گنجور

شمارهٔ ۲۶۹ - گلچین جهانبانی

قبلهٔ ادب و عشقست گلچین جهانبانی
گل‌چین ز ادب ای دل هرچندکه بتوانی
دیدم چمنی خندان‌، پر لاله و پر ریحان
بر شاخ گلش مرغان‌، هرسو به غزلخوانی
بشکفته گل اندرگل‌، کاکل زده درکاکل
از نرگس و از سنبل‌، وز لالهٔ نعمانی
بر هر طرفی نهری‌، صف‌ بسته زگل بهری
هرگلبنی از شهری با جلوهٔ روحانی
هرگوشه گلی تازه‌، مالیده به رخ غازه
وانگیخته آوازه‌، مرغان به خوش‌الحانی
صد جنت جاویدان دیدم به یکی ایوان
برخاسته صد رضوان هر گوشه به دربانی
صدکوثر جان‌پرور، دیدم به یک آبشخور
گرد لب هر کوثر حوری به نگهبانی
دیدم فلکی روشن‌، وز مهر و مه آبستن
مهرش ز غروب ایمن‌، ماهش ز گریزانی
دیدم به یکی دفتر صد بحر پر ازگوهر
صد قلزم پهناور، پر لؤلؤ عمانی
گفتی مه رخشانست‌، یا مهر درخشان است
یاکوه بدخشان است‌، پر لعل بدخشانی
یک گوشه گلستان بود بر لاله و ریحان بود
یک گوشه شبستان بود، پر ماه شبستانی
از هر طرفی حوری برکف طبق نوری
بر زخمهٔ طنبوری‌، در رقص وگل‌افشانی
یک طایفه رامشگر بگرفته به کف ساغر
قومی به سماع اندر، با شیوهٔ عرفانی
بر دامن هر مرزی بنشسته هنرورزی
هریک بدگر طرزی‌، سرگرم سخن‌رانی
گرم سخن‌آرایی‌، دنیایی و عقبایی
ز اسرار برهمایی تا حکمت یونانی
وز زلف و لب دلبر وان چشم جفاگستر
از عاشق و چشم تر، و آن سینهٔ طوفانی
رفتم به سوی ایشان‌، دلباخته و حیران
پرسیدم از این و آن از شدت حیرانی
کاین را چه کسی بانیست کش منظر روحانیست
گفتند جهانبانی است این منظره را بانی
گلچین جهانست این‌، راز دل و جانست این
فرزند زمان است این‌، عقد گهرکانی
شور و شغبست اینجا، عشق و طربست این‌جا
قبلهٔ ادبست این جا، بازار سخندانی
فرمود نبی جنت‌، در سایهٔ شمشیر است
گشت از قلم سرهنگ، این مسئله برهانی
شمشیر و قلم باهم نشگفت که شد منضم
ذوق است و ادب توام با فطرت ایرانی
تاربخ تمامش را بنمود بهار انشاء
زان روی ادب گلچین از باغ جهانبانی
ور سالمه طبعش خواهی سوی مطلع بین
قبلهٔ ادب و عشقست گلچین جهانبانی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قبلهٔ ادب و عشقست گلچین جهانبانی
گل‌چین ز ادب ای دل هرچندکه بتوانی
هوش مصنوعی: مرکز احترام و محبت، گلچین انسانی است که از ادب و فرهنگ برخوردار است. ای دل، تلاش کن تا جایی که می‌توانی از این ادب و عشق بهره‌مند شوی.
دیدم چمنی خندان‌، پر لاله و پر ریحان
بر شاخ گلش مرغان‌، هرسو به غزلخوانی
هوش مصنوعی: چمنی شاداب و پر از لاله و ریحان دیده‌ام که بر روی شاخه‌های گلش پرندگان هر سو در حال خواندن غزل هستند.
بشکفته گل اندرگل‌، کاکل زده درکاکل
از نرگس و از سنبل‌، وز لالهٔ نعمانی
هوش مصنوعی: در باغی گل‌ها شکوفه زده‌اند و گلبرگ‌ها در هم پیچیده‌اند. در میان این زیبایی‌ها، نرگس و سنبل و لالهٔ نعمانی در حال نمایاندن جلوه‌های بی‌نظیر خود هستند.
بر هر طرفی نهری‌، صف‌ بسته زگل بهری
هرگلبنی از شهری با جلوهٔ روحانی
هوش مصنوعی: در هر سو، نهرهایی وجود دارد و گل‌ها به صف ایستاده‌اند. هر باغی از یک شهر، زیبایی و جلوه‌ای روحانی دارد.
هرگوشه گلی تازه‌، مالیده به رخ غازه
وانگیخته آوازه‌، مرغان به خوش‌الحانی
هوش مصنوعی: در هر گوشه‌ای گل‌های تازه‌ای وجود دارد که بر روی صورت غازها مالیده شده و صدای خوش مرغان به گوش می‌رسد.
صد جنت جاویدان دیدم به یکی ایوان
برخاسته صد رضوان هر گوشه به دربانی
هوش مصنوعی: در یک ایوان، صد باغ بهشتی جاویدان را دیدم که در هر گوشه‌اش، صد بهشت با دربانانی ایستاده بودند.
صدکوثر جان‌پرور، دیدم به یک آبشخور
گرد لب هر کوثر حوری به نگهبانی
هوش مصنوعی: در یک مکان پرآب و سرشار از زندگی، زیبایی را دیدم که چندین حوری در کنار هم در حال مراقبت و نگهبانی هستند.
دیدم فلکی روشن‌، وز مهر و مه آبستن
مهرش ز غروب ایمن‌، ماهش ز گریزانی
هوش مصنوعی: من آسمانی روشن را دیدم که در آن خورشید و ماه در انتظار درخشش یکدیگر بودند. از غروب آفتاب در امان بود و ماه هم از فرار و ناپایداری دور بود.
