شمارهٔ ۳۲ - سرچشمهٔ فین
سرچشمهٔ «فین» بین که در آن آب روانست
نه آب روانست که جان است و روان است
گویی بشمر موج زند گوهر سیال
یا آن که به هر جدول، سیماب روانست
آن آب قوی بین که بجوشد ز تک حوض
گویی که مگر روح زمین در غلیانست
فوارهٔ کاشی رده بسته به جداول
چون ساقی پیروزه سلب در فورانست
وان آب روان از بر فواره پریشان
چون موی پریشان به رخ سیمبرانست
آن ماهی جلد شکم اسپید سیهپشت
شیطانصفت از تک به سوی سطح دوانست
آن ماهی زرین که سوی تک دود از سطح
چون تیر شهابست که بر دیو نشانست
خرچنگ کجآهنگ بر ماهی زیبا
چون دیوکجآیین به بر حور جنانست
ترسد که برانندش ازین کوثر جانبخش
زان روی ازین گوشه بدان گوشه خزانست
ماهی که بود راسترو از کس نهراسد
خرچنگ کجآهنگ نهان و نگرانست
آن از منش راست کند جلوه چپ و راست
وین از منش پست شب و روز نهانست
ماهی بود آزاده و سادهدل و شادان
خرچنگ خبیث است و کریه است و جبانست
قدسی بود اسفند که همخانهٔ حوت است
قتال بود تیر که جفت سرطانست
اندر سرطان خطهٔ کاشان چو جحیمی است
این طرفه جحیمی که بهشتش به میانست
از خلد نشانی بود این باغ که طرحش
فرمودهٔ عباس شه خلد مکانست
آن سروکهنسال نمایندهٔ عصری است
کآزادگی و مردمیش نقل جهانست
آزادگی و خرمی، از سرو بیاموز
کآزاده و خرّم به بهار و به خزانست
ای سرو تو آزادی از آن جاویدانی
هرکس که شد آزاد، بلی جاویدانست
ای سرو! تو ثابتقدم و عالیشانی
هر مرد که ثابتقدم، او عالیشانست
آثار بزرگان بین اندر در و دیوار
آثار جوانمرد ز کردار نشانست
گرمابهٔ خونین اتابک را بنگر
گویی که هنوز از غم او اشک فشانست
هر رخنهٔ دیوارش گویی که دهانیست
کاندر حق دژخیمش نفرین به زبانست
رفتند و بماند از پس ایشان اثر نیک
خوش آنکه پس از او اثر نیک عیانست
*
*
مهمان براهیم خلیلیم که در جود
همتای براهیم خلیل الرحمن است
اعیان بنی عامر معروف جهانند
وین گوهر تابنده از آن عالی کانست
بس محتشم است اما، درویش نهادست
با دانش پیرانست ار چند جوانست
لطفش به حق یاران محتاج بیان نیست
آنجا که عیانست چه حاجت به بیانست
طبعم ندهد داد مدیحش که چنین کار
در عهدهٔ یغمایی و آن طبع روانست
شمارهٔ ۳۱ - غزل در مخالفت جمهوری ساخته شده از مسمط موشح در موافقت جمهوری: جمهوری سردار سپه مایهٔ ننگ استشمارهٔ ۳۳ - در منقبت مولای متقیان: دل من خواهی ای ترک و ندانی که خطاست
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سرچشمهٔ «فین» بین که در آن آب روانست
نه آب روانست که جان است و روان است
هوش مصنوعی: منبع آب «فین» را نگاه کن که در آن آب جاری است، اما این آب فقط آب نیست؛ بلکه همانند جانی در حال حرکت و زندگی است.
گویی بشمر موج زند گوهر سیال
یا آن که به هر جدول، سیماب روانست
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که امواج دریا گویی جواهرات مایعی را به شمارش میآورند، یا اینکه هر جوی آب، نقرهای روان و فریبنده دارد.
آن آب قوی بین که بجوشد ز تک حوض
گویی که مگر روح زمین در غلیانست
هوش مصنوعی: آب تندی را ببین که از یک حوض به جوش آمده است. انگار که روح زمین در حال جنب و جوش و فعالیت است.
