
هوش مصنوعی: با وجود تمام ضعف و ناتوانیاش، با افتخار ایستاد و بار دیگر سایهای پرقدرت را زیر پا گذاشت.
اندر آن حسرت برآورد از سر گُرم و گداز
آتشین آهی که دودش دامن صحرا گرفت
هوش مصنوعی: در آنجا، با حسرتی عمیق، از دل آتشین و پرشور خود آهی برمیخیزد که دود آن، دامن صحرا را در بر میگیرد.
گفت اگر بگذارمی این سقف و بینم فیض نور
صنعتی سازم که با صیتش توان دنیا گرفت
هوش مصنوعی: گفت اگر این سقف را کنار بزنم و نور زیبای حقیقت را ببینم، میتوانم دستاوردی بزرگ خلق کنم که با شهرت آن، دنیا را به دست بیاورم.
از قضا لطف نسیم آن نالهٔ جانسوز را
برد سوی بید و در قلب رئوفش جا گرفت
هوش مصنوعی: نسیم خوشبختانه نالهای دلسوز را به سوی درخت بید برد و در دل مهربانش جا گرفت.
رشتهای یکتا فرو آویخت زان زلف دراز
ضیمران با هر دو دست آن رشتهٔ یکتا گرفت
هوش مصنوعی: یک رشته منحصر به فرد به خاطر موهای بلند و زیبای او آویزان شده است و با هر دو دست، آن رشته را در دست میگیرد.
از شعف بگرفت همچون جان شیرینش به بر
وندر او پیچید و راه مقصد اعلا گرفت
هوش مصنوعی: از خوشحالی، چون جان شیرینش را در آغوش گرفت و به دور او پیچید و به سمت هدف عالیتری روانه شد.
یک دو روزی بیشوکم خود را بدان بالا کشید
گشت والا زان کز اول خویش را والا گرفت
هوش مصنوعی: مدت کوتاهی طول کشید تا انسان خود را به مقام و جایگاهی بالا برساند، زیرا او از ابتدا ارزش خود را شناخت و به مقام والایی دست یافت.
تا نپنداری که چون بالا گرفت از لطف بید
آن محبت را فراموش کرد و استغنا گرفت
هوش مصنوعی: تا نگوئی که وقتی نعمت و محبت بر او زیاد شد، آن را فراموش کرده و خود را بینیاز دانست.
ضیمران چون یافت خود را در فروغ آفتاب
خدمت استاد را اندیشهای شیوا گرفت
هوش مصنوعی: ضیمران وقتی خودش را در نور آفتاب مشاهده کرد، به یاد خدمت استاد افتاد و اندیشهای روشن و زیبا به ذهنش خطور کرد.
بر مثال تاج رنگین بر سر طاووس نر
تارک زیباش را در حلهٔ دیبا گرفت
هوش مصنوعی: مانند تاجی رنگارنگ که بر سر طاووس نر قرار دارد، زیباترین بخش سر او را در پارچهای نرم و مجلل پوشاندهاند.
غنچهها آورد و گلها بشکفید از هر کنار
شاخسار بید را در زیوری زیبا گرفت
هوش مصنوعی: غنچهها به وجود آمدند و گلها از هر طرف شاخسار بید شکفتند و در زیور و زیبایی فراوان قرار گرفتند.
طره و جعد و بناگوش زمردگونش را
در بساکی خرم از پیروزه و مینا گرفت
هوش مصنوعی: موهای تابدار و گوشهای زیبا و سبز او را در دامن مخملی رنگی از آبی و سبز گرفتند.
منظرش از دور، دامان دل دانا کشید
جلوهاش زاعجاب، راه دیدهٔ بینا گرفت
هوش مصنوعی: چهرهاش از دور به دل عاقل جلب توجه کرده و زیباییاش از شگفتیها، چشم بینا را به خود جذب کرده است.
ضیمران خندان که مهر ناصحی مشفق گزید
بیدبن خرم که دست مقبلی دانا گرفت
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به افرادی اشاره میکند که با شادی و خوشحالی زندگی میکنند و تحت نظر یک مشاور دلسوز و مهربان هستند. همچنین به فردی خرم و خوشبین اشاره میشود که با دانایی و آگاهی از چیزهایی که به او کمک میکند، دست یاری گشوده است.
آن یکی زان پایمردی زینتی وافر فزود
وین دگر زان پاسداری رتبتی علیا گرفت
هوش مصنوعی: یکی از آنها به خاطر شجاعت و مردانگیاش به زیور و زینت افزوده شده، و دیگری به خاطر حفظ مقام و رتبهاش، عزت و اعتبار بالایی پیدا کرده است.
هرکسی کاز دور آن اکلیل گل را دید گفت
لوحشالله کاین شجر تاج از گل رعنا گرفت
هوش مصنوعی: هر کسی که از دور آن گل زیبای را ببیند، میگوید حقاً که این درخت تاج زیبایی از گل زیبا گرفته است.
بود از نیلوفری با آن ضعیفی شش صفت
وان شش آمد کارگر چون بختش استعلا گرفت
هوش مصنوعی: با وجود ضعفی که نیلوفر آبی دارد، دارای شش ویژگی است و این شش ویژگی میتواند برای او سودمند باشد، زیرا بخت و سرنوشتش به خوبی پیش میرود.
جنبش و صبر و لیاقت، همت و عشق و امید
و اتفاقی خوش که دستش عروةالوثقی گرفت
هوش مصنوعی: حرکت، صبر و شایستگی، اراده، عشق و امید، و یک تحول خوشایند که به آن زنجیرهای مستحکم و مطمئن وصل شده است.
خدمت مخلوق کن بیمزد و بیمنت، بهار
ای خوش آن بینا که روزی دست نابینا گرفت
هوش مصنوعی: با خدمت به دیگران و انجام کارهای نیک بیهیچ توقع و انتظار، مانند اینکه در فصل بهار فردی بینا دست فردی نابینا را میگیرد و به او کمک میکند، میتوان به معنای واقعی انسانیت دست یافت.