گنجور

شمارهٔ ۴۸ - پرد‌هٔ سینما

غم‌ مخور ای ‌دل که جهان را قرار نیست
و آنچه تو بینی به جز از مستعار نیست‌
آنچه مجازی بود آن هست آشکار
و آنچه حقیقی بود آن آشکار نیست
هست یکی پردهٔ جنبندهٔ بدیع
کز برآن نقش و صور را شمار نیست
پرده همی جنبد و ساکن بود صور
لیک به ‌چشم تو جز از عکس کار نیست
پرده نبینی تو و بینی که نقش‌ها
در حرکاتند و کسی درکنار نیست
پنداری کان همه را اختیار هست
لیک یکی ز آن‌همه را اختیار نیست
ور به تو این راز هویدا کند حکیم
خندی و گویی که مرا استوار نیست
همره پرده بدر آیند و بگذرند
هیچ کسی را به حقیقت قرار نیست
پرده شتابان و در آن نقش‌ها روان
و آن همه جز شعبدهٔ پرده‌دار نیست
نیست تو را آگهی از راز پرده‌دار
زانکه تو را در پس این پرده بار نیست
پرده مکرر شود و نقش‌هاش‌، لیک
پرده گشاینده جز از کردگار نیست
ما و تو ای خواجه بدین پرده اندربم
زانکه ازبن دایره راه فرار نیست
هرکسی اندر خور نیروی خویشتن
کار پذیرفت و به جز اینش کار نیست
آنچه به نزدیک تو کوهست و بحر و بر
جز که به ‌دستی دو سه‌ بر یک جدار نیست
وانچه به سوی تو بود لشکر و حشم
سوی خرد جز دو سه نقش فکار نیست
جنگ و جدل بینی و گرد و غریو کوس
لیک درین عرصه به ‌جز یک سوار نیست
شو به حقیقت نگر ایراک حس تو
شبهت ناکست و حقیقت شعار نیست
قوت‌ دیدنت و شنیدن چو شبهه یافت
پس به قوای دگرت اعتبار نیست
کار جهان جمله فریب است و شعبده
راستی ای در همهٔ روزگار نیست
کار چو اینست چرا غم خورد حکیم
غم خورد آن کو خردش دستیار نیست
آن که تو بینی که همی هست بختیار
وانکه تو بینی که همی بختیار نیست
هردو به نزدیک حقیقت برابرند
یک ‌سر مو فرق در این گیر و دار نیست
شعشعهٔ ابر پراکنده در شفق
کم ز یکی کبکبه‌ ی اقتدار نیست
گرچه بدیع است جهان لیک بی‌بقاست
هیچ گوارنده چنین ناگوار نیست
تا بنخوانی تو مر این را جفا و جبر
جبر و جفا را بر صانع گذار نیست
صنع خداوند جهان نظم کامل است
نیز به جز جبر ز نظم انتظار نیست
عدل خدا را تو به میزان خود مسنج
کفهٔ عدل این کرهٔ خاکسار نیست
گر خردت هست‌، غم نیستی مدار
نیستی از بهر خردمند عار نیست
ور خردت نی‌، غم نابخردیت بس
شاد زیاد آن که بدین غم دچار نیست
شاد زی وگام زن و نان به دست کن
کز حسد و کینه کسی رستگار نیست
غصهٔ بیهوده پی زندگی مخور
زندگی و غصه بهم سازگار نیست
رو به جهان درنگر از دیدهٔ «‌بهار»
ای که ترا خادم و خیل و زوار نیست
زانکه به آلام غم دهر، مرهمی
درد زداینده چو شعر «‌بهار» نیست

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن فعل
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

غم‌ مخور ای ‌دل که جهان را قرار نیست
و آنچه تو بینی به جز از مستعار نیست‌
هوش مصنوعی: دل نگران نباش، زیرا آرامش در این دنیا وجود ندارد و هر آنچه را که می‌بینی، فقط ظاهری و موقتی است.
آنچه مجازی بود آن هست آشکار
و آنچه حقیقی بود آن آشکار نیست
هوش مصنوعی: آنچه که در ظاهر و به شکل ظاهری وجود دارد، واضح و مشخص است، اما حقیقت واقعی که فراتر از ظاهر است، به چشم نمی‌آید و شناخته نشده باقی می‌ماند.
هست یکی پردهٔ جنبندهٔ بدیع
کز برآن نقش و صور را شمار نیست
هوش مصنوعی: در اینجا به وجود پرده‌ای اشاره می‌شود که حرکتی شگفت‌انگیز دارد و بر روی آن تصاویری وجود دارد که قابل شمارش نیستند و به نظر بی‌پایان می‌آیند. این پرده نشان‌دهنده‌ی زیبایی و تنوعی است که در دنیای اطراف ما وجود دارد و معجزه‌ آسایی را به تصویر می‌کشد.