فوارهٔ کاشی رده بسته به جداول
چون ساقی پیروزه سلب در فورانست
هوش مصنوعی: فوارهای که با کاشیهای زیبا تزئین شده، مانند ساقی است که در حال پر کردن جامهای سبز، آب را با شدت به بیرون میپاشد.
وان آب روان از بر فواره پریشان
چون موی پریشان به رخ سیمبرانست
هوش مصنوعی: آب روانی که از فواره جاری است، مانند موی پریشان، بر چهرهی زیبای نقرهای (سیمبر) میریزد.
آن ماهی جلد شکم اسپید سیهپشت
شیطانصفت از تک به سوی سطح دوانست
هوش مصنوعی: آن ماهی، با پوست سیاه و شتابان، از عمق آب به سمت سطح شنا کرد.
آن ماهی زرین که سوی تک دود از سطح
چون تیر شهابست که بر دیو نشانست
هوش مصنوعی: آن ماهی طلایی که به سمت دود سیاه حرکت میکند، مانند شهابی است که بر دیو قدرت نشان میگذارد.
خرچنگ کجآهنگ بر ماهی زیبا
چون دیوکجآیین به بر حور جنانست
هوش مصنوعی: خرچنگی که به طور غیرطبیعی حرکت میکند، به ماهی زیبا نگاه میکند و او را مانند دیو وحشتناک به حساب میآورد، در حالی که ماهی در زیبایی و لطافتش همچون حوریانی از بهشت است.
ترسد که برانندش ازین کوثر جانبخش
زان روی ازین گوشه بدان گوشه خزانست
هوش مصنوعی: نگران است که او را از این سرچشمه پر نعمت دور کنند، به همین خاطر از این گوشه به آن گوشه میرود، زیرا میداند که در آن طرف، سردی و خشکی انتظارش را میکشد.
ماهی که بود راسترو از کس نهراسد
خرچنگ کجآهنگ نهان و نگرانست
هوش مصنوعی: ماهیای که درست و راست رفتار میکند، از هیچ کس نمیترسد. اما خرچنگی که کج و معوج است، پنهان و نگران به سر میبرد.
آن از منش راست کند جلوه چپ و راست
وین از منش پست شب و روز نهانست
هوش مصنوعی: این جمله به مفهوم این است که افرادی که دارای شخصیت و منش خوبی هستند، در هر دو سمت یعنی از راست و چپ خود نیکویی و زیبایی را نشان میدهند. اما کسانی که دارای منش ناپسند هستند، مانند شب و روز، در کارهایشان پنهانکاری دارند و درخشش و روشنی را از خود بروز نمیدهند.
ماهی بود آزاده و سادهدل و شادان
خرچنگ خبیث است و کریه است و جبانست
هوش مصنوعی: در اینجا داستان از یک ماهی صحبت میکند که زندگی شادی دارد و آزادانه در آبها شنا میکند. در مقابل، یک خرچنگ به تصویر کشیده میشود که موجودی بدجنس و زشت است و از ترس و جبن رنج میبرد.
قدسی بود اسفند که همخانهٔ حوت است
قتال بود تیر که جفت سرطانست
هوش مصنوعی: در این بیت اشاره به ارتباط و تضاد میان دو موجودیت در نظام طبیعی و انسانی وجود دارد. به نوعی، میتوان گفت که اسفند، به خاطر همزیستی با حوت، ذات مقدسی دارد و تیر که در قتال به کار میرود، به نوعی همتای سرطان است. این بیان نشاندهنده تعامل و تضاد میان عناصر مختلف در جهان است.
اندر سرطان خطهٔ کاشان چو جحیمی است
این طرفه جحیمی که بهشتش به میانست
هوش مصنوعی: در منطقهٔ کاشان، حال و هوای قرمز و داغی حاکم است که میتوان آن را به آتش جهنم تشبیه کرد؛ اما جالب این است که در وسط این آتش، نشانههایی از بهشت نیز وجود دارد.
از خلد نشانی بود این باغ که طرحش
فرمودهٔ عباس شه خلد مکانست
هوش مصنوعی: این باغ نشانهای از بهشت است که طراحی آن به دست عباس انجام شده و او خود پادشاه محل بهشت است.
آن سروکهنسال نمایندهٔ عصری است
کآزادگی و مردمیش نقل جهانست
هوش مصنوعی: این درخت بلند و قدیمی نماد دورهای است که در آن آزادی و انسانیت در دنیا رواج دارد.
