شمارهٔ ۲۴۷ - خزان
مگر میکند بوستان زرگری
که دارد به دامان زر جعفری
به کان اندر، آن مایه زر توده نیست
که باشد درین دکهٔ زرگری
به باغ اینچنین گفت باد صبا
که چونی بدین مایه حیلت وری
به ده ماه از این پیش دیدمت من
تهی دست و خسته تن از لاغری
وز آن پس بهدو ماه دیدمت باز
به تن جامهٔ چینی و ششتری
به سه ماه از آن پس شدی بارور
شکم کرده فربه ز بار آوری
به دیدار نو بینم اکنون تو را
طرازیده بر تن قبای زری
همانا که توگنج زر یافتی
که کردی بدین گونه زرگستری
به کاه جوانی همی داشتی
به طنازی آئین لعبت گری
کنون گشتهای سختپیر وحریص
همی خواسته، نیزگردآوری
دگرباره دختر شوی ای عجب
عجوزه ندیدم بدین دختری
چمن زرفروش است و زاغ سیاه
شده زر او را بهجان مشتری
شمارهٔ ۲۴۶ - تغزل: بتا اگرچه به صورت تو زادهٔ بشریشمارهٔ ۲۴۸ - گیهان اعظم: با مه نو زهره تابان شد ز چرخ چنبری
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مگر میکند بوستان زرگری
که دارد به دامان زر جعفری
هوش مصنوعی: آیا میتوان بوستان زری داشتن، با داشتن گنجشک زری در دامنش، مقایسه کرد؟
به کان اندر، آن مایه زر توده نیست
که باشد درین دکهٔ زرگری
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره میشود که در یک معدن، آن ماده طلا وجود ندارد که در این مغازه طلا فروشی باشد. به عبارت دیگر، در جایی که انتظار وجود طلا وجود دارد، در عمل چیزی یافت نمیشود.
به باغ اینچنین گفت باد صبا
که چونی بدین مایه حیلت وری
هوش مصنوعی: باد صبا به باغ گفت: تو چطور هستی که اینقدر فریبنده و زیبا جلوه میکنی؟
به ده ماه از این پیش دیدمت من
تهی دست و خسته تن از لاغری
هوش مصنوعی: ده ماه پیش تو را دیدم و متوجه شدم که از شدت لاغری و بیپولی به شدت خسته و ناتوان هستی.
وز آن پس بهدو ماه دیدمت باز
به تن جامهٔ چینی و ششتری
هوش مصنوعی: پس از دو ماه دوباره تو را دیدم که لباس چینی و ششتری به تن داشتی.
به سه ماه از آن پس شدی بارور
شکم کرده فربه ز بار آوری
هوش مصنوعی: پس از سه ماه، شکمت پر از بار شده و به دلیل بارداری، فربه و چاق شدهای.
به دیدار نو بینم اکنون تو را
طرازیده بر تن قبای زری
هوش مصنوعی: اکنون تو را میبینم که لباس زیبا و زری را بر تن داری.
همانا که توگنج زر یافتی
که کردی بدین گونه زرگستری
هوش مصنوعی: واقعاً تو گنجی از طلا را یافتهای که به این شکل آن را رنج میدهی.
به کاه جوانی همی داشتی
به طنازی آئین لعبت گری
هوش مصنوعی: تو در جوانی با شادابی و ملاحت به ناز و بازیگری مشغول بودی.
کنون گشتهای سختپیر وحریص
همی خواسته، نیزگردآوری
هوش مصنوعی: اکنون تو بسیار پیر و طماع شدهای و همچنان به جمعآوری چیزها مشغولی.
دگرباره دختر شوی ای عجب
عجوزه ندیدم بدین دختری
هوش مصنوعی: دوباره زن بگیر، چه تعجبی! من چنین دختری را ندیدهام.
چمن زرفروش است و زاغ سیاه
شده زر او را بهجان مشتری
هوش مصنوعی: چمن با زرق و برقش جلب توجه میکند و زاغی که سیاه است، به قیمت آن توجه کرده و جانش را برای خریدش میدهد.