شمارهٔ ۲۶۱ - غائلهٔ گیلان
شد به اقبال شهنشه ختم کار جنگلی
جنگل از خلخال و طارم امن شد تا انزلی
دولت دزدان جنگل سخت مستعجل فتاد
دولت دزدی بلی باشد بدین مستعجلی
هرچه ابر انبوه باشد زود گردد منتشر
هرچه خور پوشیده ماند زود گردد منجلی
بهر یغمای ولایت خوابها دیدند ژرف
آن یکی طهماسب شه شد آن دگر نادرقلی
پاس ملت را میان بستند و شد باری ز سیم
کیسهٔ ملت تهی صندوق آنان ممتلی
هر کرا بر تن قبا دیدند کندند آن قبا
هر کرا در بر حلی دیدند بردند آن حلی
از در دین و وطن کردند با اهل وطن
آنچه بوسفیانیان کردند با آل علی
دعوت اسلامشان شد غارت اسلامیان
دعوت حقی که یارد دید با این باطلی
دینپژوهی را نباشد نسبتی با رهزنی
رهنوردی را نیاید راست دعوی با شلی
راست ناید ملکداری هیچگه با خودسری
برنتابد دادخواهی هیچگه با جاهلی
بهر تاراج و فنای قوم بنمودند سخت
گه به لشکر عارضی گه در ولایت عاملی
سارق و قاتل ز هر سو گرد شد بر گردشان
زین قبل انبوه شد جیشی بدان مستکملی
از خیالی بود یکسر جنگشان و صلحشان
جنگشان از تیره رایی صلحشان از فاعلی
هدیهها دادند و رشوتها به طماعان ری
تا برآشوبند مردم را به صد حیلت، ولی
زودتر ز اندیشهٔ این روزگار آشفتگان
روزگار آشفت بر نابخردان جنگلی
اینک اندر بنگه آنان بهنام شهریار
خطبه خواند خاطب لشکر به آوای جلی
مملکت چون یار گردد با وزیری هوشمند
زود برخیزد ز کشور راه و رسم کاهلی
کارها یکرویه گردد ملکت ایمن شود
عدل و داد آید به جای جادویی و تنبلی
منت ایزد را که با فر شهنشه یار گشت
پاک دستوری بدین دانایی و روشندلی
صاحب اعظم وثوق دولت عالی حسن
مشتهر در مقبلی، ضربالمثل در عاقلی
ای مهین صدر معظم ای که بیروی تو بود
مسند فرمانگزاری غرقه اندر مهملی
منکران پار اکنون مومنان حضرتند
قابلیت زود پیدا گردد از ناقابلی
میز والاتر ز شخصی بیخرد بر پشت میز
صندلی بهتر ز مردی بیهنر بر صندلی
تا تو گشتی بوستان پیرای این کشور، نماند
هر غرابی را درین گلبن مجال بلبلی
خاطر ملت شد از فکر متینت مطمئن
صفحهٔ کشور شد از رای رزینت صیقلی
یا ز دانش مرد جوید نام یا ز اقبال و بخت
نامور صدرا تو هم دانشوری هم مقبلی
نیکخواه ملک را در جام، شیرین شربتی
بدسگال ملک را در کام ناخوش حنظلی
مر سیاست را بهصدر اندر وزیری سائسی
مر حماست را به ملک اندر امیری پر دلی
داهی شرقی ولیکن در درایت غربیئی
مرد امروزی ولیکن آیت مستقبلی
چون به کار نظم بنشینی حکیم طوسیئی
چون به گاه نطق برخیزی خطیب وائلی
چون که در مجلس گرایی زیب بخش مجلسی
چون که در محفل نشینی آفتاب محفلی
دور گیتی کرد کامل شهرت بوذرجمهر
تو به عهد خویشتن بوذرجمهر کاملی
این وزیران معظم وین گرامی خواجگان
عاقلند اما تو ای دستور اعظم اعقلی
کید بدخواهان نگیرد در تو آری چون کند
با فر سیروس کید جادوان بابلی
تو مرا خواهی که اندر نظم شخص اولم
من تو را خواهم که اندر عقل شخص اولی
از کلام پارسی گویان درخشد شعر من
همچنان کز شعر تازی شعرهای جاهلی
شوق مدح و آفرینت بر شکسته طبع من
کرد آسان این قصیدت را به چندین مشکلی
تا جدا باشد به مسلک بلشویک از منشویک
تا دو تا باشد به مذهب شافعی از حنبلی
نخل احباب تو را کامل شود بارآوری
کشت اعداء تو را حاصل شود بیحاصلی
اندرین دولت بپایی سالیان واری بهجای
عفو در کار عدو و انصاف در کار ولی
دیر مانی دیر تا این ملک را از دست و پای
غل محنت برگشایی، بند ذلت بگسلی
شمارهٔ ۲۶۰ - همسایهٔ مزاحم: ثانی شمر لعین حسین خزاعیشمارهٔ ۲۶۲ - به یاد صحبت اخوان و اطاق آفتاب روی تهران: روزگار آشفتگی دارد بسر، کو همدمی
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شد به اقبال شهنشه ختم کار جنگلی
جنگل از خلخال و طارم امن شد تا انزلی
هوش مصنوعی: با خوشبختی و شانس، جنگل به پایان کار خود رسید و در نتیجه، مناطق جنگلی خلخال و طارم به امنیت رسیدند و به شهر انزلی وصل شدند.