پرده همی جنبد و ساکن بود صور
لیک به ‌چشم تو جز از عکس کار نیست
هوش مصنوعی: پرده در حال حرکت است اما در واقع ثابت به نظر می‌رسد. تنها چیزی که در چشمان تو مشاهده می‌شود، تصویر آن است و نه واقعیتش.
پرده نبینی تو و بینی که نقش‌ها
در حرکاتند و کسی درکنار نیست
هوش مصنوعی: اگر پرده را کنار بزنی، متوجه می‌شوی که تمام حرکت‌ها و نقش‌ها به نوعی در حال نشان دادن واقعیت هستند و هیچ کس در کنار تو نیست.
پنداری کان همه را اختیار هست
لیک یکی ز آن‌همه را اختیار نیست
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که همه انسان‌ها اختیار و انتخاب دارند، اما در واقع، برخی از آن‌ها اساساً هیچ اختیاری ندارند.
ور به تو این راز هویدا کند حکیم
خندی و گویی که مرا استوار نیست
هوش مصنوعی: اگر حکیمی این راز را به تو بگوید، تو فقط بخند و بگو که من از این حرف‌ها استواری ندارم.
همره پرده بدر آیند و بگذرند
هیچ کسی را به حقیقت قرار نیست
هوش مصنوعی: همراه پرده‌ها به جلو می‌آیند و عبور می‌کنند، اما هیچ‌کس در واقع نمی‌تواند به حقیقت برسد.
پرده شتابان و در آن نقش‌ها روان
و آن همه جز شعبدهٔ پرده‌دار نیست
هوش مصنوعی: پرده با سرعت حرکت می‌کند و نقوش روی آن در حال حرکت هستند و تمام این‌ها جز ترفندهای پرده‌دار (مجری) چیزی بیشتر نیست.
نیست تو را آگهی از راز پرده‌دار
زانکه تو را در پس این پرده بار نیست
هوش مصنوعی: تو از راز و رمز وجود و آنچه در پس پرده است، آگاه نیستی؛ زیرا تو هنوز به درک و فهم عمیق این مسائل نرسیده‌ای.
پرده مکرر شود و نقش‌هاش‌، لیک
پرده گشاینده جز از کردگار نیست
هوش مصنوعی: دوباره پرده‌ای از نقش و نگارها ظاهر می‌شود، اما تنها کسی که می‌تواند این پرده را کنار بزند و حقیقت را نشان دهد، خالق هستی است.
ما و تو ای خواجه بدین پرده اندربم
زانکه ازبن دایره راه فرار نیست
هوش مصنوعی: ما و تو، ای استاد، در این پرده و رمز گرفتاریم و چاره‌ای برای فرار از این دایره نداریم.
هرکسی اندر خور نیروی خویشتن
کار پذیرفت و به جز اینش کار نیست
هوش مصنوعی: هر فردی بر اساس توانایی‌ها و قابلیت‌های خود فعالیت کرده و جز این، کار دیگری نمی‌تواند انجام دهد.
آنچه به نزدیک تو کوهست و بحر و بر
جز که به ‌دستی دو سه‌ بر یک جدار نیست
هوش مصنوعی: هر چیزی که در نزدیکی تو وجود دارد، مانند کوه، دریا و زمین، جز این نیست که با دستانی چند بر یک دیوار قرار گرفته‌اند.
وانچه به سوی تو بود لشکر و حشم
سوی خرد جز دو سه نقش فکار نیست
هوش مصنوعی: هر چه که به سوی تو آمده است، مانند لشکر و جمعیت، در واقع بیشتر از دو یا سه تصویر از فکر و اندیشه نیست.
جنگ و جدل بینی و گرد و غریو کوس
لیک درین عرصه به ‌جز یک سوار نیست
هوش مصنوعی: در این میدان، صحنه‌های جنگ و سر و صدای جنگ‌افزارها را می‌بینی، اما در واقع تنها یک نفر در این میدان حضور دارد.
شو به حقیقت نگر ایراک حس تو
شبهت ناکست و حقیقت شعار نیست
هوش مصنوعی: به واقعیت توجه کن؛ ای راک، احساس تو شبیه به آنچه پیش می‌بینی نیست و حقیقت هیچ‌گاه فریبنده نیست.
قوت‌ دیدنت و شنیدن چو شبهه یافت
پس به قوای دگرت اعتبار نیست
هوش مصنوعی: وقتی که قدرت دیدن و شنیدن تو به تردید افتاد، دیگر به توانایی‌های دیگر تو اعتباری نیست.
