گنجور

شمارهٔ ۲۷۰ - تاریخچه انقلاب مشروطه

دریغا که بگذشت عهد جوانی
درآمد ز در پیری و ناتوانی
جوانی به راه وطن دادم از کف
دریغا وطن‌رفت‌و طی‌شد جوانی
وگر بازگردد وطن بار دیگر
نیارد جوانی به ما ارمغانی
دو ده ساله بودم که آشفت ایران
برآمد ز ری بانگ عالی و دانی
به مشروطه بر پیشوایان شیعه
بدادند فتوی و گشتند بانی
دو سال دگر انقلابی بپا شد
که شه عهد بشکست در ملکرانی
سپس فتنه نو شد به هنگام‌ شوستر
کجا بد تزار اندر آن فتنه‌بانی
سه سال دگر جنگ بین‌الملل زد
شرار از اقاصی جهان تا ادانی
ببود آن محن تا به شش سال قائم
جهان گشته ویران و مخلوق فانی
تبه گشت آداب و گم شد فضایل
کهن شد اصول و نگون شد مبانی
غمی گشت ایران که دشمن درآمد
ز هر سو درین کشور باستانی
بپا خاست ستار و گردش جوانان
ز ارانی و آذر آبادگانی
به ستارخان حمله‌ور شد شه‌، اما
بر او چیره شد جیش ستارخانی
بهم یار گشتند مردان کشور
خراسانی وگیلی و اصفهانی
ز ناگه به هرسو غریوی برآمد
ز نیریزی و لاری و بهبهانی
دو لشگر ز رشت و سپاهان برآمد
به تنبیه شه کرده با هم تبانی
برآن پیشوا یپرم و نصر دولت‌
بر این پیشوا دودهٔ ایلخانی‌
دلیران و آزادمردان گیتی
زگرجی و ارانی و ایروانی
شده همعنان با جوانان ایران
همه‌دست‌شسته ز جان و جوانی
پی‌دفع این‌هر دو لشگر برون شد
ز ری لشگر شاه خونریز جانی
بریگاد قزاق خونخوار کرده
به سرباز سیلاخوری همعنانی
ز خون وطن‌دوستان مست یکسر
چو میخواره از بادهٔ ارغوانی
به بادامک اندر فتادند برهم
ز خون‌، دشت در گشته حمراء‌قانی‌
یکی جسته رزم از پی سود کشور
دگر جسته رزم از پی بیستگانی‌
یکی‌ را به سر کبر و دل پر معونت
یکی‌ را به‌سر عشق‌‌ و دل بر معانی
یکی در ره منفعت گشته کشته
دگر در ره مملکت گشته فانی
یکی‌ را به کف ساز و برگی مکمل
ز خمپاره و توپ و دیگر مبانی
ولی این‌ دگر را نه برگ و نه سازی
جز امید اصلاح و دیگر امانی
یکی دور زد بخشی‌ از جیش ملی
کش‌ آمد به کف‌ شهر از آن قهرمانی
تهی کرد قزاق ازین دور، میدان
که آمد به سر دورش از ناتوانی
ببستند سنگر به هرکوی و برزن
دم توپشان کرده آتش‌فشانی
ز سنگر گذر کرد تیر مجاهد
چو تیر تهمتن ز درع کشانی
به پیرامن مجلس و مسجد آنگه
مصافی‌قوی رفت چونان که دانی
ری آمد به چنگ دلیران کجا بود
از آزاد مردانشان پشتبانی
وزان‌پس‌به‌مجلس نشستند و آمد
ز مردم بر ایشان درود وتهانی
چو شه دید ازینگونه نکبت روان شد
به زرگنده از قصر صاحبقرانی