دولت دزدان جنگل سخت مستعجل فتاد
دولت دزدی بلی باشد بدین مستعجلی
هوش مصنوعی: دولت و قدرت دزدان جنگل به سرعت و ناگهانی به دست آمد، اما این نوع قدرت دزدی به همین سرعت و آسانی نیز از بین خواهد رفت.
هرچه ابر انبوه باشد زود گردد منتشر
هرچه خور پوشیده ماند زود گردد منجلی
هوش مصنوعی: هر چه که در دل خود داشته باشد و پنهان باشد، به زودی آشکار میشود. اگر چیزی زیاد باشد و در پرده ابر قرار گیرد، سرانجام خودش را نشان میدهد.
بهر یغمای ولایت خوابها دیدند ژرف
آن یکی طهماسب شه شد آن دگر نادرقلی
هوش مصنوعی: در خوابهایی عمیق، کسانی به دنبال دستیابی به قدرت و سلطنت بودند. یکی از آنها طهماسب شاه شد و دیگری نادرقلی نام گرفت.
پاس ملت را میان بستند و شد باری ز سیم
کیسهٔ ملت تهی صندوق آنان ممتلی
هوش مصنوعی: پاسداری از ملت به مشکل افتاده و به همین خاطر، بار سنگینی بر دوش آنها گذاشته شده است. کیسه ملت خالی شده و صندوقهای دیگران پر از ثروت است.
هر کرا بر تن قبا دیدند کندند آن قبا
هر کرا در بر حلی دیدند بردند آن حلی
هوش مصنوعی: هر کسی را که لباس زیبایی ببینند، آن لباس را به او میدهند و هر کسی را که زیورآلاتی در بر داشته باشد، آن زیورآلات را از او میگیرند.
از در دین و وطن کردند با اهل وطن
آنچه بوسفیانیان کردند با آل علی
هوش مصنوعی: اهل دین و میهن با هموطنانشان همان کاری را کردند که بوسفیانیان با خانواده علی کردند.
دعوت اسلامشان شد غارت اسلامیان
دعوت حقی که یارد دید با این باطلی
هوش مصنوعی: دعوت آنها به اسلام، سبب شد که مسلمانان مورد تهاجم قرار بگیرند و حقی که باید آشکار شود، تحت تأثیر باطل قرار گرفت.
دینپژوهی را نباشد نسبتی با رهزنی
رهنوردی را نیاید راست دعوی با شلی
هوش مصنوعی: تحقیق در امور دینی نباید با دزدی و فریب رابطه داشته باشد، مانند اینکه یک راهنما نمیتواند به درستی ادعا کند در حالیکه خودش در کارش راستگو نیست.
راست ناید ملکداری هیچگه با خودسری
برنتابد دادخواهی هیچگه با جاهلی
هوش مصنوعی: هیچ وقت حکومت و سلطنت نمیتواند با خودخواهی و خودرایی پایدار بماند و هرگز درخواست عدالت از کسی که نادان است، نتیجهای نخواهد داشت.
بهر تاراج و فنای قوم بنمودند سخت
گه به لشکر عارضی گه در ولایت عاملی
هوش مصنوعی: برای حمله و نابودی قوم، به شدت در مواقع حساس به لشکرگری دامن زدهاند و در سرزمین عاملیها نمایش دادهاند.
سارق و قاتل ز هر سو گرد شد بر گردشان
زین قبل انبوه شد جیشی بدان مستکملی
هوش مصنوعی: دزدان و قاتلان از هر طرف جمع شدهاند و به دور آنان هالهای از کثرت ایجاد شده است. مانند اینکه در فضایی پر از تنگنا و مشکل قرار گرفتهاند که به خاطر همین احساس ناتوانی میکنند.
از خیالی بود یکسر جنگشان و صلحشان
جنگشان از تیره رایی صلحشان از فاعلی
هوش مصنوعی: این متن بیانگر این است که تمام دعواها و صلحها به نوعی از یک فکر یا تصور ناشی میشد. دشمنیها به خاطر تفاوت در افکار و نظرات بود و صلحها نیز به دلیل اراده و عمل مثبت برخی افراد به وجود میآمد.