کار جهان جمله فریب است و شعبده
راستی ای در همهٔ روزگار نیست
هوش مصنوعی: تمام کارهای دنیا مانند یک فریب و تزویر هستند و هیچ‌گاه در طول تاریخ حقیقت واقعی وجود نداشته است.
کار چو اینست چرا غم خورد حکیم
غم خورد آن کو خردش دستیار نیست
هوش مصنوعی: وقتی کار به این شکل است، چرا حکیم باید نگرانی داشته باشد؟ نگرانی باید داشته باشد کسی که خرد و اندیشه‌اش او را یاری نمی‌کند.
آن که تو بینی که همی هست بختیار
وانکه تو بینی که همی بختیار نیست
هوش مصنوعی: آن‌که تو می‌بینی که در حال حاضر به او خوشبختی می‌رسد، و آن‌که می‌بینی که خوشبخت نیست، هر دو در زندگی واقعی یکدیگر را ندارند.
هردو به نزدیک حقیقت برابرند
یک ‌سر مو فرق در این گیر و دار نیست
هوش مصنوعی: هر دو طرف به حقیقت نزدیک هستند و تنها در یک رشته نازک از هم متفاوتند، و این تفاوت در این چالش مهم نیست.
شعشعهٔ ابر پراکنده در شفق
کم ز یکی کبکبه‌ ی اقتدار نیست
هوش مصنوعی: نورهای پراکندهٔ ابر در هنگام غروب کم از عظمت و قدرت یک پرچم نیست.
گرچه بدیع است جهان لیک بی‌بقاست
هیچ گوارنده چنین ناگوار نیست
هوش مصنوعی: هرچند جهان زیبایی‌های خاص خود را دارد، اما باید توجه داشت که هیچ‌یک از این زیبایی‌ها پایدار نیستند و هیچ چیز آنقدر خوشایند و دلپذیر نیست که سختی‌ها و تلخی‌های همراهش را جبران کند.
تا بنخوانی تو مر این را جفا و جبر
جبر و جفا را بر صانع گذار نیست
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو این را نخوانی، ظلم و اجبار و نیز اجبار و ظلم را نمی‌توان به خالق نسبت داد.
صنع خداوند جهان نظم کامل است
نیز به جز جبر ز نظم انتظار نیست
هوش مصنوعی: آفرینش خداوند به گونه‌ای است که کاملاً نظم دارد و هیچ چیزی جز نظم در آن دیده نمی‌شود.
عدل خدا را تو به میزان خود مسنج
کفهٔ عدل این کرهٔ خاکسار نیست
هوش مصنوعی: این بیت می‌گوید که خداوند را نمی‌توان با معیارهای عادلانه انسانی سنجید، چرا که توانایی‌های ما در فهم و درک از عدالت بسیار محدود است و نمی‌توانیم ارزش‌های الهی را با معیارهای سطحی و زمینی اندازه‌گیری کنیم.
گر خردت هست‌، غم نیستی مدار
نیستی از بهر خردمند عار نیست
هوش مصنوعی: اگر عقل و فهم درست داشته باشی، دیگر نباید نگران نبودن باشی. برای فرد دانا، نداشتن مایه شرمندگی نیست.
ور خردت نی‌، غم نابخردیت بس
شاد زیاد آن که بدین غم دچار نیست
هوش مصنوعی: اگر عقل و درک نداری، غم نادانی‌ات به اندازه‌ای زیاد است که کسی که این غم را ندارد، خوشحال‌تر است.
شاد زی وگام زن و نان به دست کن
کز حسد و کینه کسی رستگار نیست
هوش مصنوعی: شاد زندگی کن، با شوق و نشاط حرکت کن و نان حلال به دست آر، زیرا هیچ‌کس از حسادت و کینه نجات نخواهند یافت.
غصهٔ بیهوده پی زندگی مخور
زندگی و غصه بهم سازگار نیست
هوش مصنوعی: برای زندگی خود نگرانی‌های بی‌فایده نداشته باش، زیرا زندگی و غم با یکدیگر سازگاری ندارند.
رو به جهان درنگر از دیدهٔ «‌بهار»
ای که ترا خادم و خیل و زوار نیست
هوش مصنوعی: به دنیای اطراف نگاه کن، ای کسی که دیگران برایت خدمت نمی‌کنند و به تو توجه ندارند.
زانکه به آلام غم دهر، مرهمی
درد زداینده چو شعر «‌بهار» نیست
هوش مصنوعی: چون به نشانه‌های درد و غم زندگی، دارویی آرام‌بخش و تسکین‌دهنده مثل شعر «بهار» وجود ندارد.