آزادگی و خرمی، از سرو بیاموز
کآزاده و خرّم به بهار و به خزانست
هوش مصنوعی: از درخت سرو بیاموز که آزادگی و شادابی او در هر فصلی، چه بهار و چه پاییز، حفظ میشود.
ای سرو تو آزادی از آن جاویدانی
هرکس که شد آزاد، بلی جاویدانست
هوش مصنوعی: ای سرو، تو نماد آزادی هستی و هر کسی که به آزادی دست یابد، قطعاً همیشه و جاودانه خواهد بود.
ای سرو! تو ثابتقدم و عالیشانی
هر مرد که ثابتقدم، او عالیشانست
هوش مصنوعی: ای سرو! تو همواره پابرجا و با وقاری. هر انسانی که پایدار باشد، او نیز باوقار و با عظمت خواهد بود.
آثار بزرگان بین اندر در و دیوار
آثار جوانمرد ز کردار نشانست
هوش مصنوعی: آثار و نشانههای بزرگان را میتوان در هر گوشه و کناری مشاهده کرد، اما نشان واقعی مردان بزرگ و جوانمردیها از اعمال و کردارشان مشخص میشود.
گرمابهٔ خونین اتابک را بنگر
گویی که هنوز از غم او اشک فشانست
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که گرمابهای که مختص اتابک بوده، گویی هنوز به خاطر غم و اندوه او پر از اشک و غم است.
هر رخنهٔ دیوارش گویی که دهانیست
کاندر حق دژخیمش نفرین به زبانست
هوش مصنوعی: هر شکاف و درز در دیوارش انگار دهانی است که در آن، نفرین بر دشمنش جاری است.
رفتند و بماند از پس ایشان اثر نیک
خوش آنکه پس از او اثر نیک عیانست
هوش مصنوعی: آنها رفتند و تنها یاد خوبی از خود به جا گذاشتند. خوشا به حال کسی که بعد از او، آثار نیکی از او نمایان باشد.
*
*
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی به توصیف احساسات و افکار شاعر در مورد آزادی و فراق اشاره دارد. شاعر ممکن است در تلاش باشد تا نشان دهد که چگونه این احساسات میتوانند آثار عمیق و ماندگاری بر روح و ذهن انسان بگذارند. در واقع، این احساسات میتوانند پر از زیبایی، درد و درسهای زندگی باشند.
مهمان براهیم خلیلیم که در جود
همتای براهیم خلیل الرحمن است
هوش مصنوعی: مهمان ابراهیم خلیل، در سخاوت و generosity به اندازه ابراهیم، بزرگ و بینظیر است.
اعیان بنی عامر معروف جهانند
وین گوهر تابنده از آن عالی کانست
هوش مصنوعی: بنی عامر به عنوان افرادی شناختهشده و مشهور در جهان هستند و این گوهر درخشان نیز از آن معدن ارزشمند آنهاست.
بس محتشم است اما، درویش نهادست
با دانش پیرانست ار چند جوانست
هوش مصنوعی: این شخص اگرچه از نظر ظاهری محتشم و باعظمت به نظر میرسد، اما در باطن، مثل یک درویش ساده است. او با علم و آگاهی که از پیران دارد، میتواند در مقابل جهان جوانی خود را به خوبی مدیریت کند.
لطفش به حق یاران محتاج بیان نیست
آنجا که عیانست چه حاجت به بیانست
هوش مصنوعی: محبت و لطف او به دوستان نیازی به گفتن ندارد، زیرا وقتی آن محبت واضح و آشکار است، دیگر چه نیازی به توضیح و بیان وجود دارد؟
طبعم ندهد داد مدیحش که چنین کار
در عهدهٔ یغمایی و آن طبع روانست
هوش مصنوعی: نمیتوانم از زیبایی و عظمت او به خوبی سخن بگویم، چرا که این کار فقط از عهدهی کسانی برمیآید که در تشخیص و بیان چنین احساساتی توانمند هستند و احساسات من به قدری جاری است که نمیتوانم آن را به زبان بیاورم.
حاشیه ها
1393/07/27 15:09
دوستدار بهار
واژۀ "شمر" معنی "جوی آب" میدهد.