هدیهها دادند و رشوتها به طماعان ری
تا برآشوبند مردم را به صد حیلت، ولی
هوش مصنوعی: هدیهها و رشوتها به افرادی که طمعکارند داده میشود تا با نقشههای مختلف، مردم را به آشوب و بینظمی بکشانند.
زودتر ز اندیشهٔ این روزگار آشفتگان
روزگار آشفت بر نابخردان جنگلی
هوش مصنوعی: زودتر از آنچه که به فکر این روزهای پرهیجان و آشفته بیفتیم، باید متوجه شویم که این ناپختگان در میان آن آشفتگیها مانند موجودات جنگلی هستند.
اینک اندر بنگه آنان بهنام شهریار
خطبه خواند خاطب لشکر به آوای جلی
هوش مصنوعی: در اینجا، گروهی به نام "شهریار" جمع شدهاند و یکی از آنان در میان لشکر با صدای بلند مشغول خواندن خطبه است.
مملکت چون یار گردد با وزیری هوشمند
زود برخیزد ز کشور راه و رسم کاهلی
هوش مصنوعی: وقتی کشور دربارهاش یاری داشته باشد که وزیری زیرک و باهوش باشد، به سرعت از راه و رسم تنبلی و بیتحرکی کنار میرود و پیشرفت میکند.
کارها یکرویه گردد ملکت ایمن شود
عدل و داد آید به جای جادویی و تنبلی
هوش مصنوعی: زمانی که کارها به گونهای منظم و یکسان انجام شوند، کشور در امنیت قرار میگیرد و به جای جادوگری و تنبلی، عدالت و انصاف برقرار میشود.
منت ایزد را که با فر شهنشه یار گشت
پاک دستوری بدین دانایی و روشندلی
هوش مصنوعی: شکرگذار خداوندی هستم که با وجود پادشاهی بزرگ، فرد دانا و روشنی ذهن را به عنوان دستیار خود در کنار دارد.
صاحب اعظم وثوق دولت عالی حسن
مشتهر در مقبلی، ضربالمثل در عاقلی
هوش مصنوعی: این بیت به ستایش از شخصیتی بزرگ و باوقار اشاره دارد که به خاطر حسن رفتار و ویژگیهای برجستهاش، در میان مردم شناخته شده و به عنوان الگویی در خردمندی مطرح است.
ای مهین صدر معظم ای که بیروی تو بود
مسند فرمانگزاری غرقه اندر مهملی
هوش مصنوعی: ای بزرگترین و بهترین، تویی که بدون وجودت، جایگاه فرمانروایی در حیرت و بیخبری به سر میبرد.
منکران پار اکنون مومنان حضرتند
قابلیت زود پیدا گردد از ناقابلی
هوش مصنوعی: کسانی که به حقیقت ایمان ندارند، اکنون به مومنان واقعی تبدیل شدهاند. این تغییر و ترقی سریع در آنها به دلیل قابلیتهای نهفتهای است که در درونشان وجود داشته، حتی اگر در ابتدا آنها را نادیده گرفته بودند.
میز والاتر ز شخصی بیخرد بر پشت میز
صندلی بهتر ز مردی بیهنر بر صندلی
هوش مصنوعی: برتری یک میز خوب، از شخصی که بیخرد است، بیشتر است. همچنین، یک صندلی بهتر از مردی است که هنری ندارد.
تا تو گشتی بوستان پیرای این کشور، نماند
هر غرابی را درین گلبن مجال بلبلی
هوش مصنوعی: این کشور با حضور تو به زیبایی و شکوه تبدیل شده است و دیگر هیچکسی نمیتواند در این باغ گل از فرصتی برای پرواز و خوشآوازی بهرهمند شود.
خاطر ملت شد از فکر متینت مطمئن
صفحهٔ کشور شد از رای رزینت صیقلی
هوش مصنوعی: فکر عمیق و متین تو باعث آرامش خاطر مردم شده و نظر سرزمین به دلیل اندیشههای روشن و تواضع تو، به زیبایی و صفایی تازه دست پیدا کرده است.
یا ز دانش مرد جوید نام یا ز اقبال و بخت
نامور صدرا تو هم دانشوری هم مقبلی
هوش مصنوعی: انسان به دو روش میتواند به نام و شهرت برسد: یکی از طریق دانش و آگاهی، و دیگری از طریق شانس و بخت. تو نیز هم دارای دانش هستی و هم به خاطر موقعیت و شانس خود، به مقام و شهرت رسیدهای.