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دریغا که بگذشت عهد جوانی
درآمد ز در پیری و ناتوانی
هوش مصنوعی: متأسفانه روزهای جوانی سپری شد و اکنون در آستانه پیری و ناتوانی قرار دارم.
جوانی به راه وطن دادم از کف
دریغا وطن‌رفت‌و طی‌شد جوانی
هوش مصنوعی: جوانی‌ام را در راه وطن صرف کردم، افسوس که وطن از دست رفت و جوانی‌ام نیز سپری شد.
وگر بازگردد وطن بار دیگر
نیارد جوانی به ما ارمغانی
هوش مصنوعی: اگر به وطن برگردیم، دیگر جوانی به ما چیزی نخواهد بخشید.
دو ده ساله بودم که آشفت ایران
برآمد ز ری بانگ عالی و دانی
هوش مصنوعی: وقتی تنها دو سال داشتم، صدای بلند و به هم ریختگی اوضاع ایران شروع شد.
به مشروطه بر پیشوایان شیعه
بدادند فتوی و گشتند بانی
هوش مصنوعی: به رهبران شیعه درباره مشروطه حکمی صادر کردند و آن‌ها را پایه‌گذاران این حرکت قرار دادند.
دو سال دگر انقلابی بپا شد
که شه عهد بشکست در ملکرانی
هوش مصنوعی: دو سال بعد، تحولی به وجود آمد که پیمان‌ها را در سرزمین‌ها شکست.
سپس فتنه نو شد به هنگام‌ شوستر
کجا بد تزار اندر آن فتنه‌بانی
هوش مصنوعی: سپس در زمان شوستر، فتنه‌ای جدید به وجود آمد، کجا بود تزار که در آن زمان در مدیریت این آشوب نبود؟
سه سال دگر جنگ بین‌الملل زد
شرار از اقاصی جهان تا ادانی
هوش مصنوعی: سه سال دیگر درگیری‌های جهانی ادامه داشت و شعله‌های آن از دورترین نقاط جهان تا نزدیک‌ترین جاها را دربر می‌گرفت.
ببود آن محن تا به شش سال قائم
جهان گشته ویران و مخلوق فانی
هوش مصنوعی: به مدت شش سال، این مشکلات ادامه خواهد داشت و جهان به هم ریخته و موجودات آن نیز زوال یافته‌اند.
تبه گشت آداب و گم شد فضایل
کهن شد اصول و نگون شد مبانی
هوش مصنوعی: آداب و ویژگی‌های خوب از بین رفته و ارزش‌های قدیمی ناپدید شده‌اند؛ اصول و پایه‌های مهم دچار تغییر و تخریب شده‌اند.
غمی گشت ایران که دشمن درآمد
ز هر سو درین کشور باستانی
هوش مصنوعی: ایران دچار غم و اندوهی شده است زیرا دشمنان از هر طرف به این سرزمین باستانی حمله کرده‌اند.
بپا خاست ستار و گردش جوانان
ز ارانی و آذر آبادگانی
هوش مصنوعی: ستار به پا خواست و جوانان از اران و آذربادگان به حرکت درآمدند.
به ستارخان حمله‌ور شد شه‌، اما
بر او چیره شد جیش ستارخانی
هوش مصنوعی: شه به ستارخان حمله کرد، اما جیش ستارخان بر او پیروز شد.
بهم یار گشتند مردان کشور
خراسانی وگیلی و اصفهانی
هوش مصنوعی: مردان از خراسان، گیلان و اصفهان با هم دوست و همراه شدند.
ز ناگه به هرسو غریوی برآمد
ز نیریزی و لاری و بهبهانی
هوش مصنوعی: ناگهان صدای بلندی از طرف نیریز، لار و بهبهان به گوش رسید.
دو لشگر ز رشت و سپاهان برآمد
به تنبیه شه کرده با هم تبانی
هوش مصنوعی: دو گروه از رشت و سپاهان به پا خاستند تا شهری را تنبیه کنند و با هم عصر کنند.
برآن پیشوا یپرم و نصر دولت‌
بر این پیشوا دودهٔ ایلخانی‌
هوش مصنوعی: بر رهبر بزرگوار پیروز و غلبه بر او، افتخار و نصرت خاندان ایلخانی.
دلیران و آزادمردان گیتی
زگرجی و ارانی و ایروانی
هوش مصنوعی: دلیران و آزادگان جهان شامل افرادی مانند گرگین، ارانی و ایروانی هستند.
شده همعنان با جوانان ایران
همه‌دست‌شسته ز جان و جوانی
هوش مصنوعی: همه جوانان ایران به یکدیگر پیوسته‌اند و از جان و جوانی خود دست کشیده‌اند.
پی‌دفع این‌هر دو لشگر برون شد
ز ری لشگر شاه خونریز جانی
هوش مصنوعی: بامداد، سپاه شاه خونریز برای مقابله با دو لشگر به میدان آمد و از شهر ری خارج شد.
بریگاد قزاق خونخوار کرده
به سرباز سیلاخوری همعنانی
هوش مصنوعی: نیروهای قزاق با خشونت و شدت عمل، سربازان سیلاخوری را به وحشت انداخته‌اند.