دیدم به یکی دفتر صد بحر پر ازگوهر
صد قلزم پهناور، پر لؤلؤ عمانی
هوش مصنوعی: دوست عزیز، در یکی از کتاب‌ها مشاهده کردم که دفتری حاوی صد شعر زیبا وجود دارد که همچون دریاهای وسیع و پر از لؤلؤی عمانی می‌درخشند.
گفتی مه رخشانست‌، یا مهر درخشان است
یاکوه بدخشان است‌، پر لعل بدخشانی
هوش مصنوعی: تو گفتی که چهره‌ات چون ماه می‌درخشد، یا مثل خورشید روشن است، یا اینکه کوه بدخشان است که پر از سنگ‌های قیمتی و لعل می‌باشد.
یک گوشه گلستان بود بر لاله و ریحان بود
یک گوشه شبستان بود، پر ماه شبستانی
هوش مصنوعی: در یک قسمت از باغ، گل‌های زیبای لاله و ریحان در حال شکفتن بودند، و در گوشه‌ای دیگر، فضای شبانه‌ای وجود داشت که پر از نور ماه و زیبایی‌های شب بود.
از هر طرفی حوری برکف طبق نوری
بر زخمهٔ طنبوری‌، در رقص وگل‌افشانی
هوش مصنوعی: از همه جا، حوریانی با طبق نورانی بر روی زخم‌های طنبور در حال رقص و پخش گل هستند.
یک طایفه رامشگر بگرفته به کف ساغر
قومی به سماع اندر، با شیوهٔ عرفانی
هوش مصنوعی: گروهی از نوازندگان در دست خود جامی دارند و جمعی دیگر در حال رقص و پایکوبی هستند، به طوری که این مراسم حالتی عرفانی و روحانی به خود گرفته است.
بر دامن هر مرزی بنشسته هنرورزی
هریک بدگر طرزی‌، سرگرم سخن‌رانی
هوش مصنوعی: در هر مرزی، هنرمندانی با سبک‌ها و شیوه‌های متفاوت گرد هم آمده‌اند و مشغول گفت‌وگو و تبادل نظر هستند.
گرم سخن‌آرایی‌، دنیایی و عقبایی
ز اسرار برهمایی تا حکمت یونانی
هوش مصنوعی: اگر در سخن گفتن، ماهر و زیبا باشی، دنیایی از اسرار و فهم‌های عمیق را در اختیار خواهی داشت، مانند حکمت‌های یونانی که پر از معنا و دانش هستند.
وز زلف و لب دلبر وان چشم جفاگستر
از عاشق و چشم تر، و آن سینهٔ طوفانی
هوش مصنوعی: از موها و لب‌های معشوق و آن چشم‌های ستمگری که باعث اشک و چشم‌های غمگین عاشق شده، و همچنین آن سینه‌ای که پر از طوفان است.
رفتم به سوی ایشان‌، دلباخته و حیران
پرسیدم از این و آن از شدت حیرانی
هوش مصنوعی: به سمت آن‌ها رفتم، دلی سرشار از عشق و در حیرت بودم. به دلیل شدت سردرگمی‌ام از دیگران سوال کردم.
کاین را چه کسی بانیست کش منظر روحانیست
گفتند جهانبانی است این منظره را بانی
هوش مصنوعی: اینجا به این موضوع اشاره می‌شود که کسی که مسبب زیبایی‌ها و نمای روحانی این جهان است، چه کسی می‌تواند باشد. گفته‌اند که خود جهان، مسئول و سازنده این منظره زیباست.
گلچین جهانست این‌، راز دل و جانست این
فرزند زمان است این‌، عقد گهرکانی
هوش مصنوعی: این گل، انتخابی از زیبایی‌های دنیاست و به عمق دل و روح انسان مرتبط می‌شود. این گل، نشان از زمانه و عصر خود دارد و در واقع، نتیجه‌ای از ارزش‌های درونی و گرانبهای زندگی است.
شور و شغبست اینجا، عشق و طربست این‌جا
قبلهٔ ادبست این جا، بازار سخندانی
هوش مصنوعی: در اینجا شور و شوق و هیجان حاکم است، عشق و شادی اینجا جریان دارد. این مکان مرکز ادب و مکانی برای گفتگو و سخنوری است.
فرمود نبی جنت‌، در سایهٔ شمشیر است
گشت از قلم سرهنگ، این مسئله برهانی
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام فرمودند که بهشت در زیر سایه‌ی شمشیرهاست، و این بیان ناگفته‌ای است که از کلام یک سرهنگ به روشنی مشخص می‌شود.
شمشیر و قلم باهم نشگفت که شد منضم
ذوق است و ادب توام با فطرت ایرانی
هوش مصنوعی: شمشیر و قلم به هم پیوستند و این پیوستگی نشان‌دهنده‌ی ترکیبی از ذوق و ادب همراه با ذات و هویت ایرانی است.
تاربخ تمامش را بنمود بهار انشاء
زان روی ادب گلچین از باغ جهانبانی
هوش مصنوعی: بهار تمام زیبایی‌های عالم را به نمایش می‌گذارد و به همین دلیل، ادب و هنر را مانند گل‌های چیده شده از باغ جهان به ما نشان می‌دهد.
ور سالمه طبعش خواهی سوی مطلع بین
قبلهٔ ادب و عشقست گلچین جهانبانی
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی بدانید که آیا طبع او خوب است یا نه، باید به جایگاه ادب و عشق توجه کنی که دقیقاً در آنجا قرار دارد. او مانند گلچینی است که در دنیای سرسبز و زیبا می‌درخشد.