نیکخواه ملک را در جام، شیرین شربتی
بدسگال ملک را در کام ناخوش حنظلی
هوش مصنوعی: نیکوخواهان معمولاً در زندگی خود خوشی و لذت را تجربه میکنند، اما افرادی که بدخواه هستند، حتی در لذیذترین موقعیتها هم دچار تلخی و ناراحتی میشوند.
مر سیاست را بهصدر اندر وزیری سائسی
مر حماست را به ملک اندر امیری پر دلی
هوش مصنوعی: سیاست را در راس کارها قرار بده، و وزیری شایسته برای آن برگزین. حماسه و دلیری را هم در مقام رهبری و ریاست به کار ببر.
داهی شرقی ولیکن در درایت غربیئی
مرد امروزی ولیکن آیت مستقبلی
هوش مصنوعی: او فردی باهوش و زیرک است که به دانش و فهم غربی آشناست. او مرد امروز است، اما نشاندهندهی آیندهای روشن و پیشرفته است.
چون به کار نظم بنشینی حکیم طوسیئی
چون به گاه نطق برخیزی خطیب وائلی
هوش مصنوعی: وقتی به سراغ نظم و شعر میروی، باید مانند حکیم فرزانهای باشی و وقتی که برای سخنرانی آماده میشوی، باید مانند خطیبی توانا و باقابلیت باشی.
چون که در مجلس گرایی زیب بخش مجلسی
چون که در محفل نشینی آفتاب محفلی
هوش مصنوعی: وقتی در جمع و محفل مینشینی، زیبایی و درخشندگی تو مانند آفتابی است که بر دیگران تابیده و فضای آنجا را روشن میکند.
دور گیتی کرد کامل شهرت بوذرجمهر
تو به عهد خویشتن بوذرجمهر کاملی
هوش مصنوعی: دور جهان به وسیله دانش و نیکی تو، ای بوذرجمهر، به کمال رسیده است. شهرت و مقام تو در زمان خودت، نشانی از کمال و فضیلت توست.
این وزیران معظم وین گرامی خواجگان
عاقلند اما تو ای دستور اعظم اعقلی
هوش مصنوعی: این وزیران بزرگ و این بزرگان محترم باهوش هستند، اما تو ای فرمانده اصلی، از همه آنها هم باهوشتر هستی.
کید بدخواهان نگیرد در تو آری چون کند
با فر سیروس کید جادوان بابلی
هوش مصنوعی: دشمنیها و مکرهای بدخواهان نمیتواند به تو آسیب برساند، همانطور که فر سیروس (پادشاه بزرگ ایران) نیز بر مکر جادوگران بابل پیروز شد.
تو مرا خواهی که اندر نظم شخص اولم
من تو را خواهم که اندر عقل شخص اولی
هوش مصنوعی: تو میخواهی که در شعر و نظم، من را بشناسی، و من هم میخواهم که در درک و عقل، تو را بشناسم.
از کلام پارسی گویان درخشد شعر من
همچنان کز شعر تازی شعرهای جاهلی
هوش مصنوعی: شعر من مانند اشعار عربی دوران جاهلی، با کلام پارسیگویان درخشان و زیباست.
شوق مدح و آفرینت بر شکسته طبع من
کرد آسان این قصیدت را به چندین مشکلی
هوش مصنوعی: علاقه به ستودن و تعریف از تو باعث شد که من با وجود تنگنای ذهنیام، این قصیده را با راحتی بنویسم.
تا جدا باشد به مسلک بلشویک از منشویک
تا دو تا باشد به مذهب شافعی از حنبلی
هوش مصنوعی: تا زمانی که بلشویک و منشویک در سیاست از هم جدا باشند، همچنین مذهب شافعی از حنبلی از هم متمایز است.
نخل احباب تو را کامل شود بارآوری
کشت اعداء تو را حاصل شود بیحاصلی
هوش مصنوعی: درختان دوست تو به ثمر میرسند، در حالی که دشمنان تو، نتیجهای بیثمر خواهند داشت.
اندرین دولت بپایی سالیان واری بهجای
عفو در کار عدو و انصاف در کار ولی
هوش مصنوعی: در این وضعیت، سالها برپا بودهایم و به جای بخشش به دشمن، باید انصاف را در رفتار با ولی رعایت کنیم.
دیر مانی دیر تا این ملک را از دست و پای
غل محنت برگشایی، بند ذلت بگسلی
هوش مصنوعی: باید مدت بیشتری بمانی تا این سرزمین را از مشکلات و سختیها نجات دهی و زنجیرهای ذلت را پاره کنی.
حاشیه ها
1403/09/22 00:11
آرش پ
لازم به ذکر است "شهنشه" ای که در این شعر به خاطر بریدن سر میرزاکوچک خان جنگلی مدح شده چند سال بعد همین استاد بهار را چند ماه به زندان انداخت و بعد به اصفهان تبعید کرد. (صرفا حهت اطلاع)