ز خون وطن‌دوستان مست یکسر
چو میخواره از بادهٔ ارغوانی
هوش مصنوعی: از خون وطن‌دوستان، فردی به شدت مست و سرمست شده است، همانند کسی که از شراب ارغوانی به شدت نشئه باشد.
به بادامک اندر فتادند برهم
ز خون‌، دشت در گشته حمراء‌قانی‌
هوش مصنوعی: در دشت، گل‌های وحشی به رنگ قرمز درآمدند و به نظر می‌رسد درختان بادامک به خاطر خون ریخته‌شده در آنجا به هم برخورد کرده‌اند و وضعیت نامناسبی را نشان می‌دهند.
یکی جسته رزم از پی سود کشور
دگر جسته رزم از پی بیستگانی‌
هوش مصنوعی: یکی برای به دست آوردن سود و ثروت، تلاش می‌کند و دیگری برای دفاع و نگهداری از سرزمین خود به جنگ می‌رود.
یکی‌ را به سر کبر و دل پر معونت
یکی‌ را به‌سر عشق‌‌ و دل بر معانی
هوش مصنوعی: یک نفر به خاطر خودبزرگ‌بینی و حس superiority ذهنش پر از دارایی‌ها و مهر و محبت است، اما نفر دیگر به خاطر عشق و احساساتش، دلش غرق در معانی عمیق و مفاهیم معنوی است.
یکی در ره منفعت گشته کشته
دگر در ره مملکت گشته فانی
هوش مصنوعی: یک نفر برای دستیابی به سود و منفعتی کشته شده است، در حالی که دیگری به خاطر وطن و سرزمین خود جان خود را فدای کرده است.
یکی‌ را به کف ساز و برگی مکمل
ز خمپاره و توپ و دیگر مبانی
هوش مصنوعی: شخصی را دارم که به خوبی می‌نوازد و آهنگی کامل و زیبا را با ساز خود می‌سازد، در حالی که او در جنگ و تیرگی‌ها و مشکلاتی که مانند خمپاره و توپ است، می‌زند.
ولی این‌ دگر را نه برگ و نه سازی
جز امید اصلاح و دیگر امانی
هوش مصنوعی: ولی این شخص دیگر نه درختی دارد که برگ بدهد و نه سازی برای نواختن، جز اینکه به امید اصلاح و بهبودی استوار باشد.
یکی دور زد بخشی‌ از جیش ملی
کش‌ آمد به کف‌ شهر از آن قهرمانی
هوش مصنوعی: یک نفر به شکل ناجوانمردانه‌ای به کسی دیگر آسیب رسانده و به خاطر این عملش، در شهر به عنوان قهرمان شناخته شده است.
تهی کرد قزاق ازین دور، میدان
که آمد به سر دورش از ناتوانی
هوش مصنوعی: قزاق از سر دور و دوری، در نتیجه ناتوانی، میدان را خالی کرده است.
ببستند سنگر به هرکوی و برزن
دم توپشان کرده آتش‌فشانی
هوش مصنوعی: در هر گوشه و کناری، سنگرهایی قرار داده‌اند و در کنار آنها، توپ‌هایی وجود دارد که همچون آتش‌فشانی آماده‌ی شلیکند.
ز سنگر گذر کرد تیر مجاهد
چو تیر تهمتن ز درع کشانی
هوش مصنوعی: تیر مجاهد از سنگری عبور کرد مانند تیر تهمتن که از زره دلیران بیرون می‌آید.
به پیرامن مجلس و مسجد آنگه
مصافی‌قوی رفت چونان که دانی
هوش مصنوعی: به دور مجلس و مسجد، آن‌گاه او به شیوه‌ای قدرتمند و با وقار حرکت کرد، مانند آنچه که می‌دانی.
ری آمد به چنگ دلیران کجا بود
از آزاد مردانشان پشتبانی
هوش مصنوعی: ری به دست دلیران افتاد و در آنجا دیگر خبری از حمایت آزادگان نبود.
وزان‌پس‌به‌مجلس نشستند و آمد
ز مردم بر ایشان درود وتهانی
هوش مصنوعی: بعد از آن، به مجلس رفتند و مردم به آن‌ها سلام و تبریک گفتند.
چو شه دید ازینگونه نکبت روان شد
به زرگنده از قصر صاحبقرانی
هوش مصنوعی: وقتی پادشاه از این نوع بدبختی مطلع شد، با ناراحتی و ناامیدی به سمت زرگنده (محل خاصی) رفت و قصر فرمانروایی خود را ترک کرد.

حاشیه ها

1393/06/02 15:09
شادی احمدی

به جای یکی از مصراعها نوشته شده:
سلام چطوری
!!!

1398/10/26 04:12
عین. ح

مصراعی که از قلم افتاده و به جایش نوشته شده «سلام چطوری» در دیوان اینگونه است:

بریگاد قزاق خونخوار، کرده
به سرباز سیلاخوری همعنانی
بریگاد: تیپ، واحد نظامی کوچک‌تر از لشکر
فوج سیلاخور یکی از لشکرهای نظامی ایران در دوره‌های مختلف تاریخی بوده‌است. اغلب سربازان این سپاه از قصبه سیلاخور در ولایت بروجرد بوده‌اند.