گنجور

شمارهٔ ۲۷ - در مدح حضرت ختمی مرتبت

ای آفتاب گردون تاری شو و متاب
کز برج دین بتافت یکی روشن آفتاب
آن آفتاب روشن شد جلوه گر که هست
ایمن ز انکساف و مبرا ز احتجاب
بنمود جلوه‌ئی و ز دانش فروخت نور
بگشود چهره‌ای و ز بینش گشود باب
شمس رسل محمد مرسل که در ازل
از ماسوالله آمده ذات وی انتخاب
تابنده بُد ز روز ازل نور ذات او
با پرتو و تجلی بی‌پرده و نقاب
لیکن ‌جهان به چشم خود اندر حجاب داشت
امروز شد گرفته ز چشم جهان حجاب
تا دید بی‌حجاب رخی را که کردگار
بر او بخواند آیت والشمس در کتاب
روئی که آفتاب فلک پیش نور او
باشد چنانکه کتان در پیش ماهتاب
شاهی که چون فراشت لوای پیمبری
بگسسته شد ز خیمهٔ پیغمبران طناب
با مهر اوست جنت و با حب او نعیم
با قهر اوست دوزخ و با بغض او عذاب
با مهر او بود به گناه اندرون نوید
با قهر او بود به صواب اندرون عقاب
شیطان به صلب آدم گر نور او بدید
چندین چرا نمود ز یک سجده اجتناب
زان شد چنین ز قرب خداوندگار دور
کاندر ستوده گوهر او داشت ارتیاب
مقرون به قرب حضرت بیچون شد آنکه او
سلمان صفت نمود به وصل وی اقتراب
امروز جلوه‌ای به نخستین نمود و گشت
زبن جلوه چشم گیتی انگیخته ز خواب
یرلیغی‌ آمدش به دوم جلوه از خدای
کای‌دوست سوی‌دوست بهٔک‌ره‌عنان بتاب
پس برد مرکبیش خرامان‌تر از تذرو
جبریل‌، در شبیش سیه گون‌تر از غراب
بر بادپا برآمد و زی میزبان شتافت
جبریل همعنانش و میکال همرکاب
بنشست بر براق سبک‌پوی گرم‌سیر
وافلاک درنوشت الی منتهی الجناب
چندان برفت کش رهیان و ملازمان
گشتند بی‌توان و بماندند بی‌شتاب
وانگه به قاب قوسین اندر نهاد رخت
و آمد ز پاک یزدان او را بسی خطاب
چون یافت قرب وصل‌، دگرباره بازگشت
سوی زمین‌، ز نه فلک سیمگون قباب
اندر ذهاب‌، خوابگه خود نهادگرم
همخوابگاه خویش چنان یافت در ایاب
از فر پاک مقدمش امروز گشته‌اند
احباب در تنعم و اعدا در اضطراب
جشنی بود ز مقدم او در نه آسمان
جشنی دگر به درگه فرزند بوتراب

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای آفتاب گردون تاری شو و متاب
کز برج دین بتافت یکی روشن آفتاب
هوش مصنوعی: ای خورشید گردان، به من محبت کن و از دوری نپرهیز، زیرا که از کانون دین به تو ندا می‌دهد، نوری روشن و تابان.
آن آفتاب روشن شد جلوه گر که هست
ایمن ز انکساف و مبرا ز احتجاب
هوش مصنوعی: آن خورشید درخشان آشکار شد که از کسر و کمبود ایمن است و از پنهانی دور است.
بنمود جلوه‌ئی و ز دانش فروخت نور
بگشود چهره‌ای و ز بینش گشود باب
هوش مصنوعی: او جلوه‌ای از خود نشان داد و به واسطه دانشش، نور را درخشاند. صورت زیبایی را نمایان کرد و از بینش عمیقش راهی نو را گشود.
شمس رسل محمد مرسل که در ازل
از ماسوالله آمده ذات وی انتخاب
هوش مصنوعی: شمس رسل محمد مرسل، که از ابتدا به عنوان برگزیده‌ای از سوی خداوند آمده است.
تابنده بُد ز روز ازل نور ذات او
با پرتو و تجلی بی‌پرده و نقاب
هوش مصنوعی: از آغاز خلقت، او روشنایی و نور خویش را با تمام جلوه‌ها و شکوه بی‌پرده و بدون پوشش به نمایش گذاشته است.
لیکن ‌جهان به چشم خود اندر حجاب داشت
امروز شد گرفته ز چشم جهان حجاب
هوش مصنوعی: امروز دنیا به چشم خود حجاب داشت، اما حالا این حجاب از چشمان جهان کنار رفته است.
تا دید بی‌حجاب رخی را که کردگار
بر او بخواند آیت والشمس در کتاب
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد شاعر به زیبایی و جذابیت یک چهره اشاره می‌کند، چهره‌ای که به قدری زیباست که می‌توان آن را نشانه‌ای از خالق دانست. این جمال و زیبایی آن‌قدر دل‌انگیز است که به یاد آیه‌ای در کتاب مقدس یعنی آیه "والشمس" می‌افتد، که به خورشید و روشنایی آن اشاره دارد. این چهره، درخشندگی و روشنی خاصی دارد که توجه هر بیننده‌ای را جلب می‌کند.
روئی که آفتاب فلک پیش نور او
باشد چنانکه کتان در پیش ماهتاب
هوش مصنوعی: وجهی که نورش از آفتاب آسمان هم تابناک‌تر است، مثل کتان در مقابل نور ماه است.
شاهی که چون فراشت لوای پیمبری
بگسسته شد ز خیمهٔ پیغمبران طناب
هوش مصنوعی: شاهی که وقتی پرچم پیامبری از دستش رها شد و از خیمه پیامبران دور افتاد، دیگر اعتبار و جایگاه خود را گم کرده است.
با مهر اوست جنت و با حب او نعیم
با قهر اوست دوزخ و با بغض او عذاب
هوش مصنوعی: با محبت او بهشت است و با عشق او نعمت‌ها وجود دارد؛ اما با خشم او جهنم و با کینه‌اش عذاب و رنج خواهد بود.
با مهر او بود به گناه اندرون نوید
با قهر او بود به صواب اندرون عقاب
هوش مصنوعی: محبت او باعث می‌شود که خود را در اشتباهی احساس کنیم، اما در عین حال، خشمت او برحق و درست است و تاثیرش گاهی راحتی را به دنبال دارد.
شیطان به صلب آدم گر نور او بدید
چندین چرا نمود ز یک سجده اجتناب
هوش مصنوعی: شیطان وقتی که نور معنوی آدم را دید، چرا به خاطر یک سجده خودداری کرد و از فرمان خدا سرپیچی کرد؟
زان شد چنین ز قرب خداوندگار دور
کاندر ستوده گوهر او داشت ارتیاب
هوش مصنوعی: از آنجا که سبب دوری از خداوندگار این است که آن شخص در ستودن و تمجید گوهر وجود خود با تردید و تزلزل برخورد کرده است.
مقرون به قرب حضرت بیچون شد آنکه او
سلمان صفت نمود به وصل وی اقتراب
هوش مصنوعی: هر که به قرب خداوند نزدیک شود، مانند سلمان که به او وصف شده، به وصال و نزدیکی او نائل خواهد شد.
امروز جلوه‌ای به نخستین نمود و گشت
زبن جلوه چشم گیتی انگیخته ز خواب
هوش مصنوعی: امروز منظر و زیبایی‌ای بروز کرد که مانند اولین روزهاست، و این زیبایی از زبان به چشم‌های جهان جاری شده است و خواب را از آن‌ها گرفته است.
یرلیغی‌ آمدش به دوم جلوه از خدای
کای‌دوست سوی‌دوست بهٔک‌ره‌عنان بتاب
هوش مصنوعی: یک شخصی به سمت دوستی می‌آید که جلوه‌ای الهی دارد. او مانند پرتو خورشید به سوی دوستش می‌تابد.
پس برد مرکبیش خرامان‌تر از تذرو
جبریل‌، در شبیش سیه گون‌تر از غراب
هوش مصنوعی: پس اسب او با شتابی بیشتر از پرنده‌ای که در آسمان پرواز می‌کند، در شب تاریکی سیاه‌تر از رنگ کلاغ به پیش می‌رود.
بر بادپا برآمد و زی میزبان شتافت
جبریل همعنانش و میکال همرکاب
هوش مصنوعی: بادپا به پرواز درآمد و به سوی میزبان شتافت. جبرئیل هم در کنار او و میکائیل هم‌پیمانش بود.
بنشست بر براق سبک‌پوی گرم‌سیر
وافلاک درنوشت الی منتهی الجناب
هوش مصنوعی: او بر اسب سریع و نرم‌پای نشسته است و با سرعت به سمت آسمان حرکت می‌کند و به مقصدی عالی و بلند می‌رود.
چندان برفت کش رهیان و ملازمان
گشتند بی‌توان و بماندند بی‌شتاب
هوش مصنوعی: تعداد زیادی از افرادی که در مسیر حرکت کردند و همراهان آنها به حالت ناتوانی در آمدند و بدون عجله باقی ماندند.
وانگه به قاب قوسین اندر نهاد رخت
و آمد ز پاک یزدان او را بسی خطاب
هوش مصنوعی: سپس او در میان دو قاب قوس قرار گرفت و لباس خود را گذاشت و از سوی خداوند پاک به او خطاب‌های زیادی رسید.
چون یافت قرب وصل‌، دگرباره بازگشت
سوی زمین‌، ز نه فلک سیمگون قباب
هوش مصنوعی: زمانی که به نزدیکی و وصال معشوق رسید، دوباره به زمین بازگشت، به خاطر زیبایی‌های آسمان و فلک با قبه‌های نقره‌ای.
اندر ذهاب‌، خوابگه خود نهادگرم
همخوابگاه خویش چنان یافت در ایاب
هوش مصنوعی: در مسیر سفر، محل استراحت خود را طوری تنظیم کرده‌ام که در بازگشت، همانی را که در سفرگاه خود داشتم، پیدا کنم.
از فر پاک مقدمش امروز گشته‌اند
احباب در تنعم و اعدا در اضطراب
هوش مصنوعی: امروز دوستان به خوشی و نعمت مشغولند و دشمنان در حال اضطراب و ناراحتی هستند، زیرا همه در سایه وجود او از آرامش و رفاه بهره‌مند شده‌اند.
جشنی بود ز مقدم او در نه آسمان
جشنی دگر به درگه فرزند بوتراب
هوش مصنوعی: مراسمی به مناسبت ورود او در نه آسمان برگزار شده بود و جشن دیگری نیز در خانه فرزند بوتراب برپا بود.