شمارهٔ ۳۶ - تهران آفتی است
ای عجب این خلق را هر دم دگرسان حالتی است
گاه زیبا، گاه زشت، الحق که انسان آیتی است
اندرین کشور تبه گشت آسمانی گوهرم
لعل را کی در دل کوه بدخشان قیمتی است
وعدهٔ باغ وگلستانم مده کاز فرط یاس
بر دلم از باغ داغی، وز گلستان حسرتی است
منع می کردن چه حاصل کان بود درمان درد
درد را بزدای ازین دل، ورنه درمان آلتی است
هیچ تدبیری ازین کشور نگرداند بلا
از بزرگان گویی اندر حق ایران لعنتی است
آفت دینست و دانش، آفت ننگست و نام
الحذر ای عاقل از طهران، که طهران آفتی است
هفت سال اینجا به خدمت جان شیرین کندهام
حاصل این کم، هر زمان درکندن جان رغبتیست
صحبت من زحمتی شد بهر این بیدانشان
صحبت دانا بلی از بهر نادان زحمتی است
نی هوادار تعین، نی مرید اعتبار
نی بودشان مبدئی در فکر و نیشان غایتی است
بندهٔ وقتند، بی بیم بد و امید نیک
جمله را هر دم هیولایی و هرآن صورتی است
گر ز احسان ضربتی ز آنان بگردانی به مهر
حاصلت زان قوم در پاداش احسان، ضربتی است
کر یکی ز آنان زند راه حقیقت، حقه ایست
ورکسی زایشان کند دعوی وجدان، حیلتی است
فیالحقیقتشان ز انعام و ز احسان نفرتی است
بالسویتشان به دشنام و به بهتان شهوتی است
از رفیق، این ناکسان را پند و حکمت نقمتی
وز عدو این سفلگان را بند و زندان نعمتی است
ناصح ار پندی دهدگویند در آن حیلهایست
ظالم ار ظلمی کند گویند در آن حکمتی است
بسکه این دونان عدوی خویش و یار دشمنند
دشمن ار زانان کشد یک تن، در آنان عشرتیست
بسکه اندر ذلت و بی دولتی خو کردهاند
در نظرشان شنعت و دشنام سلطان رأفتی است
در جرایدشان یکی بنگر که از سر تا به بن
با به دونان مرحبایی، یا به پاکان شنعتی است
از دماوند و ورامین بیخبر، لیک اندر آن
گه ز ژاپون مدحتی، گه ز انگلستان غیبتیست
ور دهد سودانیئی زر، در ستونها پرکنند
کامّ درمان عرش اعلائی و سودان جنتی است
کینهها توزند با هم بر سر یک دانک سیم
کز دنی طبعی به برشان پنج تومان مکنتی است
جملگی دزدند و از دزدی اگر قارون شوند
باز دزدی کرده گویند اندرین نان برکتی است
چون سگ، ار ز انبان رشوهٔ مشته کوبیشان به سر
باز پندارند اینان، کاندر انبان رشوتی است
جمله مظلومند و ظالم، وین دو خوی نابکار
در طبایعشان ز میراث نیاکان خصلتی است
روز عجز و بینوایی همچو موش مرده، لیک
روز قدرتشان بسان زنده پیلان صولتی است
راست گویی کز برای ورشکست اورمزد
اندرین بیغوله از ابنای شیطان شرکتی است
فترت دیگر ملل در قرنها یکبار هست
واندرین کشور به هر عشری از اقران فترتیست
شمارهٔ ۳۵ - آواز خدا: هر حلقه که در آن زلف دوتاستشمارهٔ ۳۷ - فردوسی: سخن بزرگ شود، چون درست باشد و راست
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای عجب این خلق را هر دم دگرسان حالتی است
گاه زیبا، گاه زشت، الحق که انسان آیتی است
هوش مصنوعی: شگفتا که حالتهای این مردم مدام تغییر میکند؛ گاهی زیبا و گاهی زشت. حقیقت این است که انسان یک نشانه بزرگ است.
اندرین کشور تبه گشت آسمانی گوهرم
لعل را کی در دل کوه بدخشان قیمتی است
هوش مصنوعی: در این سرزمین، آسمان و نعمتهایش از بین رفته است. گوهر گرانبهای من یعنی لعل، در دل کوههای بدخشان قیمتی است.
وعدهٔ باغ وگلستانم مده کاز فرط یاس
بر دلم از باغ داغی، وز گلستان حسرتی است
هوش مصنوعی: از دادن وعدههای زیبا و خوشآیند به من خودداری کن، زیرا نگرانم که این وعدهها تنها باعث ناامیدی من شود؛ دلم از غم و حسرت گل و باغ پر شده است.
منع می کردن چه حاصل کان بود درمان درد
درد را بزدای ازین دل، ورنه درمان آلتی است
هوش مصنوعی: ممنوعیت چه فایدهای دارد، در حالی که درد را نمیتوان از دل زدود؟ اگر درمانی وجود داشته باشد، باید دل را از این درد رهایی بخشد، در غیر این صورت درمان تنها یک ابزار است.
هیچ تدبیری ازین کشور نگرداند بلا
از بزرگان گویی اندر حق ایران لعنتی است
هوش مصنوعی: هیچ راهکاری از سوی بزرگان این کشور نمیتواند بلا را از آن دور کند، گویی که لعنتی بر حق ایران نازل شده است.
آفت دینست و دانش، آفت ننگست و نام
الحذر ای عاقل از طهران، که طهران آفتی است
هوش مصنوعی: آگاه باش که دین و دانش میتوانند خطرساز باشند، همانطور که ننگ و شهرت هم میتوانند مشکلساز شوند. ای عاقل، از طهران بپرهیز، زیرا طهران خود یک خطر است.
هفت سال اینجا به خدمت جان شیرین کندهام
حاصل این کم، هر زمان درکندن جان رغبتیست
هوش مصنوعی: من هفت سال است که در اینجا به خدمت محبوبم مشغولم و نتایج اندکی از این تلاشها به دست آوردهام. با این حال، هر بار که به این کار ادامه میدهم، تمایل بیشتری برای فدا کردن جانم احساس میکنم.
صحبت من زحمتی شد بهر این بیدانشان
صحبت دانا بلی از بهر نادان زحمتی است
هوش مصنوعی: من گهگاهی با افرادی که آگاهی ندارند صحبت میکنم و این گفتگو برای آنها زحمتآور است. اما برای من، گفتگو با کسانی که دانا هستند، ارزشی ندارد.
نی هوادار تعین، نی مرید اعتبار
نی بودشان مبدئی در فکر و نیشان غایتی است
هوش مصنوعی: من نه طرفدار چیزی هستم که مشخص و معین باشد، و نه به دنبال اعتبار و مقام. نه برایشان جایی برای شروع وجود دارد و نه هدفی برای رسیدن.
بندهٔ وقتند، بی بیم بد و امید نیک
جمله را هر دم هیولایی و هرآن صورتی است
هوش مصنوعی: انسانها در زمان زندگی میکنند و به هر حال باید با خطرات و ناملایمات روبهرو شوند. در عین حال، امیدها و آرزوهای خوب نیز در هر لحظه همراه آنهاست. زندگی پر از تغییرات و تنوع است و هر لحظه میتواند شکل جدیدی به خود بگیرد.
گر ز احسان ضربتی ز آنان بگردانی به مهر
حاصلت زان قوم در پاداش احسان، ضربتی است
هوش مصنوعی: اگر از نیکیهایی که به دیگران میکنی به خاطر ضربهای که از آنها خوردهای دوری کنی، در مقابل احسانات از آنها پاداشی دریافت میکنی که مانند همان ضربه میباشد.
کر یکی ز آنان زند راه حقیقت، حقه ایست
ورکسی زایشان کند دعوی وجدان، حیلتی است
هوش مصنوعی: اگر یکی از آنها به سوی حقیقت قدم بردارد، کار او واقعی و درست است، اما اگر کسی از آنها ادعای وجدان و آگاهی کند، این فقط بهانهای خواهد بود.
فیالحقیقتشان ز انعام و ز احسان نفرتی است
بالسویتشان به دشنام و به بهتان شهوتی است
هوش مصنوعی: در واقع، آنها از نعمتها و محبتها نفرت دارند و در عوض، نسبت به حرص و شهوت، به دشنام و اتهام انگیخته میشوند.
از رفیق، این ناکسان را پند و حکمت نقمتی
وز عدو این سفلگان را بند و زندان نعمتی است
هوش مصنوعی: از دوستان، نصیحت و حکمت این افراد بیارزش را دریافت نکن و از دشمنان، گرفتار کردن این افراد پست را به عنوان نعمتی نبین.
ناصح ار پندی دهدگویند در آن حیلهایست
ظالم ار ظلمی کند گویند در آن حکمتی است
هوش مصنوعی: اگر نصیحتی کند، میگویند که در آن نیرنگی وجود دارد و اگر ظالمی ظلمی کند، باز میگویند که در آن کار حکمتی نهفته است.
بسکه این دونان عدوی خویش و یار دشمنند
دشمن ار زانان کشد یک تن، در آنان عشرتیست
هوش مصنوعی: این افراد پست و دون، دشمن خودشان و دوست دشمن هستند. اگر دشمن از میان آنها یک نفر هم بکشد، در دلشان شادی و خوشحالی وجود دارد.
بسکه اندر ذلت و بی دولتی خو کردهاند
در نظرشان شنعت و دشنام سلطان رأفتی است
هوش مصنوعی: این افراد به حدی در ذلت و بیپولی عادت کردهاند که در نظرشان توهین و دشنام به سلطان نوعی مهربانی و لطف به حساب میآید.
در جرایدشان یکی بنگر که از سر تا به بن
با به دونان مرحبایی، یا به پاکان شنعتی است
هوش مصنوعی: در روزنامههایشان یک نگاهی بینداز که از ابتدا تا انتها یا از کسانی که نیکوکارند، قدردانی میشود، یا درباره افراد پاکدامن صحبتی به میان آمده است.
از دماوند و ورامین بیخبر، لیک اندر آن
گه ز ژاپون مدحتی، گه ز انگلستان غیبتیست
هوش مصنوعی: از دماوند و ورامین اطلاعی ندارم، اما گاهی از ژاپن ستایشهایی میآید و گاهی از انگلستان ناپدید میشود.
ور دهد سودانیئی زر، در ستونها پرکنند
کامّ درمان عرش اعلائی و سودان جنتی است
هوش مصنوعی: اگر کسی به سودان (سرزمین سعادتمندی) طلا ببخشد، آن را در ستونها میریزند تا کامهای بهشتی و عرش عالی را پر کنند و به این ترتیب، سودان به معانی مثبت و بهشتی میرسد.
کینهها توزند با هم بر سر یک دانک سیم
کز دنی طبعی به برشان پنج تومان مکنتی است
هوش مصنوعی: کینهها درمیان هم وجود دارد و برای یک هدف مشترک میجنگند، در حالی که از دنیای مادیت تنها به یک مقدار محدود ثروت دست یافتهاند.
جملگی دزدند و از دزدی اگر قارون شوند
باز دزدی کرده گویند اندرین نان برکتی است
هوش مصنوعی: همه انسانها در زندگی خود مرتکب اشتباهاتی میشوند و حتی اگر در زندگی به ثروت زیادی دست یابند، باز هم به کارهای ناپسند خود ادامه میدهند و در توجیه این کارها میگویند که در این رفتارها خیری یا برکتی وجود دارد.
چون سگ، ار ز انبان رشوهٔ مشته کوبیشان به سر
باز پندارند اینان، کاندر انبان رشوتی است
هوش مصنوعی: اگر عدهای به سبب دریافت رشوه فکر کنند که میتوانند بر دیگران تسلط پیدا کنند، باید بدانند که در نهایت، این رفتار مشابه رفتار یک سگ است و عاقبت خوبی نخواهد داشت.
جمله مظلومند و ظالم، وین دو خوی نابکار
در طبایعشان ز میراث نیاکان خصلتی است
هوش مصنوعی: همه انسانها در حقیقت مظلوم و ظالم هستند و این دو ویژگی ناپسند در درون آنها میراثی از نیاکانشان است.
روز عجز و بینوایی همچو موش مرده، لیک
روز قدرتشان بسان زنده پیلان صولتی است
هوش مصنوعی: در روزهایی که انسانها در ضعف و ناتوانی قرار دارند، مانند موش مرده به نظر میرسند، اما در روزهایی که قدرت دارند، همچون فیلهای زنده با شکوه و اقتدار به نظر میآیند.
راست گویی کز برای ورشکست اورمزد
اندرین بیغوله از ابنای شیطان شرکتی است
هوش مصنوعی: راستگویی در جایی که ورشکستگی بوجود آمده، در حقیقت نوعی از فریبکاری است که به دست شیطان ساخته شده است.
فترت دیگر ملل در قرنها یکبار هست
واندرین کشور به هر عشری از اقران فترتیست
هوش مصنوعی: در طول تاریخ، هر ملتی یک بار دچار فترت و رکود میشود و در این کشور نیز در هر زمان از دورانهای مختلف، دورهای از رکود و افت وجود